یادی از یادگار امام (ره)
علایق شخصی، نقش میانجیگری و ریشسفیدی یادگار امام در بسیاری از مواردی که میتوانست به بحرانی در مسیر انقلاب منجر شود، پس از سالها به مرور توسط نزدیکان و معاشران هویدا میشود.
عصر خبر به نقل از شبكه مجازي آستان: مرحوم سیداحمد خمینی بیش از آنکه به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار در روند انقلاب و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران شناخته شده باشد، به عنوان فرزند امام خمینی(ره) شناخته میشود.این امر باعث شده است تا بسیاری از ویژگیهای شخصیتی ایشان، ناخواسته، نادیده گرفته شود. رسانهای نبودن، عدم جنجالسازی و بزرگنمایی امور و به طور کلی ویژگیهای منحصربه فرد شخصیتی یادگار حضرت امام (ره) نیز به این مغفول ماندن کمک کرده است. با این وجود، واقعیت آن است که مرحوم سیداحمد خمینی، که در تمام عمر مبارک حضرت امام (ره) لحظهای از آن یگانه دوران جدا نشده بود، تاثیری انکارناپذیر در روند انقلاب اسلامی داشت.علایق شخصی، نقش میانجیگری و ریشسفیدی یادگار امام در بسیاری از مواردی که میتوانست به بحرانی در مسیر انقلاب منجر شود، پس از سالها به مرور توسط نزدیکان و معاشران هویدا میشود.در پرونده پیش رو، با تمرکز بر ویژگیهای شخصیتی یادگار امام (ره)، تلاش شده است تا با مرور خاطراتی از نزدیکان مرحوم سیداحمد خمینی، علایق شخصی و نقش ایشان در برخی حوادث انقلاب، به صورت مصداقی، نمایانتر شود.
احمد بهاءالدینیفوق لیسانس / از نزدیکان بیت امام(ره)رابطه قلبی امام (س) و سید احمد آقا بسیار نزدیک بودسیداحمد آقا بعد از رحلت امام (س)، پنجشنبهها یا روزهایی که مناسبت خاصی داشت در مرقد مطهر نماز میخواندند و با دوستان به بحث و گفتوگو مینشستند و سپس به سمت جماران حرکت می کردند. شبی حاج احمد آقا از دوستانشان درباره یک فردی پرسید که آن فرد فوت شده بود. حاضرین ابراز بیاطلاعی کردند اما سید احمد آقا بیشتر از آن فرد پرسید تا جایی که گفت هر طور شده همسر این فرد را پیدا کنید و او را به جماران بیاورید. با هر سختی که بود همسر آن مرحوم را پیدا کردیم و نزد سید احمد آقا آوردیم. حاجآقا به هرکس که در آن اتاق بود گفت که آنجا را ترک کنند و بعد از آن خانوم عذرخواهی کردند که به دلیل مشغله و کار زیاد نتوانستند احوال وی و خانوادهاش را جویا شوند و از حال و روز زندگیاش پرسید که یکدفعه آن خانوم به گریه و زاری افتاد. حاج آقا فکر کردند که آن زن ناراحت شده و حس تحقیر به وی دست داده. سید احمد آقا کمی سکوت کردند تا حال آن خانوم روبهراه شود. بعد از چند لحظه آن خانوم شروع به صحبت کرد و گفت: دیشب زمانی که شما نماز جماعت را به پا داشتید من هم آنجا بودم و پشت سر شما نماز خواندم بعد از اینکه شما رفتید من بر سر مزار امام (س) رفتم و گریه و زاری کردم و از ایشان خواستم تا برای من کاری بکنند تا اوضاع بد من سر و سامان بگیرد. فشار مالی روی خانواده من زیاد است و فرزندانم همه بیکار هستند و به هر کدام از آشنایان هم که می گویم، اعتنا نمیکند و می گوید از امامت این چیزها را بخواه و من هم دیشب از آن بزرگوار خواستم و امروز شما مرا احضار کردید. رابطه قلبی امام (س) و سید احمد بسیار نزدیک بود به صورتی که نمونه این قبیل اتفاقات بسیار زیاد میافتاد.
محمدرضا باهنرفوق لیسانس / نایب رئیس مجلس شورای اسلامیهیچکس نمیتوانست نقش حاجاحمدآقا را در انقلاب ایفا کندسید احمد آقا در مساعدت و کمک به امام (س) نقش بیبدیلی داشت. هرچه از انقلاب میگذرد به این نتیجه میرسیم که هیچکس نمیتوانست این نقش را در انقلاب اسلامی ایفا کند. دقت، قاطعیت، امانتداری و صداقت وی باعث شده بود که فردی امین و مورد اعتماد برای امام راحل (س) باشد. مرحوم سید احمد آقا تمام پیامها و دستورهای امام (س) را به مراجع مختلف میرساندند. در همین راستا به دلیل صداقت و امانتداری، گاهی وی مورد هجمه برخی از سادهانگاران یا آنهایی که تحلیل دقیقی از مرحوم سید احمد آقا و امام (س) نداشتند قرار میگرفت. آنها میخواستند این فضا را به وجود بیاورند که آن مرحوم امانتدار قوی و صادقی در رساندن پیامهای امام (س) نیست.در اواخر عمر با برکت بنیانگذار کبیر انقلاب این مسائل به گوش ایشان میرسید. امام (س) در یک موضعگیری رسمی و رسانهای کاملا نظر و اعتماد خود را به مرحوم حاج احمد آقا بیان کردند و پاسخ صحیحی به کسانی که این تصور و توهم را داشتند، دادند. به درستی می دانیم که حاج احمد آقا شخصیتی بیمانند بودند که نقش بسزایی در پیروزی انقلاب و اداره کشور داشتند.بعد از رحلت حضرت امام (س) و زمانی که مقام معظم رهبری به مسئولیت رهبری انتخاب شده بودند، در سال اول یک شورای مشورتی متشکل از ۱۰ نفر در رابطه با کارها و اقداماتی که می میخواستند انجام دهند تشکیل شد که حاج احمد آقا هم یکی از آن اعضا بود. حمایتهای بی دریغ آن مرحوم از مقام معظم رهبری نیز بسیار کارساز و موثر بود. زیرا باز هم هم کسانی بودند که بعد از رهبری مقام معظم رهبری نمیتوانستند با این مسأله کنار بیایند که مرحوم حاج احمد آقا در توجیه و تمکین قضیه و نصیحت کردن برخی از افرادی که میخواستند از ایشان فاصله بگیرند نقش بسزایی داشتند.حاجاحمد معمولا در جلساتی که هفتگی مقام معظم رهبری تشکیل می دادند به صورت جدی شرکت می کردند و نظرات را نقد و نظریههای امام (س) را یادآور میشدند. باید بگویم هرگاه می خواهیم خاطرات حضرت امام (س) را بیان کنیم، مرحوم حاج سید احمد آقا در تمام این خاطرات نقش پررنگ و قابل توجهی داشتهاند.
حسین سلیمانیاز نزدیکان به بیت امام (ره)صمیمی، خالص و باگذشت بودرفتار صمیمی و معنویت حاج احمد آقا بر همه عیان بود. آن مرحوم بسیار با بصرت بود و خیلی کم اتفاق میافتاد عصبانی شوند. یک مرتبه ما به همراه وی در ایام دفاع مقدس به قم سفر کردیم. هواپیماهای دشمن بر فراز شهر دیده می شدند. حاج آقا به من گفت: حسین آقا ماشین را نگه دار تا ببینم چه اتفاقی می افتد. آن مرحوم نگران این بودند که آن هواپیماهای جنگی شهر قم را بمباران نکنند. در همان لحظه که حاج احمد آقا آسمان را نگاه می کردند، سه راه قم را بمباران کردند که آن مرحوم گفت برویم ببینیم چه اتفاقی برای مردم افتاده است. ما به سمت محل بمباران راه افتادیم. ایشان عمامه خود را برداشت و عینکی بر چشم زد که شناخته نشود ما تا آنجا که امکانش بود جلو رفتیم و سید احمد آقا وقتی این صحنه ها را می دید واقعا متاثر شد و از اینکه نمی تواند در آن شرایط کاری انجام دهد ناراحت بود.مرحوم حاج احمد آقا انسانی بسیار با گذشت بودند و اگر برخوردی صورت می گرفت به راحتی افراد را می بخشیدند. وی بسیار ساده زیست بود و به مراسم عزاداری ائمه علاقه زیادی داشتند به طوری که زمانی نام ائمه اطهار به گوش آن مرحوم می رسید اشک از چشمانش سرازیر می شد. حاج احمد آقا در رسیدگی به کار مردم کوشا بودند و به حرف های مردم با جان و دل گوش می داد. در سفری که ما به شیراز داشتیم در بین راه روستایی به نام شهیدآباد بود به دلیل اهمیت زیاد حاج احمد آقا به نماز در وقت اذان ظهر ما به همان روستا که بین اصفهان و شراز بود رفتیم حاج آقا گفت که به یکی از خانه آن روستاییان برویم و نماز بخوانیم و کمی استراحت کنیم. ابتدا خود را مسافر معرفی کردیم ولی بعدا آنها حاج احمد آقا را شناختند و از آن مرحوم خواستند که در بین مردم حاضر شود. حاج احمد آقا به من گفت که مردم روستا را در یک ساعت معین در مسجد روستا جمع کنم تا به درد و دل آنها گوش کند و اگر مشکلی وجود دارد، حل کند. حاج احمد آقا چند کلامی با مردم به صحبت نشستند. آن مرحوم درباره دغدغه هایی که داشت و درباره امام (س) با مردم سخن گفت و مردم آن روستا را به دلیل شهیدان پر خیر و برکتشان دل داری داد. پس از اتمام آن جلسه رو به من کرد و گفت: حاج حسین آقا چه خوب شد که به این روستا با این مردمان صمیمی و شهید پرور آمدیم که امام (س) را ندیده اند ولی عشق به امام (س) داشتند. مردم روستا نیز بسیار خوشحال بودند و بر این باور بودند که انگار ما امام (س) را با آمدن حاج احمد آقا در بین خود داشتیم.حاج احمد آقا وجود خود را خالصانه وقف امام (س) کرده بودند. و آرامش و آسایش را برای رهبری کردن امام (س) مهیا ساخته بودند. همانطور که امام (س) گفتند: حاج احمد برخلاف گفتار و نوشته های من قلم و قدمی برنداشته. واقعا این چنین بود. در یکی از سفرها حاج احمد آقا مانند همیشه جویای حال امام (س) شدند که به گوشش رسید امام (س) حال مساعدی ندارد. ما شبانه برگشتیم که مرحوم حاج احمد آقا در کنار امام (س) قرار بگیرند. زندگی بعد از رحلت امام (س) برای حاج احمد آقا بی معنا شده بود. و زمانی که مقام معظم رهبری مسئولیت رهبری را پذیرفتند حاج احمد آقا همیشه بیان می کرد که با رهبری ایشان خیال من آسوده شد.
علی علیاریخادم حرم امام (ره)بخشندگی یادگار امامحاج احمد آقا بعضی پنجشنبهها و جمعهها نماز را در مرقد مطهر امام (س) برگزار میکردند. روزی در صحن نشسته بودند و در حال بحث و گفتوگو با دوستانشان بودند. نیمههای شب حاج آقا به همراه آقای سراج و هاشمی در مرقد حضور یافتند. من به خدمت آن مرحوم رفتم و خود را معرفی و درخواستی مطرح کردم و گفتم یکی از خادمان امام (س) هستم. آن بزرگوار دست در جیبشان کردند و مبلغ 5 هزار تومان که به اندازه حقوق یک ماه من بود به من دادند.
مهدی نصیریسردبیر و مدیرمسئول اسبق کیهانخاطرهای از یک مصاحبهسال ۱۳۶۹ در دورهای که سردبیر و مدیر روزنامه کیهان بودم، همراه با محمد آقای مطهری فرزند شهید آیتالله مطهری و آقای تقی دژاکام خبرنگار کیهان برای انجام مصاحبه ای در باره شهید مطهری به مناسبت سالگرد شهادت ایشان، خدمت مرحوم حاج احمد آقا در جماران رسیدیم. البته اولین و آخرین دیدار من با آن مرحوم بود. در اتاقی منتظر ایشان بودیم که وارد شدند و همین که روی صندلی قرار گرفتند بعد از احوالپرسی با حالتی نسبتا عصبانی گفتند در فرودگاه مهرآباد یک فروند هواپیمایی آمریکایی با آرم آن کشور که ظاهرا نوعی کمکهای معمولی برای زلزلهزدگان (در حادثه زلزله رودبار) را بار خود داشت، به زمین نشسته است اما هیچ کس نه روزنامه ها و نه صداوسیما به این امر اعتراض نکردهاند و حتی کیهان هم موضعی در این باره نداشته است؛ آیا از رییس جمهور می ترسید؟ من به ایشان گفتم که نه این طور نیست. اتفاقا همین امروز قبل از این که خدمت شما برسیم من سرمقاله ای را در باره همین موضوع نوشته ام که در کیهان عصر امروز به چاپ خواهد رسید. پاسخ من یخ جلسه را آب کرد و مصاحبه را در باره شهید مطهری آغاز کردیم و به پایان رساندیم. مصاحبه ای خواندنی که در کیهان آن سال چاپ شد.
کاظم رحیمیاز دوستان یادگار امام (ره)فوتبال حاجاحمد آقا در حد تیم ملی بود!در دبیرستان حکیم نظامی شهر قم ما مشغول بازی فوتبال بودیم. آن زمان مقامهای متعددی نیز در سطح آموزشگاههای قم بدست آورده بودیم. یک روز که ما در همین زمینها که در آن زمان غروی نام داشت، مشغول بازی بودیم، آقای ابوذری کارشناس استعدادیاب باشگاه فوتبال شاهین به سر تمرین آمد و مشغول آموزش کارهای تکنیکی به من و دوستانم شد. بعد از مدت زمان یک یا دو هفته دکتر احتشامی موسس باشگاه فوتبال شاهین بر سر تمرین ما حاضر شد. بازی به صورت جدیتر ادامه یافت. بعد از بازی من را صدا کردند و برنامه تمرین تیم شاهین را به من دادند و اعلام کردند که من از این به بعد عضو تیم شاهین هستم. بعد از بازیهای تیم شاهین، من به عنوان بازیکن تیم ملی انتخاب شدم. دکتر احتشامی به من گفت که به حاج احمد آقا خبر بدهم تا ایشان نیز برای تمرین در تمرینها حاضر شوند، چراکه فوتبال حاج احمدآقا نیز در سطح تیم ملی بود و به همین خاطر دکتر احتشامی به دنبال حضور وی بر سر زمین تمرین بود. آن مرحوم چندجلسهای بر سر تمرین حاضر شد اما به دلیل اینکه فوتبال را مانعی برای نهضت و مبارزات خود میدانست تمرینها را ادامه نداد.