امام خميني: مبارک آن روزی است که مسلمین روی پای خودشان بایستند
زجر میکرد، اعدام میکرد و اجازه نفس کشیدن نمیداد، ملت هم با او مخالفت داشت. اگر مشکلی برای دولت پیدا میشد، اگر ملت بر آن مشکل اضافه نمیکرد، از آن مشکل هم چیزی را کسر نمیکرد؛ معاونت نمیکرد، بلکه اگر شکست میخورد دولت، ملت خوشحال بود. و اگر دولت یا شاه غلبه میکرد، ملت متأثر بود.
عصر خبر: 10 آبان ماه 1358 از قم امام خمینی(س) در بین سفیران ممالک اسلامی مشکل بزرگ مسلمانان را مطرح کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان،متن پیام امام راحل به مسلمانان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
روز مبارک
من عید بزرگ اسلامی را به همه ملت بزرگ اسلام تبریک عرض میکنم، و امیدوارم که عیدها بر ملتهای اسلامی مبارک و سعید باشد. و از شما آقایان تشکر میکنم که تشریف آوردید تا از نزدیک ما با شما مطالبمان را در میان بگذاریم.
عید مسلمین وقتی سعید و مبارک هست که مسلمین خودشان استقلالشان را و مَجدشان را – آن مجدی که در صدر اسلام برای مسلمین بود – به دست بیاورند. مادامی که مسلمین در این حال هستند، در حال تفرُّق و تشتُّت، و در حالی که همه چیزشان پیوسته به غیر است، هیچ روزی برای آنها مبارک نیست. مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی، کوتاه بشود، و مسلمین روی پای خودشان بایستند و امور مملکتشان را خودشان به دست بیاورند.
من نمیدانم که این مشکلاتی که هم دولتهای اسلامی و هم ملتهای اسلامی به آن توجه دارند چه وقت باید حل بشود؟ یک مشکل، مشکل بین ملتها و دولتهاشان [است.] از مشکلات بزرگی که مسلمین به آن گرفتار هستند مشکلی است که بین ملتها و دولتهاست. هر دولتی با ملت خودش. و مشکل دیگر اشکالی است که بین دولتهاست دولتهای اسلام است، بعضیها با بعضی.جلد ۱۰ – صفحه ۴۱۵
مشکل دولتها و ملتهای اسلامی
مشکل دولتها و ملتها این است که دولتها باز خودشان را نشناختند، و ملت خودشان را نشناختند. اینها باز گمان میکنند که باید فرمانفرمایی کنند، و ملت باید کورکورانه اطاعت. مادامی که این مشکل هست که دولتها میخواهند فرمانفرمایی کنند و برای خاطر این فرمانفرمایی، سرکوبی کنند ملتهای خودشان را، این مشکل نخواهد رفع شد. و اگر این مشکل رفع نشود، مشکلهای اساسی ما – که گرفتاری ماست به دست ابرقدرتها – حل نخواهد شد. و مادامی که دولتها باز تکالیف خودشان را ندانند [خطرِ این] مشکل را میدانند؛ میدانند که این اختلافاتی که بین خودشان هست، موجب گرفتاریها و نابسامانیهای ممالکشان هست؛ لکن به واسطه بعض از مسائل، یا اغراض یا خیانت بعض از جناحها، این مشکل را حل نمیکنند. تا کِی ما باید گرفتار این مشکلات باشیم و وابسته به غرب و شرق؟ کِی میخواهیم، کِی دولتهای اسلامی میخواهند، بیدار بشوند؟ و کِی دولتهای اسلامی با ملتهای خودشان آن طور که در صدر اسلام بین دولتهای اسلامی و اسلام و ممالک خودشان و کشور خودشان و ملت خودشان بوده است [میخواهند رفتار کنند] تا کی ما میخواهیم جدا باشیم از ملت؟
جایگاه ملت در رژیم سابق، و پس از انقلاب
شما ملاحظه بکنید این دو حالی را که ملت ما داشتند: یک حال، حال زمان رژیم شاهنشاهی؛ از اول شاهنشاهی تا آخر؛ و خصوصاً در این پنجاه و چند سال، که من تمامش را یادم هست و شاید شماها یادتان نباشد، لکن خوب، بعضیش را ادراک کردید؛ مقایسه با آن زمان؛ زمانی که ملت ما غلبه کرد بر همه قدرتها، بر همه ابرقدرتها، و این سد بزرگ را شکست. مقایسه مابین این دو حال بکنید، و حکومتها هم مقایسه کنند در بین این دو حال، و ببینند باید چه بکنند. در حالی که رژیم سابق بود، ملت از دولت جدا بود. نه جدای بیتفاوت؛ جدایی که در مقابل هم ایستاده بودند. دولت و شاهِ مخلوع، تمام هَمَّش را بر سرکوبی ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را میکوبید، حبس میکرد.جلد ۱۰ – صفحه ۴۱۶
زجر میکرد، اعدام میکرد و اجازه نفس کشیدن نمیداد، ملت هم با او مخالفت داشت. اگر مشکلی برای دولت پیدا میشد، اگر ملت بر آن مشکل اضافه نمیکرد، از آن مشکل هم چیزی را کسر نمیکرد؛ معاونت نمیکرد، بلکه اگر شکست میخورد دولت، ملت خوشحال بود. و اگر دولت یا شاه غلبه میکرد، ملت متأثر بود.
ما دیدیم و شما هم شنیدید، و من هم بعضیش را شنیدم و بعضیش را دیدم، رضا خان در اینجا حکومت کرد، حکومت جائرانه و غیرقانونی، و با ملت آن کرد که تاریخ ثبت خواهد کرد، آن روزی که کشورهای اجانب هجوم آوردند و کشور ما را گرفتند و همه چیز ما در معرض خطر بود، لکن من شاهد بودم که وقتی که رضا خان از ایران بیرون رفت و بیرونش کردند، ملت ما در عین حالی که آن قدر ناراحت بود از آمدن اجانب، خوشحال شد. این را یک هدیه آسمانی میدانست. من به پسر بیرُشدِ او سفارش دادم که نکن کاری که مثل پدرت اگر از بین بروی مردم، شادی بکنند، نشنید و بعد وقتی که رفت، ملت ما شادیها کردند؛ در خیابانها شادیهای زیاد کردند. این دولتی که با ملت خودش مخالف است.
و حالا را ملاحظه کنید دولتی که در مقابل ملت نایستاده است. ملت هر روز نمی ترسند که مأمورین دولت بریزند و بگیرند و ببرند و حبس کنند و آزار بدهند آنها را. الآن ملت طوری است که اگر برای دولت مشکلی پیدا بشود، خود ملت پیشقدم میشوند برای رفع اشکال. الآن که دولت نمیتواند این گرفتاریهایی که ملت ما پیدا کرده است به واسطه رژیم سابق همه اطراف او را حل بکند، ملت ما ریختند و در همه قشرها دارند کمک میکنند، همین امروز، قبل از آمدن آقایان، اشخاصی که در جهاد سازندگی در خود قم مشغول فعالیت هستند، آمدند پیش من و فعالیتهایی که خودشان کرده بودند بدون اینکه از دولت هم کمکی باشد، برای من شمردند، که بسیار زیاد بود. چه قدر ساختمان، و چه قدر درو کردن گندمها و زراعتها برای کشاورزها، و چه قدر حمام، و چه قدر بهداری، و امثال اینها. این ملتی که کشور خودش را از خودش میداند و دولت خودش را هم از خودش میداند. وقتی که کشور از خودش شد و دولت از خودش، نه دولت احساس این را میکند که باید با سرنیزه با ملت رفتار کند؛ و نه ملت میترسد که دولت همچو کاری بکند، و [نه] احساس این را میکند که اجنبی است، و اگر خدمت به او کند خدمت به اجنبی است. شما این دو حال را ملاحظه کنید. آن حال، حالی بود که ملت از دولت جدا بود. و این حالی است که ملت از دولت جدا نیست.
منبع:صحیفه امام جلده ص 414