جبهه جنوبی سوریه؛ آتش زیر خاکستر
جبهه جنوبی سوریه جبههای است که اگرچه هم اکنون آرامتر از دیگر جبهههاست، اما بهزودی شاهد بروز مهمترین درگیریها خواهد بود.
اندیشکده راهبردی تبیین: جبهه جنوبی سوریه جبههای است که اگر چه هم اکنون آرامتر از دیگر جبهههاست، اما بهزودی شاهد بروز مهمترین درگیریها خواهد بود. در این که محور غربی- عربی با کدام طرح وارد این نبرد خواهد شد، نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد اما قطعاً محور غربی- عربی از قبل برنامهای برای جبههی تاثیرگذار جنوب داشته است و احداث پایگاههایی برای آموزش تروریستها در شمال اردن گواهی بر این ادعاست. لذا نظر به تمرکز ویژه و بیش از پیش این روزهای نبرد سوریه در شهر حلب، نباید از جبهه جنوب و اهمیت آن بر سرنوشت محور مقاومت و حتی تاثیر آن بر نبرد مهم حلب غافل شد. لذا در مطلب پیش رو سعی شده است با توضیح مختصر راهبرد بازیگران عرصه بحران سوریه، به راهبردها و اقدامات احتمالی آنها حول نبرد حلب و جبهههای جنوبی اشاره شود بهویژه اینکه تحولاتی همچون محاصره حلب از سوی ارتش سوریه، کودتا در ترکیه و تغییر نام گروه تروریستی جبهة النصره نیز در حوزه موثر بر بحران سوریه روی داده است.
اگر بخواهیم نبرد سوریه را از نظر اهمیت جبهههایش ارزیابی کنیم، ابتدا باید جغرافیای سیاسی مهمترین نبردها در سوریه را به دستههای زیر تقسیمبندی کنیم:
1. جبهههای شمالی
این جبهه از جهت هممرزی آن با ترکیه، قرار گرفتن شهر حلب در آن به عنوان دومین شهر مهم سوریه، قطب صنعت سوریه، شناخته شدن به عنوان خاستگاه مخالفین و وجود کردها در این مناطق، از اهمیت خاصی برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برخوردار است.
2. جبهه غربی (عمدتاً بنادر غربی)
این جبهه به دلیل همجواری برخی از مناطق آن با دریای مدیترانه، بسیار راهبردی به حساب میآید بهویژه برای بازیگران فرامنطقهای و در این جبهه مهمترین بازیگر روسیه است. استراتژی روسیه تسلط بر بنادر غربی سوریه است چرا که در دو استان غربی و بندری سوریه یعنی طرطوس و لاذقیه پایگاه نظامی دارد.
در این که محور غربی- عربی با کدام طرح وارد این نبرد خواهد شد، نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد اما قطعاً محور غربی- عربی از قبل برنامهای برای جبههی تاثیرگذار جنوب داشته است و احداث پایگاههایی برای آموزش تروریستها در شمال اردن، گواهی بر این ادعاست.
3. جبهه جنوبی
این جبهه به دلیل موقعیت جغرافیایی آن یعنی هممرزی با سرزمینهای اشغالی اهمیت بسیار زیادی برای محور مقاومت و رژیم صهیونیستی دارد. آنچه اهمیت این جبههها را برای محور مقاومت و رژیم صهیونیستی زیاد کرده عبارت است از اینکه این مناطق به عنوان محور ارسال تدارکات برای خط مقدم جبهه مقاومت یعنی حزبالله لبنان به حساب میآیند و با جولان اشغالی- که منطقهای بسیار راهبردی برای محور مقاومت و رژیم صهیونیستی است- همجوار است. این محور، کشورها و گروههایی را که در زمره محور مقاومت در منطقه به حساب میآیند، به خط مقدم متصل میکند. لذا طبق توضیحات فوق این مناطق از بُعد امنیتی و راهبردی برای محور مقاومت و رژیم صهیونیستی بسیار ذیارزش تلقی میشوند.
پس میتوان دریافت که جبهه جنوب سوریه اهمیت بسیار زیادی از لحاظ امنیتی و راهبردی برای محور مقاومت و رژیم صهیونیستی دارد و این جبهه به اندازه جبهههای شمالی و بهخصوص جبهههای غربی برای روسیه از اهمیت خاصی برخوردار نیست و سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، چندان از بعد امنیتی به این مناطق توجه نمیکنند. اما آنچه برای دیگر بازیگران در بحران سوریه در رابطه با این مناطق مهم است، صرفاً بعد راهبردی این مناطق از نظر درگیریهای میدانی است و نیز تاثیری که این جبهه از نظر میدانی بر دیگر جبههها دارد- بالاخص به دلیل فاصلهی کم آن با دمشق نسبت به جبهههای شمالی و غربی.
وضعیت جبهههای جنوبی و طرح مشترک محور ارتجاع و آمریکا در شمال اردن
مدتها پیش عربستان سعودی ادعا کرد در حال آموزش مخالفین سوری در خاک اردن با کمک مستشاران انگلیسی و آمریکایی است. عربستان در آن زمان اعلام کرد که بهزودی این گروه ها وارد خاک سوریه خواهند شد و دمشق را محاصره خواهند کرد، اتفاقی که هنوز رخ نداده است. البته عربستان سعودی در مقاطع زمانی مختلف با اشاره به این گروهها سعی کرده است جوی روانی علیه عملیات نظامی محور مقاومت در سوریه ایجاد کند اما تا به حال صرفاً جنبهی تهدید داشته است و در عمل از این گروهها به صورت گسترده استفاده نکرده است. به تدریج که اطلاعات بیشتری در این خصوص به دست آمد، مشخص شد آمریکاییها با همکاری دولت اردن و حمایت مالی عربستان اقدام به ایجاد پایگاههایی نظامی جهت آموزش تروریستها در شمال اردن کردهاند. در این بین نقش عربستان جذب تروریستها از اقصی نقاط جهان بالاخص آفریقا بوده و نقش آمریکا نیز آموزش نظامی به آنها و دستهبندی و کنترل این گروهها به کمک مستشارانی بوده که خود به اردن فرستاده بود.
اما آنچه در این بین بسیار به چشم میخورد این است که این گروهها چندان وارد نبرد نشدهاند. لذا سوالی که در اینجا ایجاد میشود این است که دلیل جمعآوری تعداد زیادی از نیرو در شمال اردن و در نزدیکی خاک سوریه و صرف هزینههای هنگفت در این خصوص چیست؟ مدتها پیش عربستان سعودی ادعا کرد در حال آموزش مخالفین سوری در خاک اردن با کمک مستشاران انگلیسی و آمریکایی است. عربستان در آن زمان اعلام کرد که به زودی این گروهها وارد خاک سوریه خواهند شد و دمشق را محاصره خواهند کرد، اتفاقی که هنوز رخ نداده است.
اهمیت نبرد حلب و تاثیر جبهه جنوب بر آن
اهمیت نبرد حلب با توجه به توضیحات مختصری که در این مقاله پیرامون اهمیت این شهر داده شد، کاملاً مشخص است و با مشخص شدن وضعیت این شهر تا حد زیادی آینده سوریه مشخص خواهد شد.
اما آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که اگرچه نبرد حلب برای محور مقاومت نقطه عطفی است اما نباید نبرد حلب را ام المعارک دانست، چرا که اهمیت جبهه جنوب بنا به توضیحات مذکور برای محور مقاومت بسیار بیشتر است. البته نبرد حلب تاثیر بسیار زیادی بر دیگر جبههها دارد؛ از جمله جبهه جنوب اما سعی شده است در این نوشته از تاثیر جبهه جنوب بر نبرد حلب نیز گفته شود تا شاید صحت این ادعا که نبرد جنوب ام المعارک است و نه نبرد حلب، مورد تایید واقع شود.
پس از این که دولت سوریه جاده مهم کاستیلو را از تروریستها بازپس گرفت، امکان حمایت از تروریستها در شمال سوریه برای ترکیه بسیار محدود شد. با توجه به این وضع و محاصره حلب توسط ارتش سوریه و نیروهای مقاومت، تنها سه راه برای محور غربی- عربی در راستای شکستن محاصره حلب وجود دارد.
الف) ارسال تدارکات و نیروهای پشتیبانی از ادلب به مناطق غربی و جنوب غربی حلب برای شکستن محاصره: این حرکت با آتشباری سنگین جنگندههای روسی بر سر آنها در این مسیر و دالانهایی که به سختی از غرب حلب به شرق حلب زده بودند، تقریبا شکست خورده به نظر میرسد و البته این را هم باید اضافه کرد که ارتش سوریه در حال پیشروی در شمال استان لاذقیه و به سمت استان ادلب است لذا ارسال بیش از حد نیرو از سوی تروریستهایی که در ادلب هستند به جبهه ی حلب، ممکن است منجر به از دست دادن بخشهایی از استان ادلب نیز بشود.
ب) سرمایهگذاری در جبهه جنوب: با توجه به عواملی همچون وجود تروریستهای آماده نبرد در خاک اردن که در مجاورت جنوب سوریه قرار دارند، به علاوه اینکه جبهه جنوب به اندازه جبههی غرب و شمال برای روسها جذابیت ندارد و طبعا احتمال مداخله روسها در این نبرد کمتر خواهد بود، همچنین با عنایت به اینکه صهیونیستها که تا به حال به دلیل برخی ملاحظات به صورت چندان مستقیم وارد نبرد سوریه نشدهاند، ممکن است در جبههی جنوب برای حمایت از تروریستها بنا به اهمیت بسیار زیاد این منطقه، کاملا مستقیم وارد عمل شوند. این امر ممکن است تروریستها را بر آن دارد تا دست خود را برای مانور در این جبهه بازتر ببینند، لذا تلاش خواهند کرد با فشار از جبهه جنوب و محاصره دمشق، هم اوضاع میدانی را به نفع خود تغییر دهند و هم اینکه در نبرد حلب از دولت سوریه امتیازاتی بگیرند. سوالی که در اینجا ایجاد میشود این است که دلیل جمعآوری تعداد زیادی از نیرو در شمال اردن و در نزدیکی خاک سوریه و صرف هزینههای هنگفت در این خصوص چیست؟
ج) فشار از جبهه جنوبی حلب: تروریستها سعی کردهاند از محور جنوب بالاخص از محور دانشکده نظامی حلب محاصره ی حلب را بشکنند. البته در این راه موفق به اشغال برخی مناطق شدهاند اما با توجه به حجم بالای آتش بر سرشان و بمبارانهای مداوم، بعید به نظر میرسد توفیق چندانی در این راه پیدا کنند، کما این که اخیرا با توجه به شمار زیاد تلفاتی که آنها در این منطقه دادهاند، دچار اختلافاتی نیز شدهاند. بنابراین بعید به نظر میرسد با این حجم بمباران مناطق جنوبی حلب، تروریستها توفیق چندانی به دست آورند، مگر اینکه این بمبارانها به نحوی ضعیف و یا قطع شود.
نگاهی به یک طرح آمریکایی محتمل
در این بین البته اشاره به این نکته بسیار ضروری و با اهمیت است که گزینهای دیگر نیز به احتمال زیاد پیش روی آمریکاییها است و آن از سرگیری مذاکرات با مسکو (به نوعی طرح آتشبس موقت) برای تعیین تکلیف حلب میباشد. واشنگتن پس از حل و فصل بحران در شمال سوریه (هر چند به طور موقت) که کلید آن حلب میباشد، با تمرکز بیشتری به سراغ جبهههای جنوبی و مشخصاً منطقه جولان خواهد آمد و بیش از پیش برای کمک به متحد استراتژیک خود در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی تلاش خواهد کرد. حال اینجاست که میتوان از جبهه شمالی به عنوان اهرم فشاری برای امتیازگیری در جبهه جنوب بهره برد و بالعکس.
آمریکا در این طرح خواهد کوشید ابتدا با مسکو بر سر مناطق شمالی سوریه به توافق نسبی برسد و با در جریان گذاشتن مسکو از برخی تصمیماتش مبنی بر ورود به جبهه جنوبی، سعی میکند از مداخله روسها در این منطقه جلوگیری کند. حالا میتوان بهتر فهمید که در سفر چندی پیش نتانیاهو به مسکو، راجعبه چه مسالههایی در سوریه بحث شده است. قطعاً یکی از مهمترین موضوعات، جبهه جنوب بوده است؛ جبههای که سرنوشت محور مقاومت و آینده رژیم صهیونیستی را تا حد زیادی رقم خواهد زد.
شواهد، حکایت از بروز چه وقایعی در نبرد سوریه دارند؟
چندی پیش دیلی میل به نقل از آژانس خبری فرانسه نوشت: «اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا گفت این کشور به دنبال آغاز عملیاتی در سوریه از جنوب این کشور است؛ وی ادعا کرده هدف از این عملیات «مبارزه با داعش» است.»(1)
وقتی به قلمروی داعش در سوریه نگاه میکنیم، متوجه میشویم عمده اراضی اشغالی توسط داعش در شرق سوریه واقع شده و بعضا این نواحی تا شمال شرق نیز کشیده میشود، اما داعش قلمروی خاص و مهمی در جنوب سوریه ندارد. لذا میتوان دریافت که این طرح احتمالی، فقط به «بهانه» مبارزه با داعش انجام خواهد شد و در اصل با هدف آغاز عملیاتی جدیتر در جنوب سوریه شکل خواهد گرفت. از طرفی اخیراً روزنامه المنار نوشت: «عربستان سعودی از طریق مرزهای اردن آماده اعزام 7 هزار نیرو همراه با کارشناسان نظامی انگلیسی و غربی است.»(2)
جمعبندی
جمع عوامل بالا با یادآوری صحبتهای رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه: «آمریکاییها در خاک اردن پایگاههایی ایجاد کردهاند که بناست با تکیه بر نیروهای در حال آموزش در آنها، از جنوب سوریه به خاک این کشور حمله کنند»، بیش از پیش ما را متوجه جبهه جنوب میسازد؛ جبههای که اگر چه هم اکنون آرامتر از دیگر جبهههاست، اما بهزودی شاهد بروز مهمترین درگیریها خواهد بود. در این که محور غربی- عربی با کدام طرح وارد این نبرد خواهد شد، نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد اما قطعا محور غربی- عربی از قبل برنامهای برای جبهه تاثیرگذار جنوب داشته و احداث پایگاههایی برای آموزش تروریستها در شمال اردن گواهی بر این ادعاست. لذا آنچه اهمیت دارد این است که باید بدانیم نبرد حلب اگرچه برای محور مقاومت نقطه عطف میباشد، اما نباید نبرد حلب را ام المعارک دانست، چرا که اهمیت جبهه جنوب بنا به توضیحات مذکور برای محور مقاومت بسیار بیشتر است.