تا آخرين لحظه نماينده مردم باشيد!
سرمقاله نویس روزنامه آفرینش نوشت:
گويا افسوس و حسرتهاي مردم پايتخت به سبب عملكرد مديريت شهرشان همچنان بايد ادامه داشته باشد. هربار به بهانهاي بايد رنجيده شوند و هربار كه اعتراض كنند، صدايشان به جايي نرسد. هرآنچه درمورد قطع درختان و جلوگيري از تصرف پاركها و فضاي سبز گله كردند، هرباركه به محيط زيست شكوه كردند وكار را به دستگاههاي قضايي كشاندند بي فايده بود و دست آخر شاهد از دست رفتن تدريجي درختان و فضاهايي بوديم كه قدمت برخي از آنها به بيش از نيم قرن ميرسيد.
پاركها و فضاهاي سبز، به وجه المصالحه پيمانكاران و شهرداري تبديل شدند و جاي درختان افرا و سپيدار را ساختمانهاي تجاري و مسكوني گرفت. اما واقعاً دراين گير و دار نمايندگان شوراي شهر چه مي كنند؟! مگر آنها نمايندگان مردم نيستند كه وظيفه نظارت برعملكرد شهرداري را دارند و بايد از حقوق شهروندان دفاع كنند.
حال درآخرين روزهاي عمر شوراي شهر به جاي آنكه با خدمت به مردم ياد و خاطرهاي ماندگار از خود به جاي بگذارند، در اقدامي تعجب برانگيز درپي تغيير سرنوشت بزرگترين خانه تهران برآمدهاند. آري بحث بر سر«كاخ ثابت پاسال» است. كاخي كه معماري آن از قصر «لو پتي تريانون» يکي از کاخهاي جانبي ورساي در فرانسه کپيبرداري شده است. اين خانه 11 هكتاري که زماني بزرگترين خانه تهران بوده و در دهه پنجاه ارزشي معادل 15 ميليون دلار داشت، گويي در آخرين روزهاي فعاليت شوراي چهارم سرنوشت ديگري پيدا كرده است و اعضاي شورا بيتوجه به تمام هشدارها و درخواستهايي كه براي حفظ اين بنا در اين سالها مطرح شد، مجوز تخريب آن و ساخت مسجد را داده اند.
درسال 93 براي اولين بار مسئله تخريب اين خانه مطرح شد و حتي ماشينهاي سنگين براي تخريب و گودبرداري آن وارد ساختمان شدند، اما با اعتراضات فراوان اهالي و ميراث فرهنگي اين اقدام صورت نگرفت و سرنوشت اين خانه تاريخي بلاتكليف باقي ماند و دراين ايام نيز ميراث فرهنگي نتوانست اين بنا را ثبت ملي كند.
حال دراين اوضاع ، رئيس شوراي شهر درباره تعيين تكليف اين خانه تاريخي چنين بيان داشته است: «ميخواستند در محل اين عمارت مجتمع تجاري بسازند و بلند مرتبهسازي كنند اما ما پيشنهاد داديم مركز فرهنگي و مذهبي و مسجد در آنجا ساخته شود».
پيشنهاد شوراي شهر به جاي حفظ گرانترين خانه تهران، كه به عنوان ميراثي از گذشته براي آيندگان ميباشد،ساخت مسجد است! آيا ما درتهران مكان ديگري براي ساخت مسجد و مركزفعاليتهاي مذهبي نداريم كه مديريت شهري ما ميخواهد اين اثر تاريخي و با ارزش را اين چنين تغيير كاربري دهد.
البته ناگفته نماند بنابر اظهارات اهالي و عكسهاي هوايي به صورت عمد تمامي درختان اين عمارت خشك شده و بناي آن نيز به سبب سوء مديريت درنگهداري، درحال تخريب است و ممكن است طرح موضوع ساخت مسجد و فعاليت مذهبي در اين مكان نيز بهانهاي عرف پسند باشد تا بيلهاي مكانيكي ستونهاي اين عمارت را با خيال راحت پايين بياورند! شايد اين تصور در ذهن مديران شهري خطور كرده است كه كسي با ساخت مسجد مخالفت نخواهد كرد و پس از تخريب بنا به اين بهانه ميتوان همانطور كه مجوز تخريب آن را صادركردند، دستور تغيير كاربري آن را نيزصادركنند!
قصد نيت خواني نداريم، اما تا همين جاي كار هم به نظر ميرسد نگرش و برداشتهاي ضمني اعضاي شورا نسبت به اين موضوع كاملاً غير منطقي و برخلاف اصول مديريت و حفظ ميراث شهري ميباشد. واقعاً نميدانيم دراين سطور بايد به اعضاي شورا هشدار دهيم و يا ازآنها تقاضا كنيم به خاطر حفظ شأن نماينده بودنشان و به حرمت آرايي كه مردم به آنها دادهاند در اين چند صباح باقي مانده مصالح شهر و شهروندانش را برديگر امور شخصي و گروهي ترجيح دهند ويا هرآنچه تا كنون كردهاند را بر زمين واگذارند و ديگر تصميمي درمورد سرنوشت منابع و داراييهاي پايتخت نگيرند.
هرآنچه تاكنون كردهاند اگر درمسير خير و سازندگي امور مردم بوده باشد جاي تقدير و تشكر دارد و هرآنچه برخلاف مصالح عمومي صورت گرفته قضاوتش ماندگار خواهد بود. لذا انتظار مردم اين است كه در اين ايام پايان دوران خدمت ديگر دست به اقدامات اين چنين كه موجب رنجش عمومي خواهد شد نزنند.