شعر، یک نقاشی است که زبان دارد
برای ما شعـرا نـیـست مـردنی در کـار،کـه شعـرا را ابـدیـت نوشـته اند شعـار
عصر خبر – اسماعيل شاه محمدي* – در سال 1381 روز 27 شهریور، سالروز درگذشت استاد شهریار بنا به پیشنهاد دکتر شعردوست (مخبر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی) و با موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شورای هنری شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام روز ملی شعر تعیین شد.
در هر کشوري روزها و مناسبتهايي وجود دارند که براي مشخص کردن آنها از اسامي مفاخر آن کشور استفاده مي کنند و اين روزها مي توانند روزهايي به نام روز ملي موسيقي، روز مادر، روز ملي شعر و… باشند. در ايران نيز، روز درگذشت استاد شهريار را به نام روز ملي شعر انتخاب کردند و روز ملي شعر به اين نام مزين شد.
انسان از ابتدای پیدایش تا انتهای پیمایش و فرسایش خود ، همواره برای شناختن و فهمیدن در تلاش بوده است. و عالی ترین شکل شناخت را صاحبان فکر، بصورت شعر بيان داشته اند.از عمر ادبيات پهناور و گرانبار فارسي، بيش از هزار سال ميگذرد، در اين مدت كشور ايران، فراز و فرودها و ناكاميهاي بسيار ديده و دورانهاي تلخ و شيرين زيادي را پشت سرگذاشته است.
در فرهنگ ما، زندگی با شعر آغاز و با شعر بدرقه می شود. کودک در گاهواره، لالایی می شنود و از همان آغاز، به شعر اُنس می گیرد و پس از مرگ نیز،آرایه مزارش، شعری است که برایش می سرایند و چه بسا خود پیش از مرگ برای خویش شعری می سُراید.
این آمیختگی ما با شعر و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما می گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداری از حریم این عنصر اعجاز آفرین را بیشتر روشن می سازد. پاسداری از شعری که زاییده دردها و نیازهاست و سرچشمه گرفته از قله احساسی پاک و آسمانی باشد تا بتواند در پای سبزه ها جاری شود و شکفتن و زیستن را به ارمغان آورد،وظيفه مسلم ماست.
اشعار شاعران ما ، بر پایه کشف و شهود، استوار است و عرفان و حكمت و عشق ،با شعرهای آنها، همزاد و همبسته بوده است. از این رو، شعرهای آنها را می توان تجلی نوعی دیدار باطنی و فهم ناب اندیشه عاطفی آنان دانست.
بخش عمده ای از أدبيات و أشعار فارسی در سیر تطور و تحول خود، از آغاز تاکنون، جلوه گاه تلاقی این دو همزاد ـ يعنى -ظاهر و باطن ـ و مظهر همبستگى إنسان و خدا بوده و نيز در بيشتر شاعران نيز ،حسب حال و بینش خاص شاعران ما از زندگانی و زمانه آنها بوده است؛شعر و همه قالب های هنری، موهبت های خدایی اند که باید در خدمت خلق خدا و حامل آرمان های والای خدایی باشند .شاعران می توانند منعکس کننده همه آرمان ها، سیاست ها، روش ها و واقعیت های انسانى در آثار شعری خود باشند. امروز ملت ها همچون الگویی به أدبيات فاخر ما و ملت ما و کشور ما و نظام ما می نگرند.
بسیارند آنها که می خواهند سرنوشت خود را در آیینه شعر حافظ ببینند. بسيار ند كه با فردوسى ،حماسه ساخته اند و بسا كسانى كه با سعدى اين شاعر مينا گر عقل و أنديشه و عاطفه ،زيسته اند ، شعر، یک نقاشی است که زبان دارد و یک زبان است که نقش می نگارد،از میان حکیمان ، متفکران ، نویسندگان ، شاعران و هنرمندان ، هنگامی که دست به قلم برده یا شعری می سرایند ، یا به خلق قطعه یا آثار هنری می پردازند ، تعداد کمی از آنها بر ماندگاری ، پذیرش عامه و شهرت آثر خود آگاه هستند و کمتر در همان زمان ، اطمینان دارند که آن نوشته یا اثری که ایجاد می شود با مرور زمان از میان نخواهد رفت و در کشور خود یا در سطح جهان مقبولیت یافته و بر جانها و دلها تاثیر می گذارد.
اما همه نيك ميدانيم كه استاد شهريار مرز زمان و ايران را در نور ديده و در كشور هاى ترك زبان همسايه نيز بسيار محبوب است .شهريار ، بر طبع لطیف ، ذوق سلیم ، حسن سلیقه ، دقت ، کاربرد واژه های شیوا و رسا ، آرایش های لفظی ، شوریدگی و دلپذیری سخن خود آگاه بود و سخن نیکو می گفت و به نیکو بودن و عمق گفتار و شعر خود واقف بود و دقیقاً می دانست که چه میگوید ، برای چه می سراید ، و برای بیان مقصود و احساس خود از چه نوع صنایع بدیعی استفاده مناسب را بنماید. او میدانست که اشعار سِحرانگيز او ، شوری در عارفان و عاشقان جهان می افکند .
استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، در خانواده مرد دانش و هنر «حاج میر آقا خشگنابی» چشم به جهان گشود. روزهای کودکی او با انقلاب مشروطیت و بحران های اجتماعی و سیاسی در تبریز هم زمان بود. به همین سبب، پدر که از مبارزان فعال مشروطه خواه به شمار می آمد، در آن اوضاع نابه سامان، خانواده را به زادگاه اجدادی، روستای خشگناب منتقل کرد.
شهریار در سنین خردی با قرآن مجید و دیوان حافظ آشنا شد و این آشنایی، آغاز پیوند عمیق روح او با مفاهیم آیات قرآن و کلام حافظ بود. شهریار پس از تحصیل در مکتب خانه روستا و تکمیل آن در تبریز، در سال 1300 به اصرار پدر به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون به تحصیلات متوسطه ادامه داد. سه سال بعد وارد مدرسه طب شد، ولی به سبب پیشامدهاى عاشقانه ،آخرین سال پزشکی را که با روحیه حساس او چندان سازگار نبود، نیمه تمام رها کرد. پس از آن، در بانک کشاورزی به خدمت دولت درآمد و در کنار آن، به شعر هم می پرداخت. شهریار مدتی در خراسان و تهران روزگار گذراند و سپس به زادگاهش تبریز بازگشت و در این شهر ماندگار شد.در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری فرجام ، پر شرری گشت .عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :
دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.
قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام
عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان
این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد.
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟
عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.
شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است.
اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.
شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:
“پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!”
این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.
شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.
منظومه «حیدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.
“حـیـدر بابا” نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است.شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.
منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحدهآمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.
شعر شهریار، با زندگی وی درآمیخته و با عقایدش جان گرفته است؛ به طوری که از عمق ضمیر او فوران میکند و عقیده استوار و اندیشه ناب او را آشکار میسازد. شهریار، دوستدار و عاشق قرآن و عترت ـ دو میراث مانای محمدی صلیاللهعلیهوآله ـ بود و این عشق در شعرهای او هویداست؛ چنانکه هر کس به روشنی میتواند از لابهلای اشعاری که درباره شخصیت معصومان علیهمالسلام سروده است، عقیده و عشق پاک او را به خاندان اهلبیت علیهمالسلام باز بشناسد. البته عشق و ارادت خاص شهریار به امیرمؤمنان، حضرت علی علیهالسلام ، رنگ دیگری دارد و سبب شده است معروفترین، زیباترین و گیراترین اثر خود، یعنی علی ای همای رحمت را بسراید که سرودن آن، ماجرایی بس خواندنی دارد و آدمی را منقلب مي سازد.
شهریار به تمامی هنرها، به ویژه شعر، موسیقی و خوشنویسی علاقه داشت. او نسخ، نستعلیق و خط تحریری را خوب می نوشت و قرآن را با خط خوش کتابت می کرد. در جوانی، سه تار را به نیکویی تمام می نواخت، ولی پس از مدتی در پی تحولاتی درونی، برای همیشه آن را کنار گذاشت.
شهریار در سرودن شعر ، ذوق و توانایی شگفتی داشت.او پیرو مکتب ادبی و عرفانی حافظ بود.وى شاهکارهای جاودانه ای در قالب قصیده، غزل، مثنوی، رباعی، شعر آزاد و… پدید آورد و آثار درخشانی به دو زبان فارسی و ترکی بر جای گذاشت.اشعار شهریار، به افسانه زندگی او نزدیک است. خاطرات کودکی، محرومیت ها و ناکامی ها، عشق و ایمان وافر او به وطن، خداشناسی، دین و اهل بیت علیهم السلام ، همه را می توان در شعرهایش پیدا کرد.
بیان لطیف، ساده، روان و جذابیت کلام، ویژگی های شعر شهریار است. البته گاه در کنار بیان لطیف و ادیبانه، دیده می شود شاعر با شجاعت، پروایی از کاربرد اصطلاحات عامیانه ندارد و تصاویر زیبای کلامی را با جملات محاوره ای در می آمیزد و از اینکه ادیبان، سطح شعرش را نازل بپندارند نمی هراسد. این تلفیق شاعرانه، از ویژگی های شعر شهریار است. شهریار معتقد به تحول و تجدید حیات در شعر ادبی بود و آثار این نوگرایی در بیشتر اشعارش دیده می شود. او از کاربرد مضامین نو، پروایی نداشت و در این زمینه، نوآوری های فراوانی دارد.
در واقع شهریار، نخستین شاعری است که در شاهکار خود، به شیوه ای خاص و در دامنه ای گسترده از روستاییان و کار و پیکار آنان با طبیعت، از زیبایی های محیط طبیعی روستا، از آداب و رسوم و ویژگی های زندگانی روستایی، از کودکان و جوانان و سالخوردگان روستا و از باورها و فرهنگ روستاییان، به زبان آنان و برای آنان به شیوایی سخن گفته است.
شهریار، شاعر مردم دوست، میهن پرست و بلند آوازه ایران، 83 سال با سربلندی و افتخار در بین مردم و همگام و هم دوش با آنان زندگی کرد؛ با غصه های مردم غصه خورد، با گریه هایشان اشک ریخت و در شادمانی آنها، شادمان شد. شهریار با احساسات شگفت و لطیف خود و ارتباط سخت عاطفی که با مردم برقرار کرده بود، میان مردم از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بود. البته کمتر شاعری از چنین موهبتی برخوردار بوده است که در زمان حیاتش، به چنان شهرت و محبوبیتی میان مردم رسیده باشد.
سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.این مرد بزرﮒ در بـیـمارستان مهـر تهـران بدرود حیات گـفت و بـنا به وصیـتـش در زادگـاه خود در مقـبرةالشعـرا سرخاب تـبـریـز با شرکت قاطبه مـلت و احـترام کم نظیر به خاک سپـرده شد.
اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیزنام ،
میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و … در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد.
27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
در آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد.
وچه نیک فرمود:
برای ما شعـرا نـیـست مـردنی در کـار کـه شعـرا را ابـدیـت نوشـته اند شعـار
* رئيس انجمن صنفي خبرنگاران شهرستان ري