قتل راننده پيكان به خاطر 150هزار تومان
مردي قمارباز كه متهم است 11 سال قبل با همدستي دو نفر از دوستانش، مرد مسافربري را براي سرقت خودروي او به قتل رسانده، روز گذشته محاكمه شد.
به گزارش جوان، بيست و چهارم بهمنماه سال85، مردي مأموران پليس را از ناپديد شدن پدر 50 سالهاش به نام اصغر باخبر كرد. او گفت: پدرم راننده يكپيكان سفيدرنگ است كه با آن مسافركشي ميكند. روز گذشته با تلفن همراهش تماس گرفتيم و گفت چند مسافر سوار كرده و در حال برگشت به خانه است، اما هرچه منتظرش شديم، برنگشت.
دو روز بعد از اعلام مفقودي، مردي مأموران را از كشف جسدي در حاشيه يكي از خيابانهاي شهرستان ملارد در حاليكه دست، پا و دهانش را با پارچه بسته شده بود، باخبر كرد. با حضور مأموران در محل و انتقال جسد به پزشكي قانوني مشخص شد جسد متعلق به همان مردي است كه خانواده او اعلام مفقودي كرده بودند.
با شناسايي جسد توسط پسر مقتول، پرونده با موضوع قتل تشكيل شد. در تحقيقات اوليه پسر مقتول به مأموران گفت: پدرم با چند نفر از دوستانش اختلاف داشت به همين دليل به آنها مظنون هستم. بعد از اظهارات پسر مقتول چندين نفر به عنوان مظنون بازداشت شدند و مورد بازجويي قرار گرفتند، اما از آنجاييكه مداركي عليه آنها موجود نبود، آزاد شدند. تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت تا اينكه دو سال بعد از حادثه خودروي مقتول شناسايي و با بازجويي از راننده آن مشخص شد كه خودرو توسط چندين نفر خريد و فروش شده است.
در ادامه مأموران در تحقيقات از صاحبان خودرو، مردي 30 ساله به نام داوود را بازداشت كردند. داوود گفت: دوسال قبل خودرو را با همدستي دونفر از دوستانم به نامهاي ناصر و ميثم سرقت كرديم. ناصر با تيغ موكتبري راننده را تهديد كرد كه باعث قتل او شد و ميثم نيز بعد از آن اتفاق گريخت. من هم پيكان را فروختم تا اين اتفاق مخفي بماند.
با اقرارهاي آن مرد جوان، ناصر 25 ساله تحت تعقيب قرار گرفت و بعد از دستگيري با اقرار به جرمش گفت: روز حادثه بعد از كشيدن مواد، داوود پيشنهاد داد براي سرقت ماشين به كرج برويم. بعد از آنكه يك پيكان دربست گرفتيم، در راه با تهديد راننده او را از ماشين بيرون انداختيم و بعد از آن فرار كرديم.
بعد از اقرار متهمان ناصر به اتهام مباشرت در قتل و سرقت مقرون به آزار و داوود به اتهام معاونت در قتل و سرقت مقرون به آزار روانه زندان شدند، اما ميثم متواري شد. اين پرونده با كامل شدن بررسيها به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئتقضايي به رياست قاضي زالي و مستشار اسلامي قرار گرفت.
بعد از قرائت كيفرخواست و درخواست قصاص از سوي اوليايدم، ناصر در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: من در شهرك صنعتي اشتهارد كار ميكردم. روز حادثه وقتي به خانه آمدم، داوود تماس گرفت و مرا به خانهاش دعوت كرد. وقتي به آنجا رفتم او و ميثم به من شيشه تعارف كردند و بعد از كشيدن مواد، داوود پيشنهاد داد تا براي صاحب كارش يك ماشين سرقت كنيم. بعد از شنيدن اين حرف شوكه شدم، اما او قول داد بعد از سرقت 500 هزار تومان دستمزد ميدهد به همين دليل وسوسه شديم و با هم به شهريار رفتيم، ولي ماشين مناسبي كه صاحب كار او ميخواست، پيدا نكرديم.
متهم ادامه داد: بعد از آن به كرج رفتيم و يك پيكان به مقصد ملارد دربست گرفتيم. داوود مشخص كرده بود تا من پشت سر راننده بنشينم و او را بين راه با تيغ موكتبري تهديد كنم. در فرصتي مناسب داوود به ما اشاره كرد و من تيغ را زير گردن راننده گذاشتم و داوود و ميثم او را از ماشين پياده كردند. داخل ماشين دنبال پول ميگشتم كه داوود مرا صدا كرد و خواست به آنها كمك كنم. وقتي از ماشين پياده شدم آنها دست و پاي او را بسته بودند، اما نديدم چه كسي دهان او را با پارچه بست. مقتول خيلي سر و صدا ميكرد، به همين دليل براي اينكه صداي او را كسي نشنود با تيغ چند ضربه به كمر و پهلويش زدم و بلافاصله با ماشين مقتول فرار كرديم.
در راه داوود وقتي متوجه شد تلفن همراه مقتول را برداشتهام آنرا گرفت و به بيرون پرتاب كرد تا رديابي و شناسايي نشويم. نميدانستم با آن ضربات راننده كشته شده است تا اينكه دستگير شدم. متهم در مورد مبلغ دستمزد گفت: داوود فقط مبلغ 150 هزار تومان به من و ميثم داد و مابقي را طفره رفت.
ناصر در جواب هيئتقضايي به خاطر تناقضگويي در اظهاراتش در خصوص بستن دهان مقتول گفت: قبل از اين حادثه به خاطر قمار و مواد مخدر 10 ميليون بدهي داشتم. روزي كه با داوود در زندان بودم او به من قول داد، اگر قتل و همه اتفاقات را گردن بگيرم بدهيهايم را پرداخت ميكند و از اولياي دم رضايت ميگيرد.
در تأييد حرفهايش نيز مادرش به من زنگ زد و قول داد كه داوود اين كار را خواهد كرد. من هم اطمينان كردم و در بازجوييها گفتم دستمال را من به دور دهان مقتول بستم، اما حالا با گذشت 9 سال از اين ماجرا او با وثيقه آزاد شده و هيچ وقت به سراغم نيامده است.
به همين دليل تصميم گرفتم واقعيت را بگويم. من فقط با تيغ به گردن و كمر راننده زدم و اصلاً دستمالي دستم نبود تا دهان مقتول را ببندم. بعد از توضيحات متهم رديف اول، وكيل داوود – متهم رديف دوم – در جايگاه حاضر شد و گفت: موكلم اتهامش را قبول دارد و از دادگاه درخواست تخفيف مجازات دارد