ازدواجهاي نابهنگام، طلاقهاي ناگهاني
مادر دختر فرياد زد: «آقاي قاضي به دخترم گفتم شما به درد هم نميخورين؛ زير يك سقف زندگيكردن با دوستي و عاشقپيشگي فرق ميكنه؛ زندگي كه شوخيبردار نيست.»
تازه وارد دادگاه شده بودند كه صداي آميخته با بغض خانمي جوان كه غبار زمان زودتر از موعد بر چهرهاش نشسته بود، توجه همه را به خود جلب كرد. «ديگه نميتونم آقاي قاضي؛ خسته شدم. يه ذره تعهد نسبت به زندگيمون نداره». مرد جواني كه 30 تا 35 ساله به نظر ميرسيد، هر چند ثانيه سري تكان ميداد و به زمين نگاه ميكرد. گويا اصلا در دادگاه حضور نداشت.
مادر دختر فرياد زد: «آقاي قاضي به دخترم گفتم شما به درد هم نميخورين؛ زير يك سقف زندگيكردن با دوستي و عاشقپيشگي فرق ميكنه؛ زندگي كه شوخيبردار نيست.» پسرجوان هم ناگهان كه گويي انرژي نهفتهاي در درونش دميده شد بلند شد و با صدايي بلندتر از صداي او گفت: «قبل از عروسي اينجوري نبود. انگار از وقتي اومديم خونمون، يه آدم ديگه شده.» سكوتي سالن را فرا گرفت و تقريبا همه حاضران در دادگاه براي چند لحظه به فكر فرو رفتند.
حلقه مفقوده كجاست؟
بر اساس آمار كارشناسان، در سالهاي اخير از هر پنج ازدواج دو مورد به طلاق ميانجامد. موضوعي كه نميتوان بسادگي از آن گذشت. ازدواج، موضوعي است كه هم در دين ما تاكيد زيادي بر آن شده و پيامبر گرامي اسلام، آن را نيمي از دين ميداند و هم از لحاظ اجتماعي موجب پيوستگي و وابستگي دائم دو فرد از جنبههاي مختلف ميشود. چندسالي است ازدواج به مقولهاي تبديل شده است كه بسياري از جوانان انجام موفق آن را يا نشدني ميدانند يا صرفا اتفاقي كه سرانجامش نامشخص و مبهم است!
شايد بسياري از جوانان قبل از آنكه به فكر ازدواج بيفتند و پس از شناخت از شريك زندگي خود، تصميم قطعي براي زندگيكردن در زير يك سقف را بگيرند، به اين نكته توجه نميكنند كه بسياري از عوامل و شاخصهاي زندگي مشترك پس از دوران آشنايي و عقد و زماني كه وارد منزل مشتركشان ميشوند، تغيير ميكند. در دوران آشنايي دو نفر تمام سعيشان نزديكشدن به همديگر است و ميخواهند پايههاي پيوندشان را براي آينده بنا كنند. پس از برگزاري مراسم عروسي و آغاز زندگي مشترك در زير يك سقف، تامين معاش، ادامه تحصيلات، سليقهها و خلقيات پنهان، نيازها و توقعات جديد، داشتن يا نداشتن فرزند، چگونگي ارتباط با خانوادهها و… به دغدغهها و دلمشغوليهاي قبل از ازدواج افزوده ميشود و زندگي واقعي در جامعه ديدگاهي تازه به يك زوج ميدهد. ديدگاهي كه در دوران آشنايي و عقد در حجاب عشق و دوست داشتن ناديده انگاشته ميشود و چون رازهايي پنهان يكي پس از ديگري آشكار ميشود.
پيششرطهاي يك ازدواج موفق
دكتر سيما فردوسي، روانشناس درباره نقش ازدواج درست در زندگي انسان ميگويد: ازدواج به ايجاد يك سير تحولي در زندگي بشري منجر ميشود، زيرا با تشكيل يك خانواده، زوجها فرزنداني را در كانون خانواده ميپرورانند كه اين فرزندان در آينده نيز ازدواج كرده و اين روال همچنان ادامه مييابد. هرچه ازدواج آگاهانهتر باشد و انتخاب همسر بدرستي انجام شود، به طلاق نميانجامد، ولي اگر انتخاب بدرستي انجام نشود، خيلي زود آثار خود را نشان ميدهد. ازدواج بايد با رعايت مجموعهاي از نكات علمي و عملي انجام شود، زيرا اين امر آغاز يك ماجراست و تحولاتي را در زندگي فرد ايجاد ميكند.
نكته: همسطح بودن، داشتن تحصيلات مناسب افراد و متناسب با همديگر و نيز احترام به خانوادهها و تحقيق قبل از ازدواج و همخواني شخصيت زوجها از ضرورتهاي يك ازدواج موفق است
وي رسيدن به بلوغ ديني، فكري، اجتماعي و فرهنگي را لازمه ازدواج مناسب و آگاهانه ميداند و تاكيد ميكند: انجام مديريت مناسب در زندگي خانوادگي از طرف زن و مرد و قبول مسئوليتهاي زندگي از طرف آنها يكي از علائم بلوغ براي ازدواج است. همچنين همسطح بودن، داشتن تحصيلات مناسب افراد و متناسب با يكديگر، احترام به خانوادهها، تحقيق قبل از ازدواج و همخواني شخصيت زوجين از ديگر موارد لازم و ضروري براي داشتن يك ازدواج مناسب است. زيباترين نوع ازدواج به طريق سنتي است، ولي متاسفانه در سالهاي اخير شاهد هستيم فرزندي بدون كسب اجازه از والدين اقدام به ازدواج كرده كه قطعا ازدواجي نامناسب است كه خيلي زود به آخر خط ميرسد.
نگاهي واقعبينانه به ازدواج
دكتر حامد محمدي كنگراني، عضو كميته رسانه انجمن روانپزشكان ايران معتقد است براي آنكه دختر و پسرجوان شناخت لازم و واقعبينانهاي نسبت به ازدواج و زندگي مشترك پيدا كنند، بهترين راهكار مشاوره قبل از ازدواج است.
وي در اين باره ميگويد: متأسفانه جوانان معمولا بعد از ايجاد وابستگيهاي عاطفي و حتي در مواردي بعد از تعيين زمان عقد يا عروسي به مشاوره مراجعه ميكنند؛ در صورتي كه قبل از هر چيز بايد از جوان پرسيد ازدواج يعني چه و براي چه ميخواهي ازدواج كني؟ مشكل اينجاست كه متأسفانه در اكثر موارد ديدگاه جوانان نسبت به ازدواج، عميق و جدي نيست. به عنوان مثال عواملي مانند فشار اطرافيان، توليد مثل، غريزه جنسي يا نگاهكردن به ازدواج به عنوان يك تكليف پس از گرفتن مدرك تحصيلي، نميتوانند دلايل مناسبي براي شروع يك زندگي مشترك باشند.
محمدي ادامه ميدهد: براي ايجاد ديدگاهي واقعبينانه به ازدواج در ذهن جوانان بايد فلسفه ازدواج را براي دختران و پسران مشخص كرد. به عنوان مثال فردي كه تصميم به ازدواج ميگيرد بايد بداند زوجي را انتخاب كند تا علاوه بر تأمين نيازهاي جنسي، نيازهاي عاطفي او را نيز برطرف سازد و از نظر فرهنگ خانواده، ميزان تحصيلات و ساير فاكتورهاي مهم در زندگي مشترك به قدري با او قرابت داشته باشد كه بتواند يك عمر با وي زندگي كند و در فراز و نشيبهاي زندگي با او بماند و شانه خالي نكند.
در آرزوي خوشبختي
دكتر عليرضا شيري، روانشناس و استاد دانشگاه با تاكيد بر اين نكته كه وسواس زياد در موضوع زياد ميشود و ايدهآلها وسط ميآيد، احساسترس وحقارت بيشتري در برابر آن پيدا ميكنيم، ميگويد: مسألهاي كه مطرح ميشود چرايي ازدواج است؟ آيا همه بايد ازدواج كنند؟ شايعترين جواب براي اين پرسش، رسيدن به خوشبختي است. اما مفهوم خوشبختي و چگونگي رسيدن به آن، به ذهنيت فرد در دوران مجردي و نگاه وي به زندگي برميگردد. كسي كه در دوران مجردي اهل سرور و رشد باشد، دردوران متأهلي هم اينگونه است. ولي كسي كه اهل ساختن زندگي خودش نباشد، با ازدواج هم خوشبخت نميشود. بنابراين، ما اول بايد تكليف فرديت خودمان را روشن كنيم تا بعد بتوانيم براي زندگي مشترك تصميم بگيريم.
چشم بصيرت
كوتاه اينكه سنت ازدواج در عين حالي كه سنتي شيرين و قابل احترام است، انجام آن پيشنيازهايي ميطلبد كه اگر فراهم نشود، ثمره آن جز رابطهاي تصنعي و بدون طراوت بين زن و شوهر نخواهد بود. بنابراين شناخت خواستها و نيازهاي طرفين درباره زندگي مشترك و نحوه ديد آنان به زندگي زير يك سقف، در كنار داشتن هدفي مشخص براي آغاز فصل جديدي از زندگي براي يك زوج ميتواند پيشدرآمد خوبي براي درك عميق از يك رابطه زناشويي موفق باشد. بيگمان، صرفا اعتقاد داشتن به قسمت و اينكه دو نفر همديگر را دوست دارند و روابطي تصنعي و فانتزي قبل از ازدواج، دختران و پسران را از دنياي واقعيتها دور ميكند و آمادگي آنان را براي پذيرش مسير سخت زندگي به حداقل ميرساند.
سيدعليرضا بهشتي / جامجم