شهرام علیدی:خودم این راه سخت را انتخاب کردم
علیدی افزود: «سال ۷۳ برای اولین بار به سینما فکر کردم. پیش از آن دوره ممنوعیت ویدئو بود و ما فیلمهای هندی یا بروسلی میدیدیم. آن موقع میشد یک بلیت گرفت و تمام فیلمها را با آن یک بلیت در روز تماشا کرد. در واقع من آرزو و خواستهای برای سینما نداشتم اما از این که فیلمساز شدم نیز ناراضی نیستم. خوشبختم که به خاطر کار هنری چه نقاشی و چه سینما روزگارم را میگذرانم.»
هنروتجربه- کامبیز حضرتی: نشست نقد و بررسی فیلم «خاطرات اسب سیاه» ساخته شهرام علیدی روز یکشنبه هشتم اسفندماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد. در این نشست شهرام علیدی و علی علائی منتقد سینما حضور داشتند.
علی علائی نشست را با صحبت درباره ساختار روایی فیلم «خاطرات اسب سیاه» آغاز کرد: «این فیلم ویژگی روایتهای خردهپیرنگی و مینیمالیستی را در خودش دارد. دیوید بردول در کتاب «روایت در فیلم داستانی» انواع روایت مانند کلاسیک، سینمای هنری، مادهگرایی تاریخی و روایت پارامتریک را برمیشمارد. یکی از راه های ورود به بحث این فیلم پرداختن به روایت پارامتریک است. روایت پارامتریک به گونه و مکتب فیلمسازی مشخصی ارتباط ندارد و میتوانیم عینیت تاریخی را در مورد آن کنار بگذاریم چون طرح روایی آن تجریدی و انتزاعی است و به طور کلی شبیه هنرهای مختلف است و از آنها بهره میبرد. در این فیلم از شعر، نقاشی، آیینها، موسیقی و… بهره برده،همانطور که فیلم «سال گذشته در مارینباد» کاری از این دست آنجام دادهاست.»
او اضافه کرد: «در فیلمنامهنویسی ساختار شاهپیرنگی به روابط علت و معلولی، پایان بسته، کشمکشهای بیرونی، قهرمان فعال و منفعل اشاره دارد. فیلم ضدپیرنگ نیز فیلمی ضدساختار با زمان ناسازگار، تصادف و… است اما فیلمهای خردهپیرنگی یا مینیمالیستی پایان باز، کشمکشهای درونی، تعدد قهرمان و حتی قهرمان منفعل را در خود دارند. فیلم «خاطرات اسب سیاه» ساختاری خردهپیرنگی دارد که باید ببینیم این موضوع عامل قوت فیلم است یا به فیلم آسیب زده است؟ چرا که این ساختار مناسب افکار انقلابی و ساختارشکنانه است که درضمن مبالغه و پرگویی آمرانه نیز میکند.»
این منتقد در ادامه به انواع روایت در هنر نگارگری ایرانی اشاره کرد: «متاسفانه ما کم به گالری میرویم و به آثار هنری خودمان توجه کافی نداریم. به عنوان مثال شکست زمانی در روایت را در یک تابلو نقاشی ایرانی به سادگی داریم اما ما نتوانستهایم آن را در یک روایت سینمایی جدید وارد کنیم چون تاریخ هنر خودمان را به خوبی نمیشناسیم.»
او فیلم «خاطرات اسب سیاه» را فیلمی نمادگرایانه توصیف کرد: «از ابتدای فیلم مخاطب باید خودش را به جهان فیلمساز بسپارد. وارد جهان فیلمساز شدن یعنی سمبلها و المانهایی را که در روایت خردهپیرنگی طرح میشود بپذیرد. این خرده روایتها در یک ارتباط ارگانیک در نهایت به سکانس نشستن روی صخره در حالی که باد کاغذها را میبرد، ختم میشود. به اعتقاد من چنین فیلمهایی را باید مثل متن خوانش کرد. چرا که در تاویل آن هر مخاطبی به همراه فیلمساز یک جهان تولید میکند. در ذهن فیلمساز اتفاقاتی وجود دارد که قصد دارد آن را تبدیل به متنی به نام سینما کند.»
او با اشاره به حضور کارگردان در جلو دوربین خودش عنوان کرد: « حضور علیدی در این فیلم نشانه حضور راوی و تعهد فیلمساز است که به شیوه برشت فاصلهگذاری میکند. البته با وجود تمام این ویژگیها، فیلم را دچار تعدد لحن میدانم که فیلمساز چندبار لحن خودش را عوض میکند و این نمودار سینوسی لحن فیلم، دستاندازی در تماشای فیلم ایجاد میکند.»
او ادامه داد: «با تمام پرهیزی که فیلم از خشونت دارد اما گویی فیلمساز چارهای جز بیان خشونت ندارد. اگرچه فیلم فضایی اسطورهای دارد اما لازم نیست که ما فریاد بزنیم فیلممان اسطورهای است. شخصیتهای کیمیایی در لایه اول مردم عادی و در ابعاد بعدی میتوانند لایههای اساطیری داشته باشد. «مسافران» بیضایی نیز بر اساس نظریان کلود لویاستروس درباره دو قلوها و لب شکریها است اما این نگاه در فیلم تبدیل به نشانه میشود. ای کاش لحن فیلم «خاطرات اسب سیاه» داستانیتر و یک نواختتر میبود.»
در ادامه این نشست نوبت به شهرام علیدی رسید. او با اشاره به حاضران جلسه نقد و بررسی فیلمهای هنروتجربه عنوان کرد: «برای من مخاطبان کم اما عمیق بهتر از تماشاگران زیاد و کم عمق است. این فیلم نیز برای چنین مخاطبانی ساخته شده و تلاش آگاهانهای برای این کار داشتهاست. من با ایمان فیلم «خاطرات اسب سیاه» را ساختم و البته که حساب نقد و تکنیک از این موضوع جدا است.»
او افزود: «ساختن فیلم این فیلم راهی برای شهرت یا خانه دوبلکس نیست. من میتوانم در انواع دیگر روایتهای سینمایی کار کنم، چون معتقدم گرامر سینما در آنها مشترک است اما خودم این راه سخت را انتخاب کردم و دنبال کپیکردن هیچ کسی نبودم.»
او درباره ورودش به دنیای سینما بیان کرد: «من متعلق به نسلی هستم که زودتر از تجربه نوجوانی جوان شد و در جوانی دچار پیری زودرس شد. خوشبختانه به خاطر تجربیات خانوادگی و اجتماعی در سنندج مجبور به کتاب خواندن و دانستن بودم. امروز که به مغازه پدرم فکر میکنم میبینم آنجا بخشی از دانشکدههای من بودند و این اتفاقات در کنار نقاشی کردن در ذهن من وجود داشت.»
علیدی افزود: «سال ۷۳ برای اولین بار به سینما فکر کردم. پیش از آن دوره ممنوعیت ویدئو بود و ما فیلمهای هندی یا بروسلی میدیدیم. آن موقع میشد یک بلیت گرفت و تمام فیلمها را با آن یک بلیت در روز تماشا کرد. در واقع من آرزو و خواستهای برای سینما نداشتم اما از این که فیلمساز شدم نیز ناراضی نیستم. خوشبختم که به خاطر کار هنری چه نقاشی و چه سینما روزگارم را میگذرانم.»
کارگردان «زمزمه با باد» ضمن مقایسه نقاشی و سینما توضیح داد: «عمر سینما هنوز کم است اما جریانهای روایت از دوران یونان باستان وجود داشتهاند. من فیلم «خاطرات اسب سیاه» را برای مخاطب شعورمند ساختهام که میتواند در لایههای داستان تاویل و تفسیر کند. بحث توجه به لایهها و تاویل و سطوح نشانهگذاری به جامعه مربوط است اما من با دست باز این کار را انجام دادم چون نمیتوانم این انباشت را کنترل کنم.»
او درباره انگیزه ساخت این فیلم هم توضیح داد: «ما در دنیایی احاطه شدهایم که موجی از سیاهی به ما نزدیک میشود و این مساله به خشونت و تندخویی برمیگردد. من نمیتوانم در برابر این خطر سکوت کنم. شاید غربیها در موضوع داعش و اتفاقات کوبانی منافع مالی دارند اما ما نمیتوانیم کیان و شرف ملی خود را از دست دهیم. من به قومیت و جغرافیای خاصی کار ندارم بلکه به دنبال نشان دادن انسانیت، صلح و مهر بودم»
این کارگردان درباره اینکه چرا فیلمش را در خارج از کشور ساخته است، گفت: « فیلمم را در منطقهای به نام دارا کلید زدم که داریوش ساخته و نه اردوغان. قصد داشتم این فیلم را در داخل کشور بسازم اما بنا به عدم مدیریت سینمایی مجبور شدم خارج از کشور فیلم بسازم. به دلیل همین عدم مدیریت بود که این فیلم بعد از هشت سال از فیلم اول من ساخته شد. به قول بیضایی یا تقوایی مگر میشود، آدم نخواهد فیلم بسازد؟ چقدر باید فریاد زد که من آمادهام این جا گل بدهم.»
علیدی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به سادگی و صمیمیت سینمای کیارستمی عنوان کرد: «در یک پلان فیلم با صدای ماشین به دیدار چشمه میرویم اما دیدار ما از چشمه تمام نمیشود و چشمه با صدایش با ماه راه میافتد. من این لحظات از فیلم را به احترام استاد کیارستمی گذاشتم. او و سهراب شهیدثالث در کم گویی و سادگی زحمات زیادی کشیدند. تم فیلم من درباره آب است که جنین، زن و زایش را در خود دارد.»
او ادامه داد: «یکی از استعارههای ما در این فیلم اسطوره «شاه ماران» است و در کنار آناهیتا و خضر استعاره جاودانگی است. من در این فیلم کاراکتری گذاشتهام که به آن کمتوجهی شده است. جرات میخواهد که یک فیلمساز به یک تخته سیاه کاراکتر داده و برای او دیالوگ در نظر بگیرد.»
علیدی در پایان این نشست بیان کرد: «هدف فیلم «خاطرات اسب سیاه» نگه داشتن مهر، عشق و دوستی است. اندازه من فیلمساز در این رابطه مگر چقدر است؟ امیدوارم که این فرهنگ که همان فرهنگ ایرانی است به دنیا معرفی شود و در اسکار امسال برای ما اتفاق خوبی بیافتد.»•