ای کاش آیت الله جوادی آملی و آیت الله امینی لب به سخن بگشایند
شورای نگهبان در سال 94 صلاحیت کسی را برای نمایندگی در مجلس خبرگان ردّ می کند که تاییدات برخی از مراجع عظام تقلید همچون آیت الله محقق داماد، آیت الله وحید خراسانی، آیت الله شبیری زنجانی و جمع کثیری از بزرگان حوزوی را به همراه داشته است.
حجت الاسلام و المسلمین رشید داودی از طلاب حوزه علمیه قم طی یادداشتی که برای «جماران» ارسال کرد، به اظهارات عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در خصوص عدم تایید صلاحیت یادگار گرامی امام حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در انتخابات در انتخابات مجلس پنجم خبرگان رهبری پرداخته است.
به گزارش عصر خبر؛ رشید داودی در ابتدای این یادداشت یادآور شد: سخنگوی شورای نگهبان اخیرا در مصاحبه با خبرگزاری شفقنا، سخنانی بیان کردند که با توجه به جایگاه حقوقی ایشان، در چند روز گذشته واکنش های اعتراضی متعددی به همراه داشته است. جناب آقای کدخدایی در این مصاحبه تلاش کرده تا به هر وسیله از عملکرد شورای نگهبان، حتی در دوره ای که هیچ سمتی در این شورا نداشته، دفاع کند.رشید داودیوی برخی موارد مطرح شده در این مصاحبه را ابهام آمیز و بعضا خلاف واقع خوانده و با بیان اینکه آنچه موجب نگارش این یادداشت شد، ادعای عجیب جناب کدخدایی در مورد ماجرای ردصلاحیت سیدحسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان سال94 است، افزود: آقای کدخدایی در پاسخ به عملکرد ابهام آمیز شورای نگهبان در تایید یا ردصلاحیت داوطلبان انتخابات های مختلف خصوصا در مورد عملکرد آن شورا در ماجرای ردصلاحیت حضرات آیات هاشمی رفسنجانی و سیدحسن خمینی، با خودداری از پاسخ درمورد عملکرد آن شورا (که در آن مقطع عضو آن بوده اند) در مورد ردصلاحیت آقای هاشمی، روی سخن را به مساله رد صلاحیت یادگار امام برده اند.داودی یادآور شد: وی(کدخدایی) در حالی که در آن مقطع مسئولیتی در شورای نگهبان نداشته است، می نویسد: «آقای سید حسن خمینی رد صلاحیت نشدند، ایشان در آزمون علمی شرکت نکردند، پس سهم او را گردن ما نگذارید، چون ایشان دعوت به آزمون شدند ولی برای آزمون تشریف نیاوردند. این مثل این است که شما وقتی برای امتحان کنکور دعوت میشوید، روز جمعه حاضر نشوید، در این صورت آیا جزو ردیهای کنکور محسوب میشوید؟! بله، البته دانشگاه نمی روید. (شفقنا:) کسی که دکترا دارد یا این که مراجعی هستند که صلاحیت او را تایید میکنند، آیا باید از او آزمون کنکور گرفت؟ (کدخدایی:) عرض من این است که اول باید این مساله پایهای را روشن کنیم، چون ما باید سهم خودمان را کم کنیم، زیرا این سهمی که به نام ما می نویسید میخواهم بگویم به نام ما نیست. اگر کسی برای آزمون دعوت شد و تشریف نیاورد، اینجا مقصر ما نیستیم. دوم اینکه این افرادی که شما اسم بردید، فقط از یک جریان هستند، چرا از جریان مقابل نام نمیبرید؟ اسامی آنها را من بگویم؟!» نویسنده یادداشت در ادامه می نویسد: اینگونه سخن گفتن که مملو از ابهام و اشکال قانونی و حقوقی است، از آقای کدخدایی که علم حقوق را از دانشگاه های انگلستان در مقاطع ارشد و دکتری فرا گرفته و بیش از 14سال سابقه عضویت در شورای نگهبان آنهم به عنوان عضو حقوقدان، را دارد، جای بسی تعجب و البته تأسف است.داودی، سخنان کدخدایی را تلاش برای کاستن از آن چه « بی اعتمادی به شورای نگهبان » خوانده، دانسته و می نویسد: [ کدخدایی ] در سخنانی که شائبه تحریف قانون را دارد، ماجرا را به گونه ای جلوه می دهند گویی که آزمون علمی مجلس خبرگان، تنها راهِ تشخیص صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان بوده است!وی در این یادداشت می افزاید: برای نگارنده سخت و تأسف بار است که باید به این عضو حقوقدان شورای نگهبان نکاتی را یادآوری کند که از زمستان سال 94 تا کنون صدها بار توسط افراد مختلف گفته و نوشته شده اند: الف) نظر شورای نگهبان در مورد بررسی صلاحیت کسانی که برای انتخابات ثبت نام کرده اند، دو حالت بیشتر ندارد: یکی تایید (یا احراز) صلاحیت و دوم ردّ (یا عدم احراز) صلاحیت؛ حال جناب آقای کدخدایی که می گوید: «آقای سید حسن خمینی رد صلاحیت نشدند» توضیح دهند که آقای خمینی پس از ثبت نام در انتخابات و بررسی صلاحیت ها، سرانجام تایید یا ردّ صلاحیت شده اند؟ البته حالت سومی هم برای داوطلبان متصور است که ظاهرا نظر جناب سخنگو این بوده که در مورد سیدحسن خمینی همین راه سوم طی شده است و آن انصراف دادن (اختیاری یا اجباری) از داوطلبی مجلس خبرگان است؛ و به ده ها دلیل که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد این راه قطعا در مورد سیدحسن خمینی وجود نداشته است؛ و هر ادعایی غیر از این درست نیست.وی با طرح این فرض که «ممکن است جناب آقای سخنگو بگویند که بنده گفته ام که سیدحسن خمینی ردصلاحیت نشده است و نگفتم که صلاحیتش محرز نشده! و میان ردّ و عدم احراز صلاحیت تفاوت است» می نویسد: پاسخ این ادعا نیز روشن است. چون صراحت کلام و اصرار ایشان بر این بوده که چون جناب آقای سید حسن خمینی در آزمون شرکت نکرده پس تلقی انصراف می شود و نوبت به بررسی صلاحیت نمی رسد تا چه رسد که به عدم احراز منجر شود. چون روشن است که عدم احراز، فرع بررسی صلاحیت و تلاشهای صورت گرفته در این باره است. به هر حال هیچ توجیهی برای سخن آقای سخنگو وجود ندارد.داودی یادآور شد: در مورد آزمون علمی و راه های تشخیص صلاحیت نیز آنقدر سخن جناب کدخدایی واضح البطلان است که نگارنده توصیه می کند که جناب سخنگوی حقوقدان! یکبار دیگر قوانین و آیین نامه های انتخابات مجلس خبرگان را بازخوانی کند و اگر مجالی داشتند مصاحبه های متعدد فقهای شورای نگهبان که مسؤول بررسی صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان هستند خصوصا مصاحبه های متعدد آیت الله مومن، نیز نگاهی بیندازند تا بدانند که «آزمون علمی» نه تنها راهِ تشخیص و نه راهِ متعیَّن و ضروری برای همه داوطلبان بوده است. راه های هفت گانه برسی صلاحیت نامزدهانگارنده با بیان این که در آیین نامه انتخابات مجلس خبرگان، در کنار چهار شرط عمومی، شرط «اجتهاد در حدی که قدرت استنباط بعض مسائل فقهی را داشته باشد و بتواند ولـی فقیـه واجـد شرایط رهبری ، را تشخیص دهد» به عنوان شرط چهارم و اساسی داوطلبان ذکر شده است، می نویسد: در نخستین انتخابات مجلس خبرگان رهبری، مرجع تشخیص شرایط داوطلبان شرکت در انتخابات، با استادان معروف درس خارج حوزههای علمیه بود. (تبصرة 1 مادة 2 «قانون انتخابات و آییننامة داخلی مجلس خبرگان مربوط به اصول 5 و 107 و 108 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» مصوب 10/7/ 1359) ولی در انتخابات بعدی [پس از اصلاحات صورت گرفته]، تشخیص شرایط و صلاحیت این داوطلبان[چه صلاحیت علمی و چه غیر علمی] به فقهای شورای نگهبان واگذار شد. (اصلاحی ۲۰ و ۲۳/ ۲/ ۱۳۷۷)وی در همین زمینه می نویسد: علت تفویض مسؤولیتِ بررسی صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان به فقهای شورای نگهبان را حضرات آیات هاشمی رفسنجانی و مؤمن بارها توضیح داده اند. و آن: به تکلف و سختی نیفتادن بزرگان بوده است نه اینکه آنها فاقد صلاحیت تشخیص باشند.این پژوهشگر حوزوی در این یادداشت یادآور شد: علاوه بر تبصره ی اصلاحی فوق، در تبصره دوم همین ماده برای تشخیص صلاحیت داوطلبان راه دیگری نیز بیان شده است: «کسانی که رهبر معظم انقلاب صریحاً یا ضمناً اجتهاد آن ها را تأیید کرده باشد از نظر علمی نیاز به تشخیص فقهای شورای نگهبان نخواهد داشت»داودی با اشاره به اینکه آیت الله مومن در توضیح راه های دیگر تشخیص صلاحیت علمی داوطلبان توسط شورای نگهبان، به 5 راه اشاره می کند و می نویسد: «در مورد احراز اجتهاد نامزدها، (1)یک راه همان تأیید رهبری است، اما اگر در مورد کسی تأییدی از جانب رهبری نبود، راه های دیگری در نظر گرفته شده است: یکی این که (2)اکثر فقهای شورای نگهبان، اجتهاد کسی را تأیید کنند. راه دیگر این است که (3)کاندیداها خودشان رساله های علمی و فقهی که دارند عرضه کنند، (4)تقریرهای درس خارج – البته به صورتی که نظر خودشان هم در آن آشکار باشد نه این که فقط صرف رونویسی و دفتر پرکردن باشد – تا بتوان از آن تقریرات، نظر تقریرکننده را فهمید و اجتهادش را احراز کرد. (5)راه دیگر امتحان گرفتن است». (مصاحبه با فصلنامه حکومت اسلامی) در میان راه های هفتگانه «آزمون علمی» آخرین راهِ تشخیص صلاحیت استوی در این یادداشت می نویسد: آیت الله مومن در ادامه در پاسخ به اینکه آیا شورای نگهبان در تشخیص صلاحیت علمی داوطلبان همچنان از نظر اساتید و بزرگان حوزه نیز استفاده می کنند یا خیر، به دو راه دیگر تصریح می کند: «(6)گاهی هم معلوم است که او یک مدرس خارج یا سطح عالی دروس حوزوی است، یا این که (7)گاهی علمای صاحب صلاحیت، به اجتهاد او شهادت می دهند. این ها راه هایی است که ما طی می کنیم». ایشان در ادامه بحث به صراحت بیان می کنند که در میان راه های هفتگانه فوق الذکر، «آزمون علمی» نه تنها راه که آخرین راهِ تشخیص است: «اگر از این راه ها نشد آن وقت نوشته های علمی را می خواهیم و نهایتاً هم امتحان شفاهی و کتبی».داودی تصریح کرد: فاجعه بارتر از ابهامات سخنان آقای سخنگو در نکات فوق، مثالی است که در مورد شرکت نکردن دانشجو در امتحان کنکور می زند. و این تاکید ویژه که تنها را احراز صلاحیت علمی داوطلبان، «آزمون علمی» بوده، نشان از عمق فاجعه نسبت به وظایف آن شورا است و این یعنی یک اشکالی هست!وی می نویسد: تلاش آقای سخنگو – برای خالی کردن شانه شورای نگهبان از بار پیامدهای عملکردشان و توجیه تصمیماتی که نه تنها تألّم بزرگان علم و سیاست را به همراه داشته که موجبات نارضایتی توده مردم نیز شده است، – آنگاه به اوج اعجاب و تأسف توأمان می انجامد که وقتی توجیهاتش مورد سوال و اشکال مصاحبه گر قرار می گیرد. وی تصریح می کند: «ما [اعضای شورای نگهبان] باید سهم خودمان را کم کنیم، زیرا این سهمی که به نام ما می نویسید میخواهم بگویم به نام ما نیست». آقای کدخدایی که در توجیه عملکرد شورای نگهبان در ماجرای ردصلاحیت سیدحسن خمینی در مانده بود و حتی توانایی اقناع فرد مصاحبه گر را نیز نداشت، می افزاید: «این افرادی که شما اسم بردید، فقط از یک جریان هستند، چرا از جریان مقابل نام نمیبرید؟ اسامی آنها را من بگویم؟!» در واکنش به اینگونه پاسخ ها از آقای حقوقدان واقعا باید گریست؛ جناب آقای سخنگو! مساله، مسأله رعایت قانون و انصاف و مراعات حق الناس است، و چه فرقی می کند تضییع حق شده سید حسن خمینی باشد یا هرکس دیگر و از هر جناحی که باشد؟ بحث، بحث سهو یا خطای احتمالی صورت گرفته و توجیهات نادرستی است که اصرار بر خطا را نشان می دهد! نه افراد و گروه ها!رشید داودی می نویسد: نکته دوم اینکه جناب آقای سخنگو به گونه ای سخن گفته اند که گویی تنها راه احرازِصلاحیت «آزمون علمی» بوده و عدم حضور سیدحسن خمینی در آزمون علمی، به منزله انصراف تلقی می شود و لذا بیان می کند که: سهم رد صلاحیت سیدحسن خمینی به گردن شورای نگهبان نیست.وی این اظهارات را باعث شکل گیری چند پرسش دانست و ادامه داد: چرا آقای کدخدایی که با سوال در مورد عملکرد شائبه آمیز شورای نگهبان خصوصا در ردصلاحیت آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدحسن خمینی مواجه شده است، بیش از آنکه به بحث ردصلاحیت آیت الله هاشمی بپردازد که خود نیز در زمره صاحبان رای و نظر در آن ماجرا بوده، اصرار دارد که از عملکرد آن شورا در ماجرای ردصلاحیت سیدحسن خمینی دفاع کند و سخن بگوید؟ آنهم در شرایطی که در آن مقطع عضو شورای نگهبان نبوده است. اما به گونه ای کلمات را ادا کرده اند گویی که در همه موارد ایشان نیز سهیم بوده و می خواهد سهم خود را کم کند! و این اصرار محل تأمل است! چرا از کسی که انصراف داده ارائه آثار علمی طلب می شودداودی سپس نوشت: آقای سخنگو توضیح دهند که اگر خودداری سیدحسن خمینی از حضور در «آزمون علمی»، به منزله انصراف بوده و در نتیجه شورای نگهبان ایشان را ردصلاحیت نکرده است، چرا شورای نگهبان پس از آزمون از ایشان خواسته است که جزوات درسی، صوت شش سال دروس خارج اصول و فقه، متن کتاب های علمی و … را برای بررسی صلاحیت علمی به شورای نگهبان تحویل دهد؟ و آقای سید حسن خمینی نیز در پی این درخواست همه آثار علمی و متن و صوت دروس خارج خود را تحویل داده و تصریح کرده اند که دیگر چیزی برای ارائه وجود ندارد.نگارنده می افزاید: حال اگر بحث «انصراف» تلقی شورای نگهبان از عدم حضور ایشان در آزمون بوده، پس چرا از شخصی که کأنّ انصراف داده، ارائه آثار علمی برای بررسی صلاحیت، طلب می شود؟ وانگهی اگر شورای نگهبان این آثار را بررسی کرده و به احراز صلاحیت نرسیده، پس او را ردصلاحیت کرده اند؛ و اینجاست که باید به جناب سخنگو گفت که چرا خلاف می گویید و سخن از عدم ردصلاحیت ایشان توسط شورای نگهبان می رانید؟ و از پذیرش مسؤولیت و پیامدهای کاری که انجام داده اید، شانه خالی می کنید؟وی می نویسد: اما اگر بحث «انصراف» را به خود داوطلب منتسب می کنید، چگونه است کسی که اختیاراً انصراف داده، تلاش می کند تا با ارائه همه آثار علمی خود، بتواند به فقهای شورای نگهبان در بررسی صلاحیت علمی خود کمک کند؟ در ثانی این چه انصرافی است که بعد از اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها، او به نتیجه اعلام شده اعتراض کرده و شورای نگهبان به ادعای خود، مجددا صلاحیت ایشان را بررسی کرده است؟ و در این فرض نیز قطعا حکم به ردصلاحیت ایشان داده اند، و سخنان جناب حقوقدان مبنی بر انصراف نه ردصلاحیت، غیر واقعی است و سهم شورا در ماجرای ردصلاحیت یادگار امام با اینگونه توجیهات کاسته نخواهد شد.داودی با انتقاد از سخنان سخنگوی شورای نگهبان افزود: از جناب کدخدایی که حقوقدان هستند، انتظار نمی رود که ندانند آزمون علمی برای داوطلبان یک توسیعِ حق است برای اثبات صلاحیت خویش، نه ابزاری برای تضییق داوطلبان؛ اما شرمسارانه باید گفت که سخنان آقای سخنگو به جِدّ «آزمون علمی» را تضییق داوطلبان دانسته است. و لذا تصریح می کند که چون در آزمون شرکت نکرده اند، پس شورای نگهبان آنان را رد صلاحیت نکرده بلکه گویی انصراف داده اند!!! به داوطلب از هیچ طریقی اطلاع داده نشده که باید در آزمون شرکت کندنویسنده می نویسد: اگر به فرض محال (و برخلاف همه ضوابط قانونی و عقلی و عقلائی) بپذیریم که تنها راه احراز صلاحیت داوطلبان خبرگان رهبری، «آزمون علمی» بوده و عدم شرکت در آزمون علمی به منزله انصراف تلقی شود، جناب سخنگو بفرمایند که: اولا چرا برخلاف سایر داوطلبان که از طریق پیامک! به آزمون علمی دعوت شدند، از ایشان هیچگونه دعوتی ولو پیامکی هم به عمل نیامد؟! و ادعای دروغ برخی افراد پس از برگزاری آزمون علمی، مبنی بر دعوت از ایشان، که توسط رسانه های دروغ پرداز با شانتاژ گسترده همراه بود، همان زمان با واکنش صریح سیدعلی خمینی و تکذیب قاطع ادعا مزبور مواجه شد.وی سپس نوشت: حال اگر – بر خلاف رویه سابق و صراحت قانون و اذعان برخی اعضای شورا مبنی بر وجود راه های مختلف بررسی صلاحیت -، پذیرفتیم که آزمون تنها راه بوده اما به داوطلب از هیچ طریقی اطلاع داده نشده که باید در آزمون شرکت کند، این کار شبهات جدی و احتمالات بدی به وجود می آورد و گویی دستی در کار بوده تا به هر طریق یادگار امام از ورود به عرصه انتخابات باز داشته شود! و ثانیا آیا همه داوطلبان تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان، در آزمون علمی شرکت کرده بودند؟!در همه دوره ها افرادی بدون شرکت در آزمون، تایید صلاحیت شده اندداودی می افزاید: بررسی تاریخی دوره های مختلف انتخابات مجلس خبرگان نشان می دهد که در همه دوره ها افرادی بدون شرکت در آزمون، تایید صلاحیت شده اند؛ و جناب سخنگو و همه مردم به خوبی می دانند که در انتخابات اخیر مجلس خبرگان در سال 94، نیز همچون روال گذشته 9 نفر از داوطلبان در آن آزمون شرکت نکرده اما توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند و نام آنها نیز بارها در رسانه های مختلف منتشر شده و هم ایشان و هم همه مردم از آنها مطلع هستند؛ آنهم در شرایطی که: هیچ کدام از این بزرگواران کرسی تدریسشان (چه از لحاظ کمی و به اعتقاد نگارنده از لحاظ کیفی) همطراز با کرسی دروس خارج یادگار امام نبوده است؛ تاییدات علمی صورت گرفته برای آیت الله سید حسن خمینی هم از حیث تعداد و هم از لحاظ اعتبار و کیفیت مؤیِّدین، نه در انتخابات اخیر که در تاریخ مجلس خبرگان بی سابقه بوده است؛ هیچ یک از این بزرگواران از حیث آثار علمی (اعم از فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی، عرفانی و … ) با یادگار امام قابل مقایسه نبوده و نیستند، اما به حکم سیاست اتخاذ شده توسط شورای نگهبان، آنها را بدون آزمون علمی، تاییدات بزرگان و مراجع و آثار علمی، تایید صلاحیت کردند اما یادگار دانشمند امام را علیرغم محرز الصلاحیت شدن با تایید افراد ذیصلاح و آثار علمی، فاقد صلاحیت اعلام نمودند، آن هم با توجیه سست و بهانه واهی عدم شرکت در آزمون! وی در نتیجه گیری سخن خود می نویسد: شورای نگهبان دارای جایگاه بس خطیر و سرنوشت سازی است که هرگونه خطا و اشتباهش در سرنوشت کشور تاثیر مستقیم، ژرف و گاه غیرقابل جبرانی داشته و دارد؛ لذا اعتبار و جایگاه آن شورا همواره باید حفظ و حراست شود. بی گمان عملکرد درست و سخنان سنجیده اعضای آن شورا بیش از سایرین در حراست از این نهاد مهم ذی اثر خواهد بود؛ اما در سالهای اخیر برخی عملکردها بگونه ای بوده که بیشترین انتقادها را به همراه داشته است، انتقاداتی که اگر استماع می شد، می توانست به اصلاح و تقویت شورای نگهبان بیانجامد اما متاسفانه مسکوت ماندند؛ و همین امر موجبات سلب یا کاهش اعتبار و اعتماد نسبت به تصمیمات آن نهاد اثرگذار را فراهم آورد. به اعتقاد نگارنده « پر واضح است که ردصلاحیت آیت الله سیدحسن خمینی در سال 94 (همچون ردصلاحیت آیت الله هاشمی در سال 92 ) در زمره نشانه ها و علائم سلب یا کاهش اعتماد نسبت به عملکرد شورای نگهبان شمرده می شوند. »رشید داودی می افزاید: شورای نگهبان در سال 94 صلاحیت کسی را برای نمایندگی در مجلس خبرگان ردّ می کند که در کنار تاییدات برخی از مراجع عظام تقلید همچون آیت الله محقق داماد، آیت الله وحید خراسانی، آیت الله شبیری زنجانی و جمع کثیری از بزرگان حوزوی، تاییدات علمی کسانی را به همراه داشته است که در سال 68 صلاحیت علمی و اجتهاد حضرت آیت الله خامنه ای را برای تصدی مقام رهبری، تایید کرده بودند. حضرات آیات جوادی آملی، سید جعفر کریمی و ابراهیم امینی بزرگانی بودند که سال 68 شهادت و تاییدات آنها مبنی بر صلاحیت علمی آیت االله خامنه ای متّبع بود اما پس قریب به سه دهه افزودن بر شان علمی و عملی شان، تایید کردن صلاحیت علمی و عملی یادگار امام توسط آنها مورد قبول شورای نگهبان واقع نشد. و کار به آنجا رسید که یکی از اعضای شورای نگهبان در سخنانی بی سابقه به این قبیل تاییدات واکنش نشان داد: «شورای نگهبان برای احراز شرایط داوطلبان مجلس خبرگان رهبری تحت هیچ فشاری قرار نمیگیرد و اجازههای اجتهادی که توسط مراجع تقلید صادر میشود تنها در امور آخوندی است!!! … در مسئله اثبات علمیت و اجتهاد اظهارنظرهایی در گوشه و کنار و در رسانهها مطرح میشود، صریحاً عرض کنم که این سخنان اعتبار قانونی ندارد و نمیتوان به آن اتکا کرد».این پژوهشگر حوزه علمیه قم در این یادداشت تاکید می کند: حال سخنان آقای کدخدایی و تلاش مصرانه برای شانه خالی کردن شورای نگهبان از زیر بار تصمیماتش و تلاش برای کاستن از سهم شورای نگهبان در ماجرای رد صلاحیت سید حسن خمینی آنهم در شرایط فعلی که این بحث مسکوت بوده و در حال حاضر بزرگان و صاحبان اندیشه و نظر انگیزه ای برای پاسخ بدان ندارند، جای بسی تأمل و درنگ است. اینکه چرا آقای سخنگو در این بازه زمانی چنین سخنان ابهام آمیز و بعضا واضح البطلانی را به زبان جاری ساخته است را باید خودشان توضیح دهند؛ شاید تلاشی باشد برای ثبت نقطه نظری مهم که بعدها بتوان به آن استناد کنند یا مفرّی باشد در مقابل قضاوت تاریخ؛ اما تاریخ به ما نشان داده که این قبیل امور هرگز فراموش نمی شوند.شورای نگهبان با شجاعت از تصمیم خود دفاع یا عذرخواهی کندوی اضافه کرد: بنابراین شورای نگهبان و آقای سخنگو بهتر است که اگر ایمان به تشخیص خود داشته و دارند، با شجاعت از عملکرد خود دفاع و هزینه های احتمالی تصمیمات خود را بپذیرند؛ و اگر به این نتیجه رسیده اند که سهو یا خطایی مرتکب شده اند، باز هم با شجاعت تمام از ساحت مردم و افراد تضییع حق شده عذرخواهی نموده و در تدارک جبران برآیند. و در هر صورت توجیهات نابجا و خلاف واقع، هیچ گاه کمک کار خوبی نبوده و نخواهد بود. چراکه «النجاة فی الصدق».نویسنده نوشته است: ای کاش آیت الله سید حسن خمینی و بیت شریف امام که در بطن ماجرا بوده اند، روزه سکوت خود را شکسته و بگویند که در ماجرای ردصلاحیت یادگار امام چه روی داده و برخی از آقایان چه سخنان نادرستی به زبان رانده و سپس منکر شده اند! و ای کاش بزرگانی چون آیت الله جوادی آملی بیان کنند که روزی که آن عضو شورای نگهبان در معیت افراد خاص به حضورش رسیدند چه تقاضایی کردند! و یا آیت الله امینی لب به سخن بگشایند و در مورد مطالبی که اطلاع دارند و ظلمی که رفته دادِ سخن سر دهند تا دیگر جناب آقای سخنگو اینگونه نظرپردازی و ایده بافی نکنند. اما چه می شود که صاحبان حق به جهت مصالح عالیه نظام و حفظ آبروی برخی افراد و متزلزل نشدن بیش از پیش برخی نهادها، صبر و سکوت حکمت آمیز پیشه ساخته اند؛ اما مطمئناً نه آنها، نه مردم و نه تاریخ فراموش نخواهند کرد آنچه را برخی می خواهند با تحریف به فراموشی بکشانند.داودی به سخنگوی شورای نگهبان پیشنهاد کرد که برای تنویر اذهان عمومی و ثبت در تاریخ به چند سوال پاسخ دهد: 1. حال که ادعا کردید شورای نگهبان سیدحسن خمینی را ردصلاحیت نکرده، صریحا بفرمایید که آیا در شورای نگهبان برای تایید یا ردصلاحیت ایشان، رای گیری صورت نگرفته است؟ 2. بطور صریح بفرمایید که از منظر قانونی تلاش برای احراز صلاحیت را وظیفه شورای نگهبان می دانید یا داوطلبان؟ و اینکه آیا نظر اعضای شورای نگهبان نیز مطابق دیدگاه قانونی است؟ (و آنگاه توضیح دهید که بالاخره برگزاری آزمون علمی مطابق کدام دیدگاه است؟) 3. فرض کنید که اعضای شورای نگهبان به هر دلیلی (ضیق وقت، کار زیاد، خستگی مفرط، کهولت سن یا دلایل سیاسی و غیرسیاسی) چه از روی قصور و یا خدای ناکرده تقصیر، آثار علمی داوطلبی را نبینند، یا تصمیم بگیرند آنها را مطالعه نکنند، یا اینکه اصلاً آزمون را برگزار نکنند، یا در صورت برگزاری آزمون، اوراق داوطلبان را تصحیح نکنند و…، و در نتیجه بگویند که آن داوطلب احراز صلاحیت نشد!، داوطلبان چه باید بکنند و شکوائیه به کجا برند؟ آیا بر روند تصمیم گیری و انجام وظیفه اعضای شورای نگهبان نظارتی صورت می گیرد؟ 4. و در آخر اینکه چرا آقای سخنگو سعی می کند که در زمینه ردصلاحیت سیدحسن خمینی ( و جمع کثیری از بزرگانی که در میان عالمان دین و توده مردم، مُحرزالصلاحیة بودند) در مقام پاسخگویی برآید؟داودی در پایان می نویسد: آیا تا کنون شورای نگهبان نسبت به عملکرد خود در انتخابات های مختلف خصوصا در مساله بررسی صلاحیت ها پاسخگو بوده است؟ آیا این اصرار به پاسخگویی آنهم به شیوه فرار از پذیرش مسؤولت ردصلاحیت، علامت آن نیست که اعضای شورای نگهبان پس گذشت بیش از یک و نیم سال از انتخابات خبرگان، همچنان در میان بزرگان دینی و سیاسی و در میان عموم مردم، مورد سوال و اعتراض هستند و توجیهات و بهانه های ایشان مورد پذیرش واقع نشده است؟