كانديدايي كه آلزايمر مصلحتي گرفته است!
از زمانی که اولین گامهای تعدیل نیروی انسانی در صنعت نفت
آغاز شد، بین 45000 تا 67000 نفر از کارگران رسمی به شکلهای گوناگون یا بازنشسته
شدند یا بازخرید و احتمالاً حدود 50000 نفر از این بخش از نیروی کار در دورهی هشتسالهی
اصلاحات طی حدفاصل سالهای 1376 تا 1384 مشمول پروژهی تعدیل نیروی کار قرار
گرفتند…
به گزارش بولتن نیوز،
این آمارها تنها بخشی از تعدیل نیروی انسانی
و کاهش فعالیت و همچنین تعطیلی کارخانه هایی است که در دوره اصلاحات اتفاق
افتاده است و با این که فعالیت سانتریفیوژها به صورت داوطلبانه متوقف شده بود، اما
چرخ کارخانه ها نیز در حال تعطیلی بود و آمارها و اخبار آن موقع نشان می دهد که
بسیاری از کارخانه ها و واحدهای تولیدی کشور در حال تعطیلی بوده است…
بر این اساس لازم است که نقش دیدگاه
های سیاسی بر روند اقتصاد و فعالیت های کارخانه ها را بررسی کنیم تا مشخص شود که
آیا برای راه اندازی کارخانه ها و تداوم تولید لازم است که با غرب تنش نداشته
باشیم و تحریم آمریکا را شاهد نباشیم؟
یا این که تولید و کارخانه ها ربطی به تحریم ها
و غنی سازی و مقاومت در برابر دشمن ندارد و کشور می تواند با اتکا بر توانایی خود
و سایر کشورها غیر همسو با تحریم های آمریکا، به زندگی خود ادامه دهد و دستاوردهای
صنعتی و تولیدی را در چارچوب اقتصاد مقاومتی حاصل کند؟
آن دسته ناهمگن از نیروهای سیاسی در صحنه ی سیاست
ایران را که از مجال و توانایی سیاستورزی انتخاباتی برخوردار هستند به لحاظ
برنامههای اقتصادیشان میتوان به دو گروه کلی تقسیم کرد.
گروه اول که غالباً پرتعدادتر بودهاند
سیاستهای اقتصادی معطوف به گسترش نظام بازار را در دستور کار خود قرار دادهاند.
تأکید اصلی این گروه از نیروهای سیاسی عمدتاً در بازکردن گرهی تولید و رشد
اقتصادی در کشور است که برای این منظور عمدتاً به سیاستهای نولیبرالی تکیه میکنند.
این گروه از نیروهای سیاسی معتقدند اگر مسئلهی تولید و رشد اقتصادی در اقتصاد
ایران حل شود در میانمدت و درازمدت به نفع اقشار و طبقات فرودست نیز خواهد بود.
گروه دوم از نیروهای سیاسی اما به
طرزی شعارگونه و گاه حتی عوامفریبانه بر روی سیاستهای اقتصادی معطوف به بازتوزیع
ثروت متمرکز میشوند که در ظاهر به نفع اقشار و طبقات فرودست است.
نیروهای سیاسی اصلاحطلب را هم به
اعتبار عملکردی که طی دورهی اصلاحات از خود بر جای گذاردند و هم به اعتبار
گفتارهایی که تا همین امروز پیشه کردهاند باید جزئی از اولین دسته از گروههای
سیاسی فوقالذکر شمرد.
این نیروها با حوالهدادن مسئله ی
عدالت اجتماعی به فردای تحقق موفقیتآمیز تولید ثروت عملاً طی دورههای بهاصطلاح
سازندگی و اصلاحات به شکلگیری حجم عظیمی از بازندگان اقتصادی در لایههای فرودستتر
جامعه دامن زدند چندان که گرچه معتقد بودند «مملکت ما آمادهتِیکآف(جهش) است و
همهی امکانات را دارد» اما در آستانهی جهش اقتصادی با واکنش منفی برخی اقشار
بازندهی تحولات اقتصادی در صندوقهای رأیگیری مواجه شدند و از «جهش» بازماندند.
چنین شد که سکان ادارهی مملکتی آماده
برای «جهش» به طرزی قانونی به دست دومین دسته از نیروهای سیاسی پیشگفته افتاد،
نیروهایی سیاسی که طی دورهی هفتسالهی اخیر با مدعای بهبود عدالت اجتماعی به
طرزی شعارگونه به برخی اقدامات نمایشی در بازتوزیع ثروت اقتصادی در شرایطی مبادرت
ورزیدهاند .
اما در حال حاضر و شرایطی که تحریمهای
اقتصادی بینالمللی و دیپلماسی خارجیِ شبهجنگی و سیاست داخلی منازعهآمیز
عملاًآمادگی موردنظر براي رئيس جمهور بعدي را برای جهش اقتصادی را از بین برده
است، مشخص نيست كه اصلاح طلبان و به خصوص حسن روحاني چرا هنوز به خطا گمان میکنند
بازتوزیع ثروت را میتوان به فردای پس از تولید ثروت موکول کرد و چرا شعارهاي دروغ
سر داده اند و از هر ابزاري براي رسيدن به قدرت استفاده مي كنند!.
در حالي كه خاتمي و روحاني در گذشته كه تمام
ابزارها را در دست داشتند نتوانستند و امروز هم كه با محدوديتهاي شديد روبرو هستيم
نخواهند توانست و بايد كار را به دست كساني سپرد كه بتوانند لااقل حد اقلهاي ممكن
را براي مردم فراهم كنند.
كانديايي كه آلزايمر مصلحتي گرفته
است!
حسن روحانی در مناظره 17 خرداد، چرخش سانتریفیوژ
ها را در صورت چرخش کارخانه ها مفید و مناسب دانستند. اما سؤال این است که چرا در
سالهای 82 تا 84 و همزمان با تعلیق سانتریفیوژ ها، چرخ بسیاری از کارخانه ها
ایستاد و کارگران بیکار شدند؟
برای یاد آوری بد نیست به برخی اخبار منتشره در
دوره اي كه روحاني چرخ
سانتريفيوژها را به يك دست مي چرخاند و چرخ كارخانه ها را با دست ديگر اشاره کنیم:
در اين رابطه خبرگزاری اصلاح طلب
«ایلنا» در آن دوران تاريخي از اخباري خبر داده است كه نشاندهنده پيشي گرفتن سرعت
كارخانه ها ( البته در بخش تعطيلي و اخراج نيروي كار نسبت به سرعت پيشرفت و چرخش
سانتريفيوژها ( البته در بخش تعليق) خبر مي دهد:
(تصویر خبر ایلنا که در رسانه های دیگر نیز
انتشار یافت)
– انحلال شرکت «شهد سلماس» (تولید
کننده آبمیوه و کنستانتره) در سال 82 و بیکاری 70 کارگر آن
– تعطیلی شرکت
«سیوان راهساز» ارومیه و بیکاری 36 کارگر در سال 83
– تعطیلی شرکت «شهد سردشت» در سال 83
و بیکاری 50 کارگر
– تعطیلی صنایع «شیشه سازی دوجداره»
خوی و بیکاری 30 کارگر در سال 83
– تعطیلی شرکت «طوطیای خوی» تولید
کننده بیسکوئیت و بیکاری 110 کارگر در سال 81
– تعطیلی «گونی بافی» ارومیه و بیکاری
65 کارگر در سال 83
– تعطیلی شرکت «آبتن» خوی و بیکاری 12
کارگر در سال 83
همچنين بايد به اين امار اضافه كنيم
فهرست شرکت های «فیلتر سازان ماکو»، «ایده آل لنت ماکو»، «آجر ماشین ارومیه»،
«اروم دشت ارومیه»، «خوی ریس»، «دام و طیور پیرانشهر»، «شیر پاستوریزه میاندوآب»،
«نوشابه فرد آذربایجان»، «کلید و پریز مهاباد»، «نساجی خاتم الانبیاء بوکان» و چند
شرکت دیگر که در همان سالهای 82 تا 84 فقط در استان آذربایجان غربی تعطیل و
کارگران آن بیکار شدند.
خبرگزاری ایلنا در گزارشی ديگر كه در
تاريخ26/3/85 هم از وضع کارخانه های آذربایجان غربی و بیکاری هر چه بیشتر کارگران
منتشر كرده است آورده است:
بیست واحد صنعتی آذربايجان غربی از
مشكلات متعددی رنج می برند؛ بيشتر اين واحدها تعطيل شده اند يا در آستانه تعطيلی
هستند و با بحران های مختلف دست و پنجه نرم میكنند .
به گزارش ايلنا، از مركز آذربايجان
غربی شركت” شهد سلماس” توليد كننده آبميوه و كنستانتره به دليل زيان
انباشته در سال 82 منحل گرديده و 70 كارگر آن بيكار شدهاند؛ اين واحد متعلق به
بنياد مستصعفان بوده است.
شركت” سيوان راهساز” اروميه
نيز با داشتن 36 كارگر و با مصوبه كميسيون امنيت كارگری استان تعطيل شد . بنابراين
گزارش” شهد سردشت” وابسته به بنياد مستضعفان نيز به دليل عدم توجيه
اقتصادی و سوء مديريت در سال 83 تعطيل شد و 50 كارگر شاغل در اين واحد به جرگه
بيكاران پيوستند .
صنايع” شيشه سازی دو جداره
خوی” با 30 كارگر و” طوطيای خوی” توليد كننده بيسكويت و ويفر با
110 كارگر از ديگر واحدهای مشكلدار آذربايجان غربي بودند كه به ترتيب در سال 83
و 81 تعطيل شدند، همچنان كه گونی بافی اروميه با 65 كارگر و 750 ميليون تومان
بدهی به تامين اجتماعی و بانك ها آبان ماه سال 83 تعطيل شد تا مشكلات صنعت اين
استان بيش از پيش افزايش يابد.
” آبتن ” خوی نيز با 22
كارگر و به علت كمبود نقدينگی و ضعف مديريت از جمله واحدهای صنعتي آذربايجان غربی
است كه در سال 83 تعطيل شد و” فيلتر سازان” ماكو به دليل ركود بازار
فروش در سال جاری تعطيل شد تا 30 كارگرش بيكار شوند .
خبرنگار ايلنا در ادامه گزارش خود ,
از نيمه تعطيلی دو كارخانه فرش ماشينی به دليل ركود بازار و بلاتكليفي 70 كارگر
خبر داده و تصريح می كند كه شركت” ايده آل لنت “ماكو نيز با 25 كارگر به
دليل تغيير ساختار در حالت تعطيلی به سر می برد .
“آجر ماشينی اروميه” با بيش
از 200 كارگر و 20 ميليارد ريال بدهی به سيستم بانكی با مشكلات جدی مواجه شده
و” اروم دشت” اروميه با 65 كارگر و 70 ميليارد ريال بدهی به بانكهای
عامل و 750 ميليون ريال بدهی به تاميناجتماعی در وضعيت نگران كنندهای بر سر میبرد
.
بر پايه اين گزارش” خوی
ريس” هم به دليل كمبود نقدينگی و با 20 كارگر در تعطيلی به سر می برد و خوراك
دام طيور پيرانشهر به دليل مشكل مالكيتی و بدهی به بانك های عامل و عليرغم آن كه
15 كارگر داشت، از سال 79 تعطيل شد.
شير و پاستوريزه مياندوآب با 23 كارگر
در حالت نيمه تعطيلی می باشد و فرد آذربايجان توليد كننده نوشابههای گازدار به
دليل 10 ميليارد ريال بدهی و با داشتن170 كارگر وضعيت نامطلوبی دارد؛ همچنان كه
كليد و پريز مهاباد با 42 كارگر و به دليل انباشت بدهی ها و مشكل مالكيتی در
آستانه تعطيلی است و شركتهای پنجگانه مهاباد به علت كمبود نقدينگی و ضعف
مديريت با مشكلات متعددی دست و پنجه نرم می كنند .
از ديگر واحدهای بحران زده استان می
توان به سد” چپرآباد” اشنويه با 200 كارگر و سد” سيلوه”
پيرانشهر با 200 كارگر و سد” ساروق” تكاب با 137 كارگر اشاره كرد كه با
مشكل پرداخت حقوق از سوی پيمانكاران مواجه هستند و در پايان اين گزارش می خوانيم
كه هنگ روده آذربايجان با 17 كارگر به دليل ركود بازار در سال 1380 تعطيل شد و
شركت نساجی خاتمالانبياء بوكان كه 35 كارگر دارد و به علت تصميم مديريت براي
انتقال دستگاههای توليدی به كرج با مشكلاتی مواجه است و كارگران در بلاتكيلفی
هستند .
البته لازم به ذكر آنكه آمار ارائه
شده فقط مربوط به یک استان کشور است و اگر آن را در 31 استان کشور ضرب کنید،
خواهید دید که عدم چرخش سانتریفیوژها الزاماً به مفهوم چرخش کارخانه ها نیست و این
مغلطه آشکار حسن روحاني و سوء استفاده وي
از شرایط نامساعد اقتصادی فعلی برای توجیه سازش و عقب نشینی تیم مذاکره کننده وقت
است.
اما از ديگر توانمنديهاي دوران آقاي
حسن روحاني و خاتمي، علاوه بر تعطيلي كارخانه ها و تعليق غني سازي مي توان به
پرونده خاتون آباد اشاره كرد.
در اواخر دی ماه سال 1382 با پایان
یافتن کار ساختمان مجتمع مس خاتون آباد در شهر بابک کرمان ، حدود 200 نفر از
کارگران این مجتمع اخراج شدند و در نهايت اين ماجرا به كشته شدن چهار نفر از
معترضين انجاميد .
در پی شکایت خانواه های کارگان کشته
شده ، پرونده دیگری در دادگستری شهر بابک تشکیل شد که در مورد فرجام این پرونده
نیز خبری نشده است . ( متاسفانه از انتشار بيشتر ماجرا در اين بخش معذوريم!)
ترفند براي اخراج 50000 نفر كارگر
صنعت نفت در دوره اصلاحات
اما توانمنديهاي دولت خاتمي و به خصوص
آقاي روحاني در چرخاندن چرخ غني سازي و كارخانه ها فقط به همينها ختم نمي شود. بلكه دولت اصلاحات در زماني كه قدرت را در
دست داشتند با ترفندهایی عملاً کارگران بخشهای گوناگون صنعت نفت را نيز که در
وضعیت استخدام رسمی بودند از کار بیکار کرد و بخشی از مهمترین بازندگان دوران
اصلاحات میان طبقات اجتماعی همان کسانی بودهاند که مشمول پروژهی تعدیل نیروی
انسانی شدند.
دشوار بتوان تخمین دقیقی از ابعاد و
چگونگی تعدیل نیروی انسانی در صنعت نفت به عمل آورد.
پروژهی تعدیل نیروی انسانی در صنعت نفت
در سومین دوره از صدارت غلامرضا آقازاده در وزارت نفتِ دومین دوره از ریاست
جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شده بود اما با شروع به کارِ دولت اصلاحات در سال
1376 به دست وزیر نفت وقت، بیژن زنگنه، به شکلی سازمانیافته استمرار یافت و به
نهایت رسید.
نقطه ی عزیمت عبارت بود از ترفند
تبدیل احکام کارگری به احکام کارمندی و ازاینرو تسهیل ارتقای شغلی کارگران صنعت
نفت. بنا بر مصوبهای در هیأت مدیرهی شرکت ملی نفت، تبدیل وضعیت کارگران رسمی به
کارمندان رسمی در دستور کار قرار گرفت. از کارگران خواستند برای ارتقا به سِمَت
کارمندیْ داوطلبانه تقاضانامه دهند.
انگیزههای لازم برای ارائهی چنین
تقاضانامههایی را نیز در مجموعهی دولتی صنعت نفت مهیا کرده بودند، آنهم از
رهگذر افزایش حقوق و مزایای کارمندان در چارچوب قوانین و مقررات شرکت ملی نفت.
بخشی از کارگران که به چنین درخواستی
تن نداده بودند هم از مزایای نقدی و غیرنقدی محروم شدند و هم از افزایش سالانهی
دستمزدها بیبهره ماندند. گرچه به لحاظ قانونی حق اعتراض داشتند اما چون در اقلیت
مانده بودند از توان چنین کاری برخوردار نبودند.
اکنون برای خروج از وضعیتی چنین دشوار
فقط دو راه پیشارو داشتند. یا باید داوطلبانه بازخرید میشدند یا اجباراً به خیل
کارمندان میپیوستند.
به احتمال قوی حدود 22000 نفر از
کارگران تا سال 1376 به نحوی از انحا یا بازنشسته و بازخرید شده بودند یا به پست
کارمندی ارتقا یافته بودند. تعداد کارگرانی که حاضر نشده بودند تقاضانامه برای
ارتقا به پست کارمندی بدهند و ازاینرو در حدفاصل سالهای 1376 تا 1380 داوطلبانه
یا اجباراً بازنشسته شده بودند باید حداکثر 1251 نفر بوده باشد(تعداد واقعی این
دسته از افراد یقیناً کمتر از این رقم بوده است زیرا این رقم با دو فرض غیرواقعی
حاصل شده است. فرض کردهام اولاً در این فاصله هیچ کس از میان کارمندان به
بازنشستگی نرسیده است و ثانیاً هیچ یک از بازنشستگان در این فاصلهی زمانی یا فوت
نکردهاند یا اگر هم فوت کردهاند کس یا کسانی از میان افرادی که تحت سرپرستی
متوفی بودهاند کماکان از مجموعهی صنعت نفت مستمری میگرفتهاند). تعداد سایر
کارگرانی که قبول نکردند کارمند بشوند اما طی سالهای 1376 تا 1380 اجباراً
بازخرید شدند باید حدود 7272 نفر بوده باشد.
بخش دیگر کارگران که تقاضانامههای
ارتقا به پست کارمندی را ارائه دادند و برگههای جدید استخدامی را پر کردند با همان
شرح وظایف شغلی سابق از زمان شروع پروژهی کارمندسازی کارگران تا سال 1380 به
کارمند تبدیل شدند. مشخص نیست چه تعداد از کارگران تا پیش از سال 1376 به کارمند
تبدیل شده بودند اما حدود 14773 نفر از کارگران در سالهای 1376 تا 1380 به پست
کارمندی ارتقا یافتند. کارگرانِ تازهکارمندشده در فرایند تبدیل وضعیتشان از زیر
چتر سازمان تأمین اجتماعی و وزارت کار خارج شده و تحت شمول قوانین وزارت نفت قرار
گرفته بودند. به موازات اجرای پروژهی کارمندسازی تدریجاً مزایای کارمندیِ تازهکارمندشدگان
به دست وزارت نفت قطع شد. تازهکارمندشدگان به سختی در تنگنای فشارهای مالی واردهی
مدیران قرار گرفتند. گرچه پرشمار بودند اما حالا دیگر حق اعتراض نداشتند، نه فردی
و نه جمعی. پروژهی کارمندسازی کارگران صنعت نفت درواقع حق اعتراض جمعی یا رجوع
انفرادی به وزارت کار را قانوناً از تازهکارمندشدگان ستانده بود.
این سابقاً کارگران و فعلاً کارمندان
نیز نهایتاً فقط دو راه پیشرو داشت: یا میبایست پیش از موعد بازنشسته میشدند یا
به ناگزیر بازخرید. از مجموعهی کارگرانی که یا قبل از سال 1376 یا در حدفاصل
سالیان 1376 تا 1380 کارمند شده بودند حداکثر حدود 9000 نفرشان طی سالهای 1381 تا
1384 خواسته یا ناخواسته بازنشسته شدند و حدود 23000 نفرشان نیز اجباراً بازخرید
شدند.
سخن کوتاه، از زمانی که اولین گامهای
تعدیل نیروی انسانی در صنعت نفت طی نیمهی اول دههی هفتاد خورشیدی آغاز شد، بنا
بر ارزیابی ها، احتمالاً بین 45000 تا 67000 نفر از کارگران رسمی به شکلهای
گوناگون یا بازنشسته شدند یا بازخرید. احتمالاً حدود 50000 نفر از این بخش از
نیروی کار در دورهی هشتسالهی اصلاحات طی حدفاصل سالهای 1376 تا 1384 مشمول
پروژهی تعدیل نیروی کار قرار گرفتند.
نتيجه: خدا عاقبت همه ما را ختم به
خير كند.