زوجهایی که دیگر گذشت ندارند
یک نظریه در فرایند ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد که از آن تحت عنوان «همسان همسری» یاد میشود، یعنی جوانهایی که میخواهند تشکیل زندگی مشترک بدهند باید به این موضوع توجه حداقلی داشته باشند و همسری را انتخاب کنند که با آنها هماهنگی داشته باشد.
روزنامه آرمان؛ محمد زاهدی اصل*: یک نظریه در فرایند ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد که از آن تحت عنوان «همسان همسری» یاد میشود، یعنی جوانهایی که میخواهند تشکیل زندگی مشترک بدهند باید به این موضوع توجه حداقلی داشته باشند و همسری را انتخاب کنند که با آنها هماهنگی داشته باشد. این هماهنگی باید در ابعاد مختلف از جمله اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و… وجود داشته باشد. حتی در رابطه با تحصیلات اگر فاصله بسیار قابل توجه باشد در بستر زمان مشکل ایجاد میکند. برای مثال در بعد اقتصادی اگر خانواده ای وضعیت مرفه تری نسبت به خانواده مقابل داشته باشد در طول زندگی مشترک اختلافاتی را به وجود میآورد یا در بعد اجتماعی و فرهنگی نیز اگر فردی اهل علم و پژوهش باشد و با کسی ازدواج کند که تجمل گرا و اهل گشت و گذار است ممکن است که در طول زندگی به مشکل بخورد. توصیه بنده این است که افراد در انتخاب شریک زندگی خود به ابعاد مختلف توجه کرده و فردی را برای زندگی انتخاب کنند که به نوعی با آنها همسو و هماهنگ باشد. هر قدر زوجها به این موضوع دقت نظر بیشتری داشته باشند به همان اندازه احتمال بقا و دوام در زندگی شان افزایش مییابد، اما اگر آنها در موارد مختلف با هم سنخیت نداشته باشند در هر لحظه از مقاطع زندگی این تفاوتها مانند آتش زیر خاکستر عمل کرده و اختلافات به نوعی بروز و ظهور پیدا میکنند. پس توجه به این نکته ضروری است تا زوجها در آینده اختلاف پیدا نکنند. با وجود این، متاسفانه بسیاری از افراد در مرحله انتخاب همسر ضعف دارند و بدون شناخت و آگاهی همسرگزینی میکنند، در حالی که اگر افراد انتخابشان درست باشد احتمال بروز اختلاف کمتر است.
یکی من، دیگری نیممن
زوجها در برخورد با مشکلات با توجه به شرایط تربیتی متفاوت عمل میکنند. برخی افراد صبورند و آستانه تحمل و گذشتشان در برخورد با مشکلات بالاست و برخی دیگر زود از کوره در میروند. بنابراین از قدیم گفته اند که گذشت در زندگی مشترک بسیار مهم است و باید در زندگی یک نفر من و دیگری نیممن باشد تا زندگیها به هم نخورد، چون در زندگی مشترک همیشه اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد و اگر زوجها مدارا نداشته باشند زندگیها به مشکل میخورد. به عبارت دیگر بدون گذشت امکان بقا در زندگی وجود ندارد. باید همیشه یکی کوتاه بیاید، وگرنه هر دو طرف حرف خود را میزنند و هر دو اصرار به نظر خودشان دارند، به گونهای که ضربه به زندگی وارد میشود. بنابراین این مساله بسیار حائز اهمیت است و سبب استحکام بنیان خانواده میشود، اما متاسفانه بیشتر جوانان ما این مشکل را دارند و هیچ کدام حاضر به گذشت نیستند. هر دو فکر میکنند که نظر خودشان درست و نظر طرف مقابل غلط است. در نتیجه به اختلاف و جدایی میرسند.
خلأ آموزش مهارت زندگی
در خانوادهها، مدارس و دانشگاهها آنچنان که باید و شاید مهارت زندگی کردن به جوانان آموزش داده نشده است، در حالی که باید به این مساله توجه کنیم و در کتب درسی و دورههای مختلف به نوجوانان و جوانان یاد بدهیم که چگونه زندگی کنند، چگونه با سختیهای زندگی کنار بیایند، چگونه آستانه تحمل خود را بالا ببرند و چگونه با مختصر بادی به این سو و آن سو نروند. اکنون آمار خودکشیها نیز بسیار افزایش پیدا کرده است. باید ببینیم که ریشه این مساله کجاست و چرا افراد کنترلی بر مشکلات خود ندارند. بنابراین باید توجه داشته باشیم و آستانه تحملمان را بالا ببریم. با وجود این، این مسائل چیزی نیستند که یک شبه در افراد ایجاد شوند. باید این مهارتها از همان دوران کودکی به آنها آموزش داده شود تا در بزرگسالی و زندگی مشترک به مشکل نخورند.
دو نفر مثل هم نیستند
زوجها باید باور کنند و بپذیرند که با هم تفاوت دارند، چون این موضوع از رازهای خلقت است و من بارها عرض کردهام که واقعا نمیتوان دو نفر را پیدا کرد که مثل هم باشند. این مساله اصلا امکان پذیر نیست. آدمها همیشه با هم در عرصههای مختلف تفاوتهایی دارند. بنابراین زوجها باید بدانند که شریک زندگی شان با خودشان متفاوت است و توجه به این موضوع ضروری است، آنچنان که اگر امکان پذیر بود سعی کنند تفاوت و دوریها را به تقارب نزدیک کنند، یعنی ببینند که این تفاوتها چیست تا اختلافات به تفاهم تبدیل شود. بنابراین وقتی بستر تفاهم را ایجاد کنیم زندگی بقا، دوام و استحکام مییابد، اما متاسفانه در جامعه امروز ما زوجها به تفاهم نمیرسند و با افزایش آمار طلاق مواجه هستیم، به گونه ای که از هر سه ازدواج یکی منتهی به طلاق میشود و اصلا این اتفاق برازنده جامعه ما نیست، در حالی که اکنون این معضل دامنگیر جامعه ما شده است و بسیاری از زوجها در سالهای اولیه زندگی مشترک راه طلاق را پیش میگیرند. با وجود این، طلاق عواقب بسیاری دارد که باید برای جلوگیری از آن چاره اندیشی کرد.
گرهگشایی با تجربه و دانش دیگران
من به عنوان یک صاحب تخصص در این حوزه عرض میکنم که بهترین مشاوران زوجهای جوان بزرگان هستند. گرچه افراد میتوانند به مشاوران خانواده، روانشناسان بالینی و مددکاران اجتماعی مراجعه کنند، اما باید توجه داشته باشند که به نظر بزرگان خود احترام بگذارند. از تجربه، مشورت و راهنمایی آنها استفاده کنند و در کنار این مساله اگر به نتیجه نرسیدند و نیاز به این داشتند که از یک صاحبنظر راهنمایی بگیرند، ابایی نداشته باشند. مراجعه به روانشناسان بالینی و مراکز خدمات مشاوره ای به معنای نقص نیست و لزوما افراد مراجعه کننده بیمار نیستند و مشکل رفتاری ندارند. باید بدانیم که میتوان با توجه به تجربه و دانش دیگران گره مشکلات خود را باز کنیم، اما این نکته حائز اهمیت است که به هر فردی به عنوان مشاور مراجعه نکنیم. توجه به سخنان بزرگان، احادیث و روایات ضروری است. باید ببینیم که توصیه به چیست، باید از چه کسانی مشورت بگیریم و در عقل چه کسانی سهیم و شریک شویم، چرا که نباید به هر فردی که ادعای مشاوره دارد یا بنگاه راه انداخته و هدفش منفعت اقتصادی است مراجعه کنیم. فقط افراد و مراکزی که مجوز قانونی دارند معتبر هستند، چون زوجها با عملیاتی کردن مشورت افراد مناسب میتوانند در حالت تعادل قرار بگیرند و اختلافات را به حداقل برسانند، اما اگر به افراد بی صلاحیت مراجعه کنند به زندگی شان لطمه وارد میشود.
* مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه