روابط رسمی با اسرائیل، برای دولت های ثروتمند عربی، نفع اقتصادی ندارد؛ پس چرا برای آن صف کشیده اند؟
واقعیت حال آن است که دولتهای عربی که امروز به سمت اسرائیل در شتابند، هیچ سودی از این عادی سازی نمیبرند و هر آنچه در مورد سرمایه گذاریها و منافع مشترک گفته میشود، چیزی جز دروغ محض نیست و نمیتوانیم باور کنیم که یک دولت عربی نظیر امارات که قطر را تحریم میکند و با اسرائیل وارد صلح میشود، نفعی از جانب تل آویو میبرد، حال آنکه امارات یکی از ثروتمندترین دولتهای جهان است.
محمد عایش در القدس العربی نوشت: بسیاری در مورد دلایل سبقت دولتهای عربی بر یکدیگر برای عادی سازی روابط با اسرائیل و داشتن روابط رسمی و علنی با آن، سوال کرده و از منافعی که این دولتها در نتیجه عادی سازی به دست میآورند، میپرسند.
به گزارش انتخاب ، در ادامه این مطلب آمده است: واقعیت حال آن است که دولتهای عربی که امروز به سمت اسرائیل در شتابند، هیچ سودی از این عادی سازی نمیبرند و هر آنچه در مورد سرمایه گذاریها و منافع مشترک گفته میشود، چیزی جز دروغ محض نیست و نمیتوانیم باور کنیم که یک دولت عربی نظیر امارات که قطر را تحریم میکند و با اسرائیل وارد صلح میشود، نفعی از جانب تل آویو میبرد، حال آنکه امارات یکی از ثروتمندترین دولتهای جهان است.
درست نیست که عادی سازی با اسرائیل منافع اقتصادی یا سیاسی دارد، که اگر چنین بود، دولتهایی نظیر اردن و مصر که در این عادی سازی پیش دستی کردند، وضعیتی بسیار بهتر از وضعیت کنونی شان داشتند. چند سال پیش، یک پژوهش غربی نشان داد که صلح با اسرائیل، از جنگ با آن، هزینه اقتصادی بیشتری دارد، چرا که عربها درگیر جنگ با اسرائیل نیستند و از سوی آن تحریم نشده اند. دلیل واقعی مسابقه دولتهای عربی برای عادی سازی با رژیم اشغالگر، مربوط به نظامهای سیاسی حاکم بر آنهاست و هیچ ارتباطی به منافع مالی کشورهایشان ندارد. واقعیت ان است دولتهایی که تحت حاکمیت یک حاکم مستبد هستند، از مقبولیت مردمی برخوردار نیستند، از این رو، تلاش میکنند مشروعیت لازم خود را از خارج به دست آورند، یعنی با رفتن به اغوش اسرائیل، به دنبال جلب حمایت آن هستند.
این مساله تفاصیل زیادی دارد، در اغاز دهه گذشته، بهارهای عربی درگرفت و سرنگونی نظامهای مستبد شروع شد. در ادامه، این نظامها به دنبال قایق نجاتی در خارج از کشورهایشان بودند و به نظر میرسد رسیدن ترامپ به کاخ سفید، به منزله راه نجاتی برای این دولتها بود، چرا که از حمایت ترامپ برخوردار شدند، هر چند که این حمایت، بیش از انکه برای دولتهای عربی نفعی داشته باشد، هزینه هنگفتی برای انها داشت. همانطور که رئیس جمهور آمریکا در مناسبتهای مختلف اعلام کرد که حمایتش از این دولتها، رایگان نخواهد بود و باید هزینه آن را بپردازند.
آنچه پس از این اتفاق افتاد، آن بود که دولت آمریکا از طریق کوشنر شروع به فشار آوردن بر دولتهای عربی برای برپایی روابط رسمی و علنی و دیپلماتیک با تل آویو کرد و هدف از این فشارها، وارد کردن اسرائیل به منطقه و دادن فرصتهای خوبی به آن برای برقراری ارتباط با کشورهای عربی بود، تا به این شکل، اوضاع معیشتی اسرائیلیها بهبود یافته و از حمایت اقتصادی کشورهای ثروتمند عربی برخوردار شوند.
در مقابل، ترامپ در ماههای اخیر از هر زمانی ضعیفتر شده است، بحران کرونا و بحران جرج فلوید، باعث شد محبوبیت ترامپ به قهقرا رفته و احتمالات خروج او از کاخ سفید، در اواخر سال ۲۰۲۰ افزایش یابد. بر این اساس، نظامهایی که از حمایت ترامپ بهره میبرند، نگران پایان دوره ریاست وی هستند و از روز رفتنش بیم دارند، از این رو، گزینه جایگزین برای عربها، ائتلاف با اسرائیل و دست یافتن به حمایت آن و همچنین، لابی صهیونیستی در واشنگتن است.
اسم رمز هر آنچه در منطقه ما جریان دارد، «دموکراسی و حقوق بشر» است، دولتهایی که مشروعیت خود را از مردمشان میگیرند، توجهی به اسرائیل ندارند، حتی اگر روابط رسمی با آن داشته باشند، همانطور که در مورد ترکیه چنین است و اردوغان نه منتظر رضایت تل آویو میماند و نه از واشنگتن انتظار حمایت دارد. اما حاکمان عرب، کاملا متکی به حمایت آمریکا و رضایت اسرائیل هستند و تصور میکنند اینگونه میتوانند بقای نظامهای مستبد خود را تضمین کنند.
این است خلاصه دلایل شتاب عربها برای داشتن روابط رسمی با اسرائیل و هر چه غیر از این گفته میشود، یاوه گویی بیش نیست.