آیا باید از بیماران روانی ترسید؟!
وزارت بهداشت تاکید فراوانی به بحث سلامت روان در کشور دارد. این در حالی است که بخش مهمی از بیماریهای اعصاب و روان ناشی از یک افسردگی معمولی و بیتوجهی به آن میشوند. وزارت بهداشت با کمبود بودجه در بخش سلامت روان و توانبخشی مواجه است و مبحث سلامت روان در این وزارتخانه مغفول مانده است. با نگاهی اجمالی به تعداد مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان متوجه کمبود این مراکز در سطح شهرها و کشور میشویم.
نرخ میزان ابتلا به بیماریهای شدید روانی در ایران بالاتر از میانگین جهانی نیست، اما مردم ایران در مواقع نیاز کمتر به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنند، بنابراین افراد زیادی به اختلالات روانی دچار میشوند و انواع بیماریهایروانی در بین ایرانیان شایع است.
یکی از علل مهم بیتوجهی به بیماریهای اعصاب و روان عدم شناخت کافی از این بیماریهاست. مردم بیماریهای روانی را نمیشناسند و تصور میکنند تنها افرادی باید به مراکز مشاوره، روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند که از بیماریهای حاد روانی رنج میبرند. برخی افراد در مواقع نیاز فرهنگ مراجعه به مراکز مشاوره روانی را دارند، اما به دلیل سنگینی هزینه مشاوره از این کار صرف نظر میکنند. بر اساس آمارها بسیاری از بیماران روانیخفیف به مراکز درمانی مراجعه نمیکنند. عدم توجه به بیماریهای روانی مانند بیماریهای جسمی تبعات بدی خواهد داشت. برخی بیماریهای روانی و افسردگی حاد از افسردگی معمولی در افراد آغاز میشود. اغلب افراد جامعه تصوری نادرست نسبت به بیمارهای روانی دارند و این بیماران را افراد به شدت پرخاشگری میدانند، درحالیکه بیماریهای روانی در قالب طیف وسیعی از علائم مانند اضطراب، افسردگی، بداخلاقی، استرس و دردهای جسمی، بروز پیدا میکنند. افراد جامعه از احداث مراکز نگهداری بیماران روانی در نزدیکی محل زندگی یا کار خود وحشت دارند و این ترس نیز ناشی از تفکر نادرست آنها نسبت به این بیماران است. بهرغم تصور مردم تعدادی از بیماران روانی به حدی خطرناک نیستند که نیاز به مراقبت دائم داشته باشند و شدت بیماری در آنها یکسان نیست. غالب افراد جامعه تفکر سنتی خود را نسبت به بیماریها و مشکلات روانی حفظ کردهاند و به راحتی درباره دیوانه بودن افراد قضاوت میکنند.
بیمارستانهای دولتی از پذیرش بیماران روانی سرباز میزنند
آمار کل اختلالات روانپزشکی حدود 23.6 درصد و آمار افسردگی افراد حدود 12.6 درصد و اختلالات اضطرابی نیز 14.5درصد است. برخی آمارها از وجود 12میلیون بیمار روانی در کشور حکایت دارد. بهرغم هشدار جدی وزارت بهداشت در مورد افزایش میزان ابتلا به افسردگی و بیماریهای روانی در کشور با کمبود 40هزار تخت خواب در بخش اعصاب و روان در بیمارستانهای دولتی مواجهیم. بر اساس مصوبه وزارت بهداشت همه بیمارستانهای دولتی موظفند 10درصد از تختهای خود را به بیماران روانی اختصاص دهند، اما با توجه به کمبود بودجه بخش سلامت روان و توانبخشی کشور و ازدیاد بیماران در مراکز درمانی دولتی در عمل این کار صورت نمیگیرد. در حال حاضر 90درصد از تختهای بیمارستانهای دولتی اشغال هستند. از سوی دیگر بیمارستانها تمایل به ارائه خدمات به بیمارهایی دارند که برای آنها درآمد داشته باشد. بیماران جسمی نیازمند انجام آندوسکوپی، اعمال جراحی، رادیولوژی و… هستند، اما بیماران روانی نیازمند این خدمات نیستند و تنها نیاز به مراقبت دارند تا بتوانند به زندگی عادی بازگردند، بنابراین اغلب بیمارستانهای دولتی از پذیرش آنها سرباز میزنند.
نیاز به ساخت مراکز نگهداری بیماران روانی
بیماران اعصاب و روان مزمن در کشور مشکلات فراوانی دارند. در حال حاضر سازمان بهزیستی کمک هزینه دارو و درمان، دانشجویی، مسکن و اشتغال را در قالب وامهای اشتغال کارفرما و خویشفرما به آنها میپردازد. براساس آمارهای موجود 9هزار و 5٢٧ تخت برای بیماران روانپزشکی در کشور وجود دارد که شامل هفتهزار و 566 تخت دولتی و هزار و ٩6١ تخت بخش خصوصی میشود. به تازگیهزار تخت بیمارستانی جدید نیز در بیمارستانهای عمومی کشور به این آمار افزوده شده است. در حال حاضر ۴۰هزار بیمار اعصاب و روان در کشور وجود دارد، اما امکان بستری برای کمتر از ۱۰هزار نفر آنها فراهم است. برای مثال در استان تهران 43بیمارستان و مرکز توانبخشی روانی وجود دارد و به دلیلی کمبود تختهای بیمارستانی در بخشهای روانی، بسیاری از بیماران مدتها در نوبت انتظار به سر میبرند. اکثر مراکز درمانی نگهداری از این بیماران بسیار قدیمی و فرسودهاند. برای مثال بیمارستان روانپزشکی رازی (امینآباد) حدود صد سال قدمت دارد. این بیمارستان هزار و 100 تختخواب دارد و بزرگترین مرکز بیماران روانی ایران و خاورمیانه است، اما قطعا برای نگهداری همه بیماران روانی شهر تهران کافی نیست. سرای احسان نیز که مرکز نگهداری از بیماران مزمن روانی است نسبت به سرای سالمندان کهریزک در حاشیه قرار گرفته و کمتر شناخته شده است. این مرکز واقع در روستای نوچمن و جاده قدیم قم است و علاوه بر مرکز امینآباد بیماران مزمن روانی را پذیرش میکند. هزینه هر بیمار در سرای احسان بین 5/1 تا سه میلیون تومان است و یارانه بهزیستی تنها 500هزار تومان از هزینههای این بیماران را تامین میکند. اغلب بیماران روانی نیازمند زمان طولانیمدت بستری و مراقبت هستند. مشکلات بیمهای، معیشت و اقتصادی از مسائل مهم بیماران روانی است که آنان را از ادامه درمان منصرف میکند و بر اثر وارد آمدن فشارهای مالی و همچنین ناتوانی در انجام مسئولیتهای کاری و خانوادگی، احوالات روحی و روانی این افراد هر روز وخیمتر میشود. این بیماران باید تحت پوشش یک نظام حمایت بیمهای مشخص در مراکز درمانی و توانبخشی نگهداری شوند، زیرا برخی از این بیماران و به ویژه بیماران روانی مزمن در تامین هزینههای دارویی خود ناتوانند. سیاستهای درمانی باید تغییر کند و امکان نگهداری این بیماران در منزل و کنار خانواده فراهم شود. در این صورت هزینه خدمات برای هر بیمار بین دو تا پنج برابر کاهش مییابد.
کمبود مراکز نگهداری بیماران روانی در شهرستانها
مشکل کمبود مراکز درمانی و نگهداری بیماران روانی مختص تهران نیست. برای مثال در استان البرز از دوهزار و 144 بیمار اعصاب و روان تنها 870 نفر در مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان نگهداری و درمان میشوند و 452 نفر نیز به دلیل کمبود امکانات در نوبت پذیرش این بیمارستانها قرار دارند. 13 مرکز در گیلان، 15 مرکز در کرج و مرکز در فارس، چهار مرکز در اصفهان و… وجود دارد. با توجه به آمار موجود و مقایسه آن با تعداد بیماران روانی در کشور درمییابیم که تعداد مراکز نگهداری پاسخگوی تعداد این بیماران نیست. شواهد نشان میدهد که برخی استانها فاقد مراکز نگهداری بیماران روانی مزمن هستند و در استانهای مجهز به این مراکز نیز افراد زیادی در نوبت پذیرش باقی ماندهاند. همچنین مناطق حاشیهای شهرها از خدمات سلامت روان بیبهرهاند.
ذهنیت نادرست مردم عامل اصلی ترس از بیماران روانی
پژوهشگر مسائل اجتماعی با اشاره به ذهنیت نادرست مردم نسبت به بیماریهای روانی میگوید: آمارهای رسمی وزارت بهداشت، زنگ خطر را در زمینه سلامت روان جامعه به صدا درآورد. براساس این آمار سلامت روان بخش قابل توجهی از جامعه مطلوب نیست. ثریا عزیزپناه میافزاید: به دلیل عدم توجه کافی به بحث سلامت روان از درمان بخشی از بیماران روان که نیازمند مراقبت و نگهداری هستند چشمپوشی شده یا در درمان آنها تاخیر صورت میگیرد و آسیب روانی بیماری آنها گسترش مییابد. نگاه سنتی جامعه به مشکلات روانی دلیل مهم بیتوجهی به سلامت روان افراد است. در جامعه شهروندان در زمینه جلوگیری از اختلالات و مشکلات روانی آموزش نمیبینند تا از سلامت روان خود مراقبت کنند و زمان بروز علائم و اختلال در رفتار به موقع به مراکز درمانی مراجعه نمیکنند. نهادهای مربوطه نیز برنامهریزی جامعی نسبت به ارتقای سلامت روان در جامعه ندارند. باید وزارت بهداشت در مدارس، خانواده و… برنامههایی برای رصد سلامت روانی جامعه داشته باشد. برای مثال نیروی متخصص اعصاب و روان در مدارس وجود ندارد، بنابراین اختلالات رفتاری و روانی دانشآموزان جدی گرفته نشده و بررسی نمیشوند. مشکلات و اختلالات روانی دانشآموز زمانی بروز مییابد که بیماری پیشرفت کرده و او نیاز به مراقبتهای جدی دارد. در مورد تعداد مراکز درمانی و نگهداری بیماران روانی هم دچار مشکل هستیم و در سطح مطلوب از این بیماران مراقبت نمیکنند. اختلالات روانی برای مردم جامعه یک تابو است و تفاوت بین اختلالات و بیماریهای روانی را نمیدانند، به همین علت به محض افسردگی فرد اطرفیان او را متهم به دیوانگی میکنند، در حالی که اختلالات روانی طیف گستردهای دارد. عدم شناخت بیماریهای روانی سبب نگرشهای غیرتخصصی شده و همین نگرشها باعث کندی در رسیدگی به وضعیت این بیماران شده است. او میگوید: مسئولان باید آگاهی افراد جامعه را نسبت به بیماریهای روانی بالا برده و همزمان مداخله موثر در کاهش میزان ابتلا به بیمارهای اعصاب و روان در جامعه داشته باشند. عزیزپناه عنوان میکند: 13میلیون دانشآموز و تعداد زیادی دانشجو داریم که باید اطلاعات کافی درباره بیماری روانی و راههای جلوگیری از آن به آنها داده شود تا جامعه نسبت به این بیماریها شناخت نسبی پیدا کند. مردم با میزان کنونی اطلاعات از بیماریهای سلامت روان از این بیماران ترس دارند. ترس از هر نوع و سطح از بیماری روانی اشتباه است. تنها بیماران مزمن روانی قادرند به خود و اطرافیان آسیب بزنند و شهروندان بجا از این بیماران میترسند. متاسفانه در حال حاضر به دلیل کمبود امکانات نگهداری از تعدادی از این بیماران مراقبت نمیشود و آنها در سطح جامعه حضور داشته و سبب رعب و وحشت بزرگسالان و کودکان میشوند.