گفتوگوي كمال تبريزي و رضاعطاران+عكس
واقعيت اين است كه آدم چه ميتواند بگويد. راحت نميشود حرف دلمان را بزنيم. اين همان قضيه است كه باعث ميشود اين روزها از حرف زدن فرار كنيم. آقاي عطاران اولين فيلمشان اكران ميشود و خيلي هم استرس دارند...
«قرار گفتوگوي دو نفره كمال تبريزي و رضا عطاران يك اتفاق خوب بود.يكي
كارگرداني با تجربه فراوان که هم كارهاي طنز و هم فيلمهاي تاثيرگذار دارد و
ديگري بازيگري كه كارگردان هم هست. هم تجربه تلويزيون دارد و هم سينما. »
شرق نوشت: اين گفتوگو در حالي انجام شد كه دو روز به اكران
اولين فيلم عطاران باقي مانده بود. ديدن رضا عطاران با حال آشفته و
سرگردان بسيار عجيب به نظر ميرسيد. كمي زودتر رسيده بود و مدام به او تلفن
ميشد تا مراحل مختلف آمادهسازي فيلم را از صدا تا تبليغات انجام دهد. او
بخشي از نگرانيهاي خودش را به عنوان يك فيلماولي طبيعي ميدانست اما فكر
ميكرد اين خوانهاي متعدد سر راه باعث ميشود انگيزهاش را از دست بدهد.
كمال تبريزي با همان خونسردي كه از او انتظار داشتيم با كارنامهاي كه هم
فيلم به نمايش در نيامده دارد مانند «پاداش» و «خيابانهاي آرام» و هم فيلم
با چالش روبهرو شده، در اين گفتوگو شركت كرد. به نظر او هر كارگرداني
بايد حتي بعد از ساخت 10 فيلم هم، با آثارش همچون فيلم اولش برخورد كند؛ با
همان وسواس و همان دقت و پشتكار. او از با تمام وجود به صحنه آمدن گفت و
اينكه حركت چراغ خاموش هيچ معنايي ندارد. برخلاف آنچه تصور ميشد، عطاران
لحظهاي غافل از شرايط اكران فيلم خود نبود و از تخصيص 28 سينما براي 35
روز به فيلم «خوابم ميآد» خبر داد، اين در حالي بود كه درست در روز اكران،
حوزه هنري سينماهاي خود را از رضا عطاران پس گرفت و اعلام كرد اين فيلم
جزو آثار ممنوعه است. اما مردم فيلم را دوست داشتند، فيلم در همان سه روز
اول بيش از 130ميليونتومان فروخت و ميزان توجه به آن بيشتر ميشود؛
اتفاقي كه در اين شرايط بسيار خوب بود. حضور كمال تبريزي در كنار عطاران
سرشار از دلگرمي بود.
عطاران: خيلي ناراحتم كه مزاحم آقاي «تبريزي» شديم. من آقاي تبريزي را خيلي
دوست دارم و دلم ميخواست حرف بزنم، اما از ديشب با خودم فكر ميكردم كه
اصلا چه بايد گفت؟
تبريزي: واقعيت اين است كه آدم چه ميتواند بگويد. راحت نميشود حرف دلمان
را بزنيم. اين همان قضيه است كه باعث ميشود اين روزها از حرف زدن فرار
كنيم.
آقاي عطاران اولين فيلمشان اكران ميشود و خيلي هم استرس دارند…
عطاران: من با اينكه هميشه آرام بودهام اما الان واقعا استرس دارم. هر زنگي كه ميزنند استرس ميگيرم…
تبريزي: نگران اينكه فيلم اكران شود و پايين كشيده شود؟
عطاران: فقط اين نيست. آماده كردن فيلم و تبليغات آن هم بخشي از استرس من است. شما اصلا از تبليغات ما چيزي ديدهايد؟
تبريزي: نه، اگر شما نميگفتيد من اصلا نميدانستم كه قرار است فيلمتان اكران شود. چراغ خاموش ميرويد؟
عطاران: گفتند اولش زياد تبليغ نشود.
با چند تا سينما قرارداد بستهايد؟
عطاران: 28 تا سينما براي هفت هفته. (پس از انجام اين مصاحبه سينماهاي حوزه
هنري، سينماهاي خود را از اكران «خوابم ميآد» جدا كردند.)
به فيلم «آزمايشگاه» سه هفته اكران دادند، الان جاي دوتا سرگروه خالي
است اما هيچ فيلمي اكران نميشود. فعلا كسي حاضر نيست فيلمش را اكران كند.
عطاران: جدا؟ قراردادها عجيب غريب شده.
تبريزي: پيشرفت كرديم ديگر… اصلا چيزي باقي نمانده است. تعجب ميكنم شما چطور حاضر شديد فيلمتان اكران شود؟
عطاران: ميدانم كه قرار بود چند تا فيلم اكران شوند، ولي قبول نكردند. كلا
فيلمها نميفروشد. اما معلوم نيست وضع بدتر شود يا بهتر. يعني به نظر شما
ممكن است بعدا بهتر شود؟
تبريزي: الان شرايط متفاوت است.
عطاران: چيزي كه برايم سوال است را بپرسم؟ من اولين فيلمم را ميخواهم
اكران كنم و به دلايل فراوان انگيزهام را از دست دادهام. شما چند سال است
كه كار ميكنيد؟
تبريزي: از سال 64-63 كار ميكنم.
عطاران: و چند فيلم ساختهايد! فكر ميكنم يكي از ويژگيهاي مهم شما اين باشد كه هيچ وقت انگيزهتان تمام نميشود.
تبريزي: نه، چون بالاخره شما هر كاري كه انجام ميدهيد، خودش يك تجربه تازه
است. فرق كار ما با كارهاي ديگر همين است كه هيچ كدام شبيه قبلي نيست.
عطاران: اين همه اتفاقي كه براي فيلمهايتان افتاده تاثير نگذاشته كه انگيزهتان از بين برود؟
تبريزي: اتفاقا قاعده كار همين است. هر بار بايد فكر كنيد فيلم اولتان را
ميسازيد. نبايد فكر كني من 11 تا فيلم ساختهام و فيلم دوازدهم را هم يك
جوري ميسازم. بايد فكر كني هر فيلمي كه ميسازي انگار فيلم اولت است. با
همان وسواس، دقت و حوصله…
عطاران: اما اين خيلي سخت است…
تبريزي: چارهاي نيست، اين بهترين راه ممكن است. بايد فكر كني هيچ اتفاقي
نيفتاده است. الان سينما يك افت كيفي اساسي كرده و انتظاري كه از سينما
ميرود هم برآورده نميشود. بحث اينجاست كه مردم در خانههايشان پول كمتري
ميدهند و شايد فيلمهايي بهتر از آنچه در سينماها اكران ميشود، ميبينند.
البته الی ماشاءالله فيلمهاي بيكيفيت هم هست. فكر ميكنند به جاي آن
فيلمي كه براي ديدنش چهار، پنجهزار تومان بايد بدهند، 2500 تومان ميدهند و
فيلمي بهتر را در خانه دستهجمعي يا تنهايي ميبينند. انگار مردم
فهميدهاند آن چيزي را كه جستوجو ميكنند و به دردشان ميخورد، در سينما
نميتوانند پيدا كنند.
نكته عجيب اينكه الان در گزارشهايي كه سينماها درباره اكران فيلمها به
دفاتر پخش ميدهند، گزينه جديدي به وجود آمده است: «عدم مخاطب»، يعني در
بعضي سينماها در يك روز – از صبح تا شب – حتي يك نفر هم نيامده فيلم ببيند.
البته اين اتفاق در دوران قبلتر هم وجود داشت. سالهاي دورتر در سالنها
هفت، هشت نفر بودند و همين اواخر براي فيلم خوبي مثل «چيزهايي هست كه
نميداني»، در سينما فلسطين سانسي كه براي ديدن فيلم رفتيم فقط ما بوديم.
فيلم آقاي «باشه آهنگر» هم سه سال پيش در سينما عصر جديد فقط براي سه نفر
نمايش داده شد…
تبريزي: خب اين خيلي بد است…
عطاران: الان شما مشغول كار هستيد؟
تبريزي: در حال حاضر درخواست پروانه ساخت دادهام.
عطاران: يكي از خوبيهاي آقاي تبريزي اين است كه وقتي موضوعي به نظرشان
درست باشد، كار ميكنند. آقاي تبريزي به اين فكر نميكنيد كه چه اتفاقي
ميافتد. فيلمهايتان را از صميم قلب ساختهايد و سراغ سوژههايي رفتهايد
كه تازه الان هم با ترس و لرز به سراغش ميروند، مثلا فيلمي مثل «ليلي با
من است» يا فيلمي كه اصلا بهتر است اسمش را نبريم و… من خودم احساسم اين
بوده كه سالم زندگي كردن از دلايلي است كه باعث شده بتواني راحت حرفت را
بزني و از اتفاقات دور و اطرافت نترسي و كاري را كه بداني درست است، انجام
دهي و با سلامت عقل كامل كار كني. من تاثيري كه از كارهاي آقاي تبريزي
گرفتهام اين بوده است. هر فيلمي كه ديدم حتي اگر به فانتزي هم نزديك بوده،
چون از ته دل بوده، با صداقت كامل بوده، دوست داشتم نگاه كنم و بر دلم
نشسته است. ميدانيد برخي موضوعات برای چند سال پيش است و الان تازه به آن
نزديك ميشوند آن هم با ترس و لزر. موضوعاتي مثل «ليلي با من است» يا
موضوعات ديگر برای زماني است كه كسي جرات نداشت به طرفش برود.
شايد براي اينكه آقاي تبريزي پشتوانه دارند؟
عطاران: خيليها پشتوانه دارند ولي اين اتفاق در كارهايشان نميافتد.
تبريزي: من اگر جاي مسوولان بودم، اولين سياستي كه براساسش پيش ميرفتم،
اين بود كه سعي كنم به مجموعه فيلمسازهاي سينماي ايران جسارت بدهم. يعني
برعكس امروز كه جسارت را از سينماگران ميگيرند. يكي از دلايلي كه فيلمها
كمرمق ميشود، از مردم عقب ميافتد و نميتواند كشش ايجاد كند به دليل عدم
جسارت سينماگران است…
شايد هم عدم اعتماد.
تبريزي: شايد! اين روزها انگيزه را از فيلمساز ميگيرند. مثلا فيلمي كه
شايد كمي تند است، وقتي كه از پرده پايين كشيده ميشود، تاثيرش را روي
تهيهكننده، كارگردان و بازيگر و حتي روي مجوز ارشاد ميگذارد و همه
ميگويند بايد احتياط كنيم.
عطاران: تمام فيلمهايي كه در جشنواره تاييد شده بود دوباره ديده شده مثل فيلم من…
تبريزي: چه اتفاقي ميافتد در اين شرايط؟ فيلمي را كه از استاندارد
برخوردار است، مثل همين فيلم «چيزهايي هست كه نميداني» مردم نميآيند
ببينند. تنوع اين فيلمها در كنار هم، آنها را ديدني ميكند و باعث ميشود
اقبال عمومي داشته باشد. درست مثل اين است كه شما را به يك باغ گل دعوت
كنند كه همه جور گلي در آن پيدا ميشود.
اين باغ، باغ گلي ميشود كه مردم به آن توجه ميكنند. اما فرض كنيد در اين
باغ گل تنها يك شاخه گل گذاشته باشند و بقيه پژمرده و درب و داغان باشد.
سينما يك هنر جمعي است، فيلم هم به صورت جمعي ساخته ميشود و بايد هم به
صورت جمعي ديده شود. سينما اين نيست كه در خانهات فيلم بگذاري و نگاه كني.
ويژگياش اين است كه در سالن سينما به همراه همه فيلم را ببيني. يادم است
درباره يكي از فيلمهاي من -«مارمولك» – ميگفتند اينكه سيدي فيلم را
بگذاري در خانه ببيني فايده ندارد، بايد بروي در سينما بشيني و قهقهه مردم
را ببيني. من نسخهاي قاچاقي از«مارمولك» دارم كه در سينما از روي پرده
گرفته بودند. اصلا نحوه خنديدن مردم انرژيزاست و از آن خندهات ميگيرد.
فيلم، كج و معوج گرفته شده و حتي برخي حرفها شنيده نميشود، ولي صداي خنده
مردم باعث ميشود، بخندي. اين را به يادگار نگه داشتهام.
عطاران: شما در اين يكي، دوساله در جريان نقد كارهاي طنز بودهايد؟ در برنامه هفت، مجلهها و روزنامهها…
تبريزي: من برنامه هفت را نگاه نميكردم، ديدم روي اعصابم اثر معكوس ميگذارد…
چرا؟
تبريزي: ديدم دارم عصبي ميشوم از نوع برخورد و مجري…
عطاران: بخش عمدهاي از اين برنامه به كارهاي طنز برميگشت. «كمدي سخيف» از
همان جا باب شد. من نميتوانم بگويم «سخيف» چيز خوبي است، اما كارهاي كمدي
و طنزي كه كردهام را دوست دارم، يعني واژه سخيف براي من چيز خوبي است.
اعتبار من بين مردم از آن است.
مثلا فيلم «خروس جنگي» را كه خيلي از منتقدان به دليل اسمش نديدهاند چون
گفتند كار سخيف است خيلي دوست دارم. يا هر كمدي را كه ساخته ميشد به آن
عنوان كمدي سخيف ميدادند. الان كمدي نداريم، كمدي خوب نداريم، كمدي بد
نداريم كمدي سخيف هم نداريم. الان يكي از دلايل اوضاع سينما همين است، مردم
دوست دارند بخندند.
من چون رانندگي نميكنم خيلي سوار تاكسي ميشوم و مردم را ميبينم، صحبت
ميكنم، همه يكسال است که تمنا ميكنند. توي چشمشان، توي كلامشان
ميبينم كه دوست دارند كار خندهدار ببينند. خستگي مردم را ديدم و واقعا
دلم خواسته بخندند.يك جايي بالاخره بايد كسي كاري بكند. اين اصطلاحات آمد و
ضربه زد؛ بچههايمان گوشهگير شدند.
«جواد رضويان» را مردم دوست دارند، اما دو سال است كه كار نكرده براي اينكه
تا كار ميكند، ميگويند رفت و فيلم سخيف بازي كرد. «رضا شفيعيجم» كمكار
شده، بچههاي ما كمكار شدند. من زدم تو كار جدي، يك راههايي پيدا كردم،
رفتم فيلم جدي مثل «اسب حيوان نجيبي است» كار كردم. من خودم اين فيلم را
خيلي دوست دارم، اما اعتبارم پيش مردم از «خروس جنگي» است، از «ورود آقايان
ممنوع است»…
تبريزي: در حرفه بازيگري طنز شما در بازيتان از يك ويژگي خاصي بهره
ميبريد كه از ديگر بازيگران طنز متمايزتان ميكند؛ نميدانم كه در خون
شماست يا به آن فكر ميكنيد، حتي ميتوانم بگويم يك ژانر جنس بازيگريای
داريد كه مشابه ندارد و كسي نميتواند مثل شما بازي كند يا بدل ديگري داشته
باشيد. بديل ديگري وجود ندارد، مثلا بگوييم به جاي آقاي عطاران كسي كه
شبيهش بازي ميكند را بياوريم. اين ويژگي خاص باعث ميشود كه ديگر
نميتوانيم واژه «سخيف» را برايش به كار ببريم، چون در ذاتش يك جور بدعتي
دارد و هميشه هم به اين دليل جذب كارتان شدم. فيلمهاي شما را ميبينم چون
ميدانم در آن يك اتفاقي از نظر فضاي طنز ميافتد كه از تكرار و كليشههاي
فيلمهاي ديگر مبراست.
يك ويژگي خاص خودت را دارد، اين حتما مال استعداد دروني شماست و يك چيزي را
با خودت آوردي مثل تفاوت آدمها با يكديگر. بدون اغراق و تعارف ميگويم
الان «رضا عطاران» در فضاي طنز يك چيز استثنايي شده است؛ يك چيزي كه قابل
قياس با ديگران نيست، تاثيرات خودش را دارد وزنه شده است؛ چون بازيگري در
سينماي جهان خيلي اهميت دارد، بنابراين شما اتفاقا نبايد به حرفهايي كه در
موردت زده ميشود توجه كني…
عطاران: حالا درباره من خيلي چيز بدي نگفتند. اما بچههايي كه مدل من كار
طنز ميكنند، ديدهام كه در اين يكي، دو سال در خانهاند، ميترسند كار
كنند. ولي كارهايشان را مردم دوست داشتند. همين جواد دو سال است كه كار
نكرده! خيلي از بچههاي طنز اين اتفاق را تجربه كردهاند، من بارها گفتهام
اين حرفها را ول كنيد، كار كنيد چون مردم دوستتان دارند.
تبريزي: هركسي بايد كار خودش را بكند. هركسي آفريده شده براي كاري كه در
ذاتش است. اگر فكر كند و بخواهد شبيه فلاني باشد، نميشود. مثلا
«بنفشهخواه» در ژانر خودش تعريف دارد. همه جاي دنيا همين است. هركسي جنس
بازيگري خودش را دارد.
پس نقش كارگردان چيست؟
تبريزي: اصل هدايت بازيگر است.
عطاران: من فكر ميكنم بخش عمدهاي از اين اتفاقات به دليل روحيه
كارگردانهاست. همين دو سال پيش كه بحث كمدي سخيف پيش آمد تمام
كارگردانها، چه جدي و چه طنز، داشتند كار طنز ميكردند. و اين عدم شناخت
هم بسيار مهم است. وقتي تو كارگردان نميداني «جواد» را كجاي فيلمت بگذاري
يا موقعيت طنز چطور ساخته ميشود، باعث اين اتفاق ميشود و بدبختي اين است،
همانطور كه آقاي تبريزي گفت فقط بازيگر ديده ميشود. بازيگر طنز ميآيد
در فيلم كارگرداني كه طنز بلد نيست بازي ميكند و همه ميگويند «جواد
رضويان» چقدر افتضاح بازي كرده! اسم كارگردان بهخصوص اگر معروف نباشد اصلا
ديده نميشود… .
تبريزي: برعكسش هم اتفاق ميافتد، بالاخره كارگردان مهم است. وقتي كاري هم
خوب باشد باز هم فقط بازيگر ديده ميشود، ولي واقعيت اين است كه اين
كارگردان است كه بايد چينش درست انجام دهد. يكي از وظايف بزرگ كارگردان اين
است كه بتواند گردآوري درست داشته باشد.
باز مثال دستهگل ميزنم. براي چيدن يك دستهگل بايد نوع چيدن، انتخاب
گلها و… همه به گونهاي باشد كه درست از آب دربيايد. حتي ممكن است پول
زيادي بدهي اما دستهگلت خوب از آب درنيايد چون چينش آن چينش خوبي نباشد.
كار كارگردان هماهنگي است، بايد بتواند همه افراد را درست مديريت كند.
كارگردان چيزي فراتر از هماهنگي انجام نميدهد. مثل اركستر موسيقي ميماند.
اگر يكي از سازها خارج بزند همه چيز به هم ميريزد. اين نكته خيلي مهم
است، مگر اينكه شما برويد سراغ نابازيگر كه فرق ميكند.
عطاران: من از اين كارها كردهام.
مثلا آقاي پورمخبر.
عطاران: او خيلي صدا كرد. اما چون فكر ميكنم مردم تازگي را خيلي دوست
دارند و دلشان ميخواهند چيز جديد ببينند معمولا در پيشتوليد فكر ميكنم
يك آدم جديد بگذارم يا از آدمهاي قديمي يك اتفاق جديد بسازم. مثل آقاي
عبدي كه در اين فيلم نقش مادر من را بازي ميكنند.
آقاي تبريزي هم در فيلمهايشان اين كار را كردهاند مثل «حسن معجوني» در
فيلم «پاداش» يا…
تبريزي: اين خيلي مهم است كه بتوان هارموني به وجود آورد. يك چيزي كه بايد
بگويم اين است كه جنس كمدي كه در سينماي خودمان ايجاد كرديم خيلي كمدي بدوي
است. كمدي آنقدر ميتواند فراتر رود كه به فكر كسي نميرسد. همه ميگويند
وقتي يك فيلم كمدي گرفت بهتر است شبيه همان بسازيم. فكر ميكنم در فيلم شما
چيز تازه و متفاوتي اتفاق افتاده باشد.
عطاران: خودم فيلم را دوست دارم. يك چيزهايي دارد كه شبيه فيلمهاي ديگر
نيست. همينش براي خودم خيلي راضيكننده است. بيشتر ميتوانم بگويم به
سينماي «وودي آلن » شبيه است، مثل«پول را بردار فرار كن» و…
فكر ميكنيد فيلم چقدر در فروش موفق باشد؟
عطاران: حد وسط! خودم خيلي به وجه خنده آن توجه نكردم و حتي آخرش هم كمي
دردناك تمام ميشود. ميگويم فيلم خوبي است اما ميتواند در حد ايدهآل
نباشد. ميدانيد ماجراي قبل از توليد را دوست دارم، چون دلم ميخواهد بروم
كار هنري كنم و خوش بگذرانم. ولي الان خيلي اوضاع عجيبي است، هفتخوان كه
خوب است و فكر كنم اگر دوباره فيلمي بسازم ديگر به اين بخشها كاري نداشته
باشم…
شما ميتوانيد فيلم را به پخشكننده و… بسپاريد كه اين مشكلات برايتان
پيش نيايد.
عطاران: ميخواستم اين كار را بكنم ولي نشد. بخشي از سرمايهگذاري با خودم
است، وقتي براي من يك پر موي عبدي در كار مهم بوده، در پوستر هم مهم است.
تبريزي: مگر اين تجربه را در تلويزيون نداشتيد؟
عطاران: خيلي فرق ميكرد.
تبريزي: يك دورهاي به ما گفتند شما ميتوانيد فيلم «خيابانهاي آرام» را اكران كنيد بدون تبليغ در بيرون از محيط سينما.
مشكل شما بوديد يا فيلم؟ شما قبول نكرديد؟
تبريزي: با فيلم. ببينيد كاري كه ميكردند با آن چيزي كه ما ميخواستيم
منافات داشت. فيلم ميسازيم كه مردم ببينند، طبيعتا بايد مردم را به ديدن
فيلم دعوت كنيم، مثل اينكه بگوييم امشب عروسي گرفتيم اما نميتوانيم كارت
دعوت بدهيم، بايد خود مردم در گوشي به هم خبر بدهند. براي ما اين يك اتفاق
آگاهانه بود، اما براي فيلمهاي ديگر در يك فرآيند آگاهانه اما ناگفته
ميافتد. شما ميخواهي فيلم را اكران كني، اما نه تبليغي كردي و نه تيزري
آماده داري. در حالي كه اكران فيلم يعني شلوغش كني، در اينترنت، در
روزنامهها و در شهر و همه بفهمند دربارهاش حرف بزنند. اين يك شروع براي
جذب مردم است. وقتي كه مردم ميبينند و خوششان ميآيد به همديگر ميگويند
كمكم ديگران هم به ديدن آن ترغيب شوند.
شما اگر فيلمتان را اكران ميكرديد بدون نياز به اين چيزها هم
ميتوانستيد مردم را خبر كنيد.
تبريزي: شايد براي اين بود كه كلا گفتند فيلم را اكران نكن. البته گفتند
شما بياييد از اين زمان بد اكران بعد از محرم و صفر و قبل از جشنواره
صرفنظر كنيد و ما به شما اجازه اكران در عيد را ميدهيم به همراه تبليغات.
به نظرم اين فقط يك وعده بود ولي تهيهكننده گفت عيد خيلي بهتر است و بعد
از آن عيد هم كه…
الان چطور، نميخواهيد اكران كنيد؟
تبريزي: الان هم هيچي. ولي ما پروانه نمايش داريم، ارشاد ميگويد شما
ميتوانيد فيلمتان را اكران كنيد اما تهيهكننده آقاي رضوي نميخواهد
اكران كند، آقاي رضوي هم ميگويد به من ميگويند اكران نكن.
حالا چه كسي اين وسط درست ميگويد؟
تبريزي: واقعا چطور ميشود فهميد؟ اين سياست يك بام و دو هوا خيلي بد است.
شما وقتي بخواهي پروانه ساخت بگيري بايد اول بروي صنف واحد تهيهكنندگان.
از آنجا بايد يك پروانه ساخت موقت بگيري و بعد به اداره نظارت بروي. ما
الان اين مشكل را داريم. ما براي فيلم جديدمان خوان صنف را گذرانديم،
اتحاديه به ما پروانه را داده، رفتيم و در اداره نظارت گير كرديم. ميدانيد
چرا اين اتفاق ميافتد؟ براي اينكه اين ماجرا براي آنها يك حسني دارد،
وقتي شما فيلمت را اكران كردي و مشكل پيش آمد، جاي شانه خالي كردن از
مسووليت وجود دارد. يعني وقتي ميگويم اين متن هيچ مشكلي ندارد، به آن
پروانه ساخت ميدهم، بايد بتوانم تا آخر، پاي آن بايستم، يعني بايد همه چيز
را در جامعه مد نظر قرار دهم وگرنه بروم.
عطاران: شايد اين روزها به چيزي نظارت ميشود كه هيچ ربطي به هنر ندارد و
اين نظارت ميتواند بر هر چيز ديگري هم باشد. مثلا كسي كه مسووليت و مديريت
ورزشي دارد به راحتي ميتواند بيايد و در بخش مديريت هنري فعاليت كند، چون
به چيزي نظارت ميكند كه تخصص در آن هيچ تاثيري ندارد.
تبريزي: الان فرق يك سينماگر با مسوولان اداره نظارت چيست؟ كساني كه الان
مسووليت بر عهدهشان است؟ به نظر ميرسد اگر مثلا «من» هم اين پروانهها را
صادر ميكردم همين اتفاق ميافتاد كه الان افتاده و فيلمها را پايين
كشيدند. الان سينماگران ميگويند نميدانيم فيلممان كه پروانه دارد و قرار
است اكران شود چه اتفاقي برايش ميافتد؟ هفته اول ميآيد پايين؟ هفته دوم
ميآيد يا اصلا نميآيد؟ اين پروانه يعني قانون، اينكه نميشود هركسي بلند
شود راه بيفتد و كار خودش را بكند. اين رفتارهاست كه منجر به تعطيلي سينما
ميشود.
قبلا هم اين اتفاق افتاد، سر فيلم «مارمولك» و اتفاقاتي كه براي شما و
فيلمتان افتاد يا قبل از اكران فيلم «خانهاي روي آب» آقاي «فرمانآرا» هم
اين اتفاق افتاد.
تبريزي: منصفانه بگويم سر فيلم «مارمولك» ارشاد تا آخر پاي فيلم ما ايستاده
بود. يك فرآيندي بود و با وجود همه فشارها ارشاد هيچ وقت نگفت فيلم را
پايين بياوريد.
عطاران: آن وقت سر 20 روز چه شد كه فيلم پايين آمد؟
تبريزي: تهيهكننده خودش خواست، تحمل فشارهاي پيرامونش را نداشت. با من
كاري نداشتند اما بيچاره آقاي محمدي. سر«آدمبرفي» هم همين اتفاق در اصفهان
افتاد. اما ارشاد پشت فيلم ايستاد. من ميخواهم بگويم كسي كه مسووليت كاري
را ميپذيرد بايد توان مقابله داشته باشد. اين بدترين حالت ممكن است كه
شما پروانه اكران داشته باشي، فيلمت هم بخواهد اكران شود اما جرات تبليغ
نداشته باشي. اين چه روش يك بام و دو هوايي است؟
عطاران: هركس كه در جشنواره فيلمم را ديد گفت هيچ مشكلي ندارد، اما بعد به مشكل خورد.
تبريزي: اينكه احتياط بكني بيشتر به فيلمت لطمه ميزند، وقتي وارد ميدان
ميشوي بايد كامل و همهجانبه باشد.
آقاي تبريزي اين نشاندهنده اين نيست كه نگاهی وراي نظارت اين وسط وجود
دارد؟
تبريزي: وجود دارد. اما بايد آن را نديده گرفت. الان فيلم ما پروانه نمايش
دارد و من به آقاي رضوي ميگويم خب اكرانش كن، ميگويد نميشود. من ميگويم
آن دو تا فيلم را نديدم اما گويا يكي از آنها خيلي ضعيف است، اما براي آن
خوب شد چون همه ديدند. مثل اينكه شما يك كسي را منع كنيد از ديدن چيزي و او
بيشتر حريص ميشود.
آقاي عطاران حالا اگر خداي نكرده اتفاق بدي براي اكران فيلمتان افتاد چه
كار ميكنيد؟
عطاران: مگر ميشود كاري كرد؟ ميروم سريال ميسازم، در فيلم آقاي تبريزي
بازي ميكنم… اينكه آدم انگيزهاش را از دست ندهد خيلي مهم است.
تبريزي: فيلم شما به جاي «روزهاي زندگي» اكران ميشود؟
عطاران: نه، به جاي «چك».
تبريزي: آن هم با چه شكست عجيبي مواجه شد.
عطاران: آنها كه ميگفتند فيلمشان ميفروشد، خوب است، اينطور شد. همه ترس من از اين است. چون فيلم من هم خوب است.
يعني الان ديگر كسي انتظار فروش از فيلم شما را ندارد!
عطاران: چك هم همين بود. فيلم من، چك و «كلاهقرمزي» و «ضدگلوله» فيلمهايي بود كه ميگفتند ممكن است فروش خوبي داشته باشند.
تبريزي: چك كه برگشت خورد. فيلمتان نسبت به جشنواره خيلي مميزي دارد؟
عطاران: خيلي راه آمدند.
خب شما اين همه تجربه سريالسازي داريد و هر قسمتش به اندازه يك فيلم سينمايي زحمت دارد، چطور اينجا اينقدر درگير و مضطرب ميشويد؟
عطاران: موقع ساختن سريالها خيلي راحت بودم، فكر ميكنم در دورهاي بوده
كه مسالهاي نداشتم. با كارهايم خيلي راحت برخورد ميشد، تنها كاري كه به
مشكل خورد و اتفاقا آقاي تبريزي هم سر لوكيشن آن آمد «بزنگاه» بود. هميشه
خيالم راحت بود.
چون در اين مدت نتوانسته بوديد سريال بسازيد، رفتيد سراغ فيلمسازي؟
عطاران: نه! نيتم بود كه فيلم بسازم. يك متني خواندم مال «احمد رفيعزاده»
كه طرحش مال آقاي «نعمتالله» بود. در متن كارهايي انجام شده بود كه تحريكم
كرد، چيزهايي كه كمتر در سينما ديديم مثل نريشن و فلاشبك عجيب بدي و…
بعد
حس كردم ميتوانم موقعيتهاي خوبي از لحاظ تصويري و ديالوگ ايجاد كنم. براي
من جديد بود و سخت. من سختياش را دوست داشتم.
يك نوستالژي براي 40سالههاست! كدام بخشها بيشتر برايتان سخت بود؟
عطاران: خيلي براي من سخت بود. از همه لحاظ تعداد سكانس، پرداخت هر سكانس،
گرفتن دكوپاژها. خودمم هم براي خودم سختترش كردم كه بتواند تجربه خوبي
شود.
و حضور آقاي عبدي.
عطاران: بسيار عالي! ما قبل از پيشتوليد آمديم بازيگر زن انتخاب كنيم،
اسمها را كه مينوشتيم خط خوردند، ديديم همه تمام شدند. ماندم چه كار كنم و
اولين نفر آقاي عبدي بود كه به نظرم رسيد، تا آخرش هم پاش ايستادم.
در اين انتخاب مشكلي از طرف دادن مجوز نبود؟
عطاران: گفتند بهتر است اينكار را نكنيد. اين يعني كه مشكلي ندارد ديگر.
واقعا عبدي عالي بود. ما شنيده بوديم كار با او سخت است و دير سر صحنه
ميآيد. اما به موقع سر صحنه ميآمد، ديرتر از همه هم ميرفت. يكبار ساعت
شش صبح رسيدم، شنيدم كسي با صداي بلند آواز ميخواند و ديدم اكبر عبدي است.
تبريزي: ما ميفهميم كه اكبر عبدي است يا نه؟
چند لحظه اول كه خيلي امكانش كم است.
عطاران: اما به نظر من عبدي يك جور عجيب و غريبي بازي كرد. حالا شما فيلم
را ببينيد، همان رئال بودن و راحتي كه در كار خودم دوست دارم و شما به آن
اشاره كرديد. از قديم دوست داشتم گير دهم كه در بازي خودم اين اتفاق بيفتد و
شايد همان است كه در كارهايم جلوه ميكند چون مدام اين را از خودم
خواستهام.
تبريزي: يكي از ويژگيهاي بازيگري شما.
عطاران: شايد اين را از بازيگرم هم ميخواهم و عبدي به نظرم عجيب غريب بود، از زن بهتر بازي كرد.
تبريزي: در واقع زنپوش بازي نكرده است، كاملا نقش زن را بازي كردند؟
عطاران: نه! نقش مادر من را دارند.
تبريزي: ما زنپوش داشتيم اما بازيگري كه نقش زن را بازي كند فكر كنم تا حالا اينگونه نداشتيم.
عطاران: من هم قبلتر نديدم. در «آدمبرفي» زنپوش بودند.
تبريزي: فكر كنم در «دستفروش» آقاي «مرتضي ضرابي» بود كه نقش مادر روي ويلچر را بازي ميكرد؟
عطاران: اما براي من خيلي كارآيي داشت و نصف مشكلات من حل شد. مثلا دست همديگر را به عنوان زن و شوهر ميگيرند و…
شما آقاي عبدي را هدايت ميكرديد يا همه چيز را بر عهده خودشان گذاشته بوديد؟
عطاران: آقاي عبدي كه خودش اوستاست. اما در نهايت همانطور كه گفتم،
ميخواستم به رئاليست و واقعيت نزديكتر شود. فكر ميكنم اگر در كشورهاي
ديگر نشان داده شود، نميفهمند كه يك مرد است.
بعد از مريضيشان بود؟ چقدر از آن اكبر عبدي – هنرپيشه، مادر – دور بودند؟
عطاران: نحوه حضورشان عالي بود. سرموقع آمدن و رفتن و همه چيز. فكر ميكنم
دوست داشتن نقش و همه اينها هم تاثير داشت. به نظر من كه اكبر عبدي هميشه
همان عبدي است. همان نكتهاي است كه آقاي تبريزي گفتند اگر بازيگر جاي درست
قرار گيرد همان عبدي هميشگي است. ايشان همه جور نقش بازي كردند. خيلي عجيب
و غريب است. تمام فيلمهايشان را ديديد؟
تبريزي: بازيگر توانايي است.
سوال آخر از آقاي عطاران كه اينقدر عجله دارند، بروند. برای شما به عنوان
بازيگر بيشتر میزان و اهمیت نقش در فيلمنامه مهم است يا كارگردان فيلم؟
عطاران: سوال مهمي است. من چون بازيگري را خيلي دوست دارم، كارگردان كه
خيلي نقش مهمي دارد، خيلي برايم مهم نبوده است ولي چيزي كه من خيلي از آن
صدمه خوردم كوتهفكري خودم براي انتخاب نقش و دوست داشتن بازيگري بوده است.
اين دوست داشتن بازيگري باعث شده خيلي گول بخورم.
تبريزي: به نظر من بازيگر موفق همان كاري را بايد بكند كه كارگردان انجام
ميدهد. يعني كارگردان اولين انتخابش طرح، ايده يا سيناپس است. بازيگر هم
بايد اين كار را بكند. بازيگر نبايد براساس كارگردان انتخاب كند، بايد
بداند متن چه ميخواهد.
عطاران: من خيلي وقتها براساس متن خوب رفتم كه با كارگرداني خراب شده است.
تبريزي: ببينيد اگر متن درست باشد، بازيگر ميتواند خودش را آنجا نشان دهد.
ميتواند مطرح كند، ميتواند خودش را نجات دهد. درست است كه فيلم بد
ميشود چون سينما يك هنر جمعي است اما كسي نميتواند در بازيگري او ايراد
بگيرد.
عطاران: نهايت سعيام را كردهام ولي واقعا ضربه خوردم.
تبريزي: نه اينكه كارگردان واقعا تاثير ندارد اما بهتر است اولين چيزي كه
در نظر ميگيري متن باشد بعد كارگردان. اول بايد پرسيد متن چيست، بعد چه
كارگرداني آن را كار ميكند. درست برعكس چيزي كه اكنون مطرح است.