دچار کدام نفرین شده ایم؟!
این کوچکتر هم آنجایی که حرف مراقبه اخلاقی و دفاع از مردم در میان باشد، از نقد سازنده و صریح، پرهیز ندارم چرا که وابستگی به هیچ جناح، طیف و حزبی را نپذیرفته ام و البته بین نقد و تذکر و حفظ حرمت اشخاص و برخی سیاستمداران پاکیزه در جناحها و حزبها هیچگاه تعارضی ندیده و نمی بینم.
عصر خبر- دكتر حميد هنرجو: گدایی را از دوران کودکی به خاطر دارکه در خانه ها را می زد یا سر راه مردم سبز می شد و پول می خواست.
دعایش به کسی می رسید که اسکناس یا سکه ای از او می گرفت و کسی که کمک نمی کرد باید نفرین های ناگوار پیرزن با لحنی سوزناک را به جان می خرید… جوری که تن آدم می لرزید!
یادم هست چقدر از او و نفرین هایش می ترسیدم! دعا کردنش هم ملودی خوشایندی نداشت! هیکلی بود و لُنگ قرمزی دور سرش می بست، هر وقت او را از دور می دیدم، مسیرم را تغییر می دادم، رُک و پوست کنده بگویم که از او می ترسیدم… وارد کابوس هایم شده بود.
این روزها در کوچه و خیابانهای شهرمان ملایر با وجود گذشت سالها از آن دوران، وقتی کسانی به قصد دریافت کمک، خواهش و تمنا می کنند، یا با بدن آسیب دیده و… سر راه مردم سبز می شوند، در تحیّر و اندوه فرو می روم که این جامعه ما کِی قرار است تکلیف خود را با این پدیده های … روشن کند؟
در پایتخت – البته – به اَشکال دیگری سوال کردن رواج دارد و در قالب عرضه محصولات و اقلامی که مردم ترجیح می دهند از فروشگاه های معتبر تهیه کنند، از مردم خواهش می شود که از آنها خرید داشته باشند!
دختر بچه ای که عنصر بازیگوشی و شادمانی دوران طفولیت را در خودش کُشته است، ناگهان در مترو یا اتوبوس روی پاهایت می افتد و بدون آنکه نظرت را بپرسد شروع می کند به واکس زدن! جوری که زبانت قفل شده و کلمه ها در دهانت حبس می شوند!
نمی خواهم بگویم برای یافتن چرایی بلاتکلیف گذاشتن این قشر که کم نیستند، چقدر به مسئولین دستگاه ها و سازمانهای مرتبط مراجعه کرده و مستقیم یا غیر مستقیم به آنها پیغام رسانده ام؛ البته از پیگیریها خسته نشده ام، راهکارهایی هم برای کمک به این آسیب دیدگان اجتماعی تعبیه شده، چه افرادی که مستحق دریافت کمک هستند و چه برخی از آنها که در اوج درماندگی و ناچاری به گماشته و نوچه سودجویان و فرصت طلبان خیابانی تبدیل شده اند و پایان روزکاری، درآمدشان را باید تحویل سرتیم خود بدهند!
من اصلا کاری ندارم که بهزیستی به عنوان یک دستگاه، در ساختار دولت تعریف شده و نقد یا تحلیل عملکردش، مثلا به جناح اصلاح طلبان ربط داده می شود و یا کمیته امداد امام در جناح دیگر قرار دارد!
بارها در نوشته ها و سخنانی که رو در رو با مردم شریف داشته ام گفته ام که نقدم به مسئول، مدیر و نمایندگانی است که علیرغم تعهد و تکلیفشان، گام موثری بر نمی دارند، به سیاسی کاری و حزب بازی مشغولند و یا در ارتباط با عملکرد یا اهمال خود با افکار عمومی شفاف نیستند.
اما خیلی زودتر از آن که مدتی از نگارش مطلب بگذرد یا کلام منعقد شده باشد، بعضی ها آمده اند و با رفتاری عجیب و کلماتی که از اخلاق و ادب و نزاکت فاصله کیهانی گرفته… شروع کرده اند به هتاکی و ناسزاگویی!
وقتی هم عصبانیت افراطی شان فروکش کرده، خواسته اند که به فلان مسئول یا نماینده که در طیف و جناح مقابل آنها قرار دارد بپردازم! و چقدر وقت گرفته شده از من و آنها و خوانندگان محترم… که ثابت کنم مشکل، از نبودن دلسوزی، تعهد و احساس تکلیف است و هر منتصب و منتخبی که دچار این عوارض شود حتما دچار خطا شده، می خواهد اصلاح طلب باشد یا اصولگرا! شخصی باشد یا روحانی! دارای فلان منبع یا امکان مالی و سازمانی باشد یا فاقد آن! فرقی نمی کند؛ زیرا نقد اگر در دایره تعارف و تکلف بیافتد، دیگر نقد نیست…
این کوچکتر هم آنجایی که حرف مراقبه اخلاقی و دفاع از مردم در میان باشد، از نقد سازنده و صریح، پرهیز ندارم چرا که وابستگی به هیچ جناح، طیف و حزبی را نپذیرفته ام و البته بین نقد و تذکر و حفظ حرمت اشخاص و برخی سیاستمداران پاکیزه در جناحها و حزبها هیچگاه تعارضی ندیده و نمی بینم.
حالا دارم فکر می کنم… که نفرین ناگوار چه کسی یا کسانی جامعه ما را در بر گرفته که از مسائل ریشه ای و عمیق غافلیم و حوادث سطحی و دهان پُرکن در گوشه و کنار شهر را برجسته می کنیم تا بلکه چند روزی با آنها سرگرم باشیم؟!