احمدينژاد «شهيد تهمت» يا «مقتول تملق»؟
داوود حشمتي در سایت الف نوشت:
اطرافیان احمدی نژاد بايد خوب بدانند كه او «شهيد تهمت» نيست. او «مقتول تملق» است. تملق اطرافياني كه معجزه هزاره سومش خواندند و از كنار دولتش ارتزاق كردند. امروز هم با همان رویکرد از رجعتش با امام عصر(عج) ميگويند
روز يكشنبه گذشته محمد جعفر بهداد، معاون سياسي دفتر رئيس جمهور در مقالهاي در روزنامه ايران، از «سونامي هلاك كنندهاي» نوشت كه با گشودن سينه محمود احمدينژاد به راه خواهد افتاد.
به تعبير معاون سياسي دفتر رئيسجمهور، مدعيان اصولگرايي كانون فتنهاي تشكيل داده اند كه با اسم رمز انحراف، نيروهاي حزبالهي را از موضع حمايت احمدينژاد به موضع انتقاد و نفي او كشاند.
كساني كه تا ديروز معتقد بودند «هيچ خطري ايران را تهديد نميكند» امروز ميگويند در صورتي كه احمدينژاد سكوت نميكرد «قطعاً» تماميت ارضي کشور به خطر ميافتاد و البته بايد پاسخ دهند كه اين همه تبليغات و تحليلهايي كه از فروپاشي غرب و استكبار داشتند، چطور يك شبه جايش را به تهديد تماميت ارضي كشور خودمان داد؟
اطرافیان احمدی نژاد بايد خوب بدانند كه او «شهيد تهمت» نيست. او «مقتول تملق» است. تملق اطرافياني كه معجزه هزاره سومش خواندند و از كنار دولتش ارتزاق كردند. امروز هم با همان رویکرد از رجعتش با امام عصر(عج) ميگويند.
تلاش اطرافيان او بيفايده است. با هيچ متر و معياري نميشود از احمدی نژاد يك شهيد بهشتي ساخت. او «شهيد» نيست. «مقتول» است. مقتول جریاني كه هاله نور را اطرافش ديد. (خود او هيچ وقت نگفت هاله نور را ديده است. بلكه اين را به نقل از كساني گفت كه پاي سخنراني او در سازمان ملل نشسته بودند و اين موضوع را به او القا كردند. او تنها تاكيد كرده بود كه حصن و حصار را احساس كرده و همه بدون اينكه پلك بزنند به صحبتهايش گوش كردند).
او مقتول جرياني بود كه در بازگشت از سفرها برايش تجمعات خودجوش را «سازماندهي» ميكردند. براي بازگشتهاي پيروزمندانه از سفرهاي دسته جمعي و خانوادگي نيويورك، دوربان و روسیه … مقتول جرياني است كه در زمستان سرد گراني و تورم، شعار «بهار، بهار» سر داد. آنها كه امروز با اتكا به شامه تيزشان «بوي انتقامجويي» را احساس می کنند، نميتوانستند بوي «بيكفايتي در اداره امور كشور و استفاده از مقدسات براي فريب مردم» را استشمام كنند؟
اگرچه «بوي بگمبگمها» هنوز از اين جملات آقای بهداد، استشمام ميشود كه: «ناگفتهها، در سینه فراخ دکتر احمدینژاد چنان جاگیر شدهاند که البته تاریخ مصرف دارد» اما او و اطرافيانش هيچ چيز در سينه انباشته ندارند. جز كينه. آن هم بعيد است در روزگاري كه فضاي جامعه به دور از التهاب به آينده خوشبين و اميدوارانه نگاه ميكند، خريداري داشته باشد.
تاريخ از كساني كه به اشتباه خود اعتراف ميكنند به نيكي ياد ميكنند. اصرار آقايان بر اشتباه و انداختن آن به گردن اين و آن، تنها ميتواند چند صباحي صداي وجدان درونيشان را خفه كند.
احمدينژاد هر آنچه داشت و قابل گفتن بود، گفت. بهتر است امروز اطرافيانش نگران باشند. (كه البته به نظر ميرسد هستند.) نگران اينكه با كوچ دسته جمعي از پاستور، عملكرد و تصميماتي كه در اتاقهاي بسته گرفته بودند، آشكار شود.
و اینک دولت آینده میراث دار کارنامه ای است كه با آن ميتواند سالها براي مردم به جاي «تهديد به گفتن»، از داستان پروندههايي بگويد كه اختلاس سه هزار ميلياردي تنها يك فقره آن بود.