باهنر: نسل اول انقلاب حاضر نیستند مسئولیت و کرسی خدمت را به نیروهای جوان واگذار کنند
یکی از قوانین كار در دفتر مقام معظم رهبري این است که فرد وارد مسائل حزبی و انتخاباتی نشود.
عصر خبر: محمدرضا باهنر ۲۰ سال سابقه نمایندگی و نایبرئیسی در مجلس شورای اسلامی را در کارنامه سیاسی خود دارد. همگان او را به عنوان یک لابیگر و وزنه تعادل در میان اصولگراها میشناسند. او پس از اتمام مجلس نهم در انتخابات مجلس دهم و ریاستجمهوری دوازدهم کاندیدا نشد. برخی معتقدند که اگرچه او در قامت یک سیاستمدار اصولگرا گاه در رسانه عرض اندام میکند اما او خود را به نحوی بازنشسته کرده است و تنها دلمشغولیاش در عرصه سیاست، بهعنوان دبیرکل، حزب جامعه اسلامی مهندسین است. برخی نیز در مقابل معتقدند که نباید بازنشستگی این چهره قدیمی و محافظهکار اصولگرا را باور کرد و احتمالا برای آینده به ویژه مجلس یازدهم و یا ریاستجمهوری سیزدهم، برنامههایی دارد اما وقتی از او میپرسیم «برای انتخابات مجلس کاندیدا میشوید و یا بالاتر از انتخابات مجلس میاندیشید» او در پاسخ میگوید: «به گردش نخبگی معتقد هستم، البته سیاستمداران هیچگاه بازنشست نمیشوند. در صحنه میدان سیاسی هر کاری که لازم بود در گذشته انجام دادم. با این همه میتوانم مشاوره ارائه دهم و به نحوی تصمیمساز باشم». در این راستا و مسائلی نظیر آینده روحانی، گفتوگوهای جریانهای سیاسی، بازگشت ناطق نوری و رسیدگی به تخلفات محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق، محمدرضا باهنر سیاستمدار اصولگرا، نایبرئیس دوم مجلس نهم و نماینده دورههای سوم، چهارم، پنجم، هشتم و نهم در مجلس شورای اسلامی با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.گفته میشود چون روحانی دیگر در دور بعد قرار نیست در انتخابات شرکت کند و به رأی حامیان خود نیاز ندارد در عمل به وعدههای چندان جدی نیست بهطور کل چقدر دولت را در تحقق وعدهها خود جدی میدانید؟
دولتها در کارزار انتخاباتی سخنانی به زبان میآورند اما در زمان عمل وقتی با واقعیات روبهرو میشوند در مییابند که عمل به وعدهها چندان هم آسان نیست. بنابراین میان وعدههای انتخاباتی و عمل به آن تفاوتهایی وجود دارد که این تفاوتها را باید با درایت و تدبیر حل کرد، زیرا معتقدم انتخابات یک رقابت باشگاهی است که جریان برنده پس از استقرار در دولت به مثابه یک تیم ملی است و از آنجا که دولت متعلق به همه جریانها، اقشار و آحاد مردم است همه جریانها موظفند دست به دست هم به دولت کمک کنند، زیرا موفقیت دولت موفقیت همه مجموعه نظام است. شاید به همین دلیل نیز دو انتخابات را هر دو سال یکبار با یکدیگر منطبق کردیم، زیرا طی 6 سال گذشته بهطور مستمر در ایران انتخابات برگزار میشد و از آنجا که مسائل انتخاباتی، پیش لرزه، زلزله و پس لرزه انتخابات در کشور از اهمیت بالایی برخوردار است، بنابراین وقت کشور و فعالان سیاسی بیش از اندازه صرف مسائل انتخاباتی میشد. به همین دلیل انتخابات را هر دو سال یکبار برنامهريزي کردند که مردم همزمان دو انتخاب نداشته باشند. از سویی به این دلیل با این فاصله زمانی برای برگزاری انتخابات موافقت شد که تا زمان انتخابات فعالان سیاسی و افراد مورد نظر برای کاندیداتوری ناگزیرند اقدامات بسیاری انجام دهند؛ بنابراین فضای کشور دائما نباید رقابتی و سیاسی باشد. امروز دولت روحانی با چالشهای بسیاری روبهروست که تا حدودی همگان به آن مطلع بودند به همین دلیل هم باید برای رفع آن به دولت کمک کرد و نباید همچنان نگاه رقابتی و حزبی به مسائل داشت. علاوه بر آن، فضای انتخابات ریاستجمهوری و حتی مجلس مطالبات مردم را بالا میبرد، زیرا نمایندهها وقتی وارد مجلس میشوند بر این تصورند که میتوانند اقدامات بسیاری انجام دهند اما پس از مدتی متوجه واقعیات موجود میشوند. بسیاری از نمایندهها توسط مردم در استانها متهم به بیتوجهی به مطالبات میشوند. درحالی که واقعیت این است که نمایندهها به راستی میخواهند کاری برای مردم شهر و استانشان انجام دهند اما شرایط موجود اجازه نمیدهد. بههمین دلیل جریانها نباید اختلافات و رقابتهای سیاسی خود را دنبال کنند این مساله تنها ضربه به کشور و مردم است. بهطور مثال رئیسجمهور در آغاز ریاستجمهوری خود اشاره کرد که دولت در 100 روز اول آغاز کارش یک گزارش عملکرد به مردم ارائه میدهد. بر همین اساس امروز عدهای میگویند قرار بود ظرف 100 روز مشکلات کشور حل شود در حالی که مشکلات کشور را نمیتوان تنها در یک یا دو روز حل کرد. البته برخی از اصلاحطلبان که مطالبات بیشتری از رئیسجمهور داشتند به نحوی در برابر عملکرد دولت اعلام نارضایتی میکنند که چرا رئیسجمهور به وعدههای خود عمل نکرد.
کمک به دولت مستلزم تعامل و مذاکره همه جریانها با دولت است از اینرو تا چهاندازه با دولت دیدار داشتید؟ تاکنون نشست رسمی با دولت برگزار کردید؟
به شخصه جلسات بسیاری با اعضای هیات دولت داشتم. بهطور مثال 3 جلسه آقایان با زنگنه، جهانگیری و آخوندی داشتم. زمانی که هنوز ستاد مرکزی ریاستجمهوری روحانی آماده به کار نبود، نشستی با آقایان نهاوندیان و واعظی هم داشتم. به شخصه اهل گفتوگو و تعامل هستم، حتی زمانی که نماینده مجلس بودم بازهم اهل گفتوگو و مذاکره بودم اما هیچگاه این نشستها و گفتوگوها به دلیل شخصی و انگیزه حزبی نبوده است.
بههر روی تبادل نظر و مذاکره جریانها با یکدیگر در پیشبرد اهداف کشور و دولت بسیار موثر است آیا در این میان همچنان گعده کرمانیها هم به راه است؟
بله، گعده کرمانیها هم همچنان به راه است و این دیدارها و نشستها ادامه دارد. با هر دو جریان اصلاحطلب و نیز اصولگرا گپ و گفتی داریم. بهطور مثال در حاشیه مجمع تشخیص مصلحت نظام ساعتها با انصاری گفتوگو کردم. دو جریان سیاسی کشور بهرغم همه اختلاف نظرها سخنان مشترک بسیاری با یکدیگر میتوانند داشته باشند.
چه موانعی برای بازگشت ناطق نوری به فعالیتهای سیاسی وجود دارد، در حالی که جنابعالی بارها درباره بازگشت او به فعالیتهای حزبی و سیاسی سخن گفتهاید؟
روابط مطلوبی با آقای ناطق داریم و با او بارها درباره بازگشتش به عرصه سیاسی مذاکره کردیم اما او میگوید «احساس تکلیف نمیکنم و تصورم بر این است که موثر نیستم»، البته درانتخابات ریاستجمهوری، آقای ناطق نوری پشت پرده فعال بوده است و رسما از روحانی حمایت به عمل آورد.
امروز که جریان احمدینژاد در قدرت نیست که ناطق نوری بخواهد از بازگشت به فعالیت سیاسی سر باز زند، بنابراین چه دلیلی وجود دارد که ایشان میگویند احساس تکلیف نمیکنم؟
به نظر میرسد باید بیشتر با آقای ناطق نوری گفتوگو کرد تا او را برای بازگشت به عرصه سیاسی متقاعد کنیم.
استعفای آقای ناطق نوری از مسئولیت بازرسی دفتر مقام معظم رهبری و دیدار با آیتا… علمالهدی میتواند به مفهوم حضور دوباره او به عرصه سیاسی باشد؟
رقابتها و اختلاف موضعهای سیاسی به مفهوم قهر وآشتی نیست. بهطور مثال به جلسهای در دانشگاه تهران برای مناظره با سیدمحمدرضا خاتمی دعوت شدم، پس از مناظره در حین تعارف به یکدیگر، خبرنگاران از ما عکس گرفتند دو ساعت پس از آن سایتی این عکس را منتشر کرد که باهنر با محمدرضا خاتمی تعارف میکند، در حالی که ما با جناح مقابل قهر نیستیم و این تعارف بدین مفهوم نیست که محمدرضا خاتمی عدول کرده و اصولگرا شده و یا بنده از اصولگرایی عدول کرده و اصلاحطلب شدهام. بنابراین اختلاف سیاسی مانع دیدار و مذاکره افراد نمیشود، زیرا نه آقای ناطق نوری و نه آیتا… علمالهدی هیچیک نمیتوانند یکدیگر را در مسائل مورد اختلاف متقاعد کنند اما این مساله باز هم بدین مفهوم نیست که گفتوگو و ملاقاتها نباید وجود داشته باشد. معتقدم که باید گفتوگوهای رسمی باید میان جریانهای سیاسی برای ایجاد تفاهم آغاز شود، زیرا دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نکات مشترک بسیاری با یکدیگر دارند به همین دلیل نباید بر سر امور مشترک با یکدیگر دعوا کنند. اگر توسعه، سرمایهگذاری، اصلاح نظام بانکی، مبارزه با مفاسد اقتصادی و… را قبول داریم، چرا با یکدیگر مذاکره نکنیم؟ بسیاری از اصلاحطلبان از مفاسد اقتصادی رنج میبرند، اصولگرایان نیز از فساد اقتصادی رنج میبرند. پیش از این هم اشاره کردم که اگر فردی بازداشت شد و این فرد در جناح اصولگرا بوده، نه تنها نباید از او دفاع کرد بلکه باید بسیار جدی با او برخورد شود، زیرا او لکه ننگی برای جناح اصولگراست و حتی اصلاحطلبان نیز باید با فرد مفسد برخورد کنند. اگر مفسدی در هر یک از دو جناح بازداشت شد، نباید جناح مقابل نسبت به این امر ابزار خوشحالی کند. بنابراین جریانهای سیاسی بر سر مواردی که با یکدیگر اتفاق نظر دارند باید با هم گفتوگو کنند و در این مذاکرات و گفتوگوها میتوان تصمیمات سیاسی بسیاری گرفت. در این صورت شرایط به نحوی نخواهد بود که دولت و قوه قضائیه احساس رقابت با یکدیگر داشته باشند و باید با یکدیگر همراه باشند. استعفای ناطق نوری از دفتر بازرسی مقام معظم رهبری به این دلیل بود که او علاقهمند بود طی مقطعی در حمایت از روحانی فعالیت سیاسی داشته باشند. آقای ناطق نوری نیز درباره استعفای خود، گفت: «19 سال در این جایگاه خدمت کردم و باید چرخش نیرو باشد. از سویی علاقهمند بودم که به نفع روحانی در انتخابات فعال باشم»، یکی از قوانین كار در دفتر مقام معظم رهبري این است که فرد وارد مسائل حزبی و انتخاباتی نشود.
با توجه به اینکه در دو سال آینده، انتخابات مجلس را پیش رو داریم، با اصلاحطلبان بهویژه آقای محمدرضا عارف تاکنون دیداری داشتید؟
خیر، تاکنون دیدار سیاسی با جناح رقیب نداشتم و به نظر میرسد که چندان هم ضرورتی ندارد، زیرا بسیاری از مسائل کشور غیر سیاسی است که جریانها با یکدیگر میتوانند این مسائل را حل کنند. اما در عرصه سیاست، احزاب و جریانها با هم اختلاف نظر دارند که این اختلاف نظرها بر روی همه مسائل سایه افکنده است.
با وجود اختلافنظرهای دو جریان، حتی اصولگرایان هم در لیست امید بودند.
اساسا مفهومی ندارد که در انتخابات مجلس جریانها تنها یک لیست ارائه دهند. حتی اگر در پشت پرده هم اصولگرایان و اصلاحطلبان با یکدیگر اختلاف سیاسی نداشته باشند باید قطعا انتخابات رقابتی باشد. مشکل جریانها و احزاب این است که از دریچه سیاست به مسائل کشور مینگرند و آنها را سیاسی ترجمه میکنند. وقتی یک رئیسجمهور کار خود را در دولت آغاز میکند چهار سال اول ریاستجمهوریشان میگویند اقدامات دولت قبل را چگونه باید خنثی کنیم. چهار سال بعد هم دولتمردان اقداماتی انجام میدهند که دولت آتی باید تلاش کند تا آن اقدامات را خنثی کنند. دولتمردان با خنثی کردن اقدامات یکدیگر در هر دورهای نمیتوانند زمان کافی برای تحقق برنامههای توسعه داشته باشند. بنابراین ریل توسعه کشور با این روش به نتیجه نخواهد رسید. باید امور غیرسیاسی، غیر سیاسی باقی بماند. اصولگرایان در مسائل توسعه، سرمایهگذاری و جذب سرمایهگذاری خارجی و… با اصلاحطلبان هیچاختلاف نظری ندارند. اما چون انتخابات ریاستجمهوری هر چهار سال یکبار برگزار میشود جریانهای سیاسی و دولتمردان به دنبال رضایت کوتاهمدت مردم هستند. اگرچه جلب رضایت مردم امری مطلوب است اما باید جامعه را با حکمت مدیریت کرد نه با رقت قلب. بهطور مثال پدر خانواده به فرزندان خود میگوید من 500میلیون پسانداز کردم و میخواهم مسکن خریداری کنم و یا اینکه با این مبلغ میتوانیم به سفر اروپایی برویم. در صورت رایگیری قطعا سفر اروپایی در ایران رأی میآورد. در حالی که حکمت میگوید تفریح زودگذر را رها کن و به دنبال یک سایه و سقف برای فرزندانت باش. دولتها و مجالس موظفند که منافع درازمدت مردم را در نظر بگیرند، زیرا توجه به منافع درازمدت و تمرکز بر توسعه کشور بسیاری از مشکلات را حل میکند.
اگر اصولگراها و اصلاحطلبان بر سر توسعه با یکدیگر اختلاف نظر ندارند، پس ایراد کار کجاست؟
لازم نیست که اصلاحطلبان و اصولگرایان بر سر مسائل سیاسی با یکدیگر اشتراک نظر داشته باشند. بهطور مثال ممکن است که لیست اصلاحطلبان و اصولگرایان در برههای از انتخابات با یکدیگر ادغام شود، اما نباید وضعیت بهگونهای باشد که جریانهای سیاسی تنها یک لیست در انتخابات ارائه دهند. بنابراین حتی اگر اصلاحطلبان و اصولگرایان با یکدیگر اختلاف هم نداشته باشند، بازهم باید دو لیست در انتخابات ارائه دهند.
آیا لیست تلفیقی مانند لیست امید، سبب نمیشود که جریانهای سیاسی به یکدیگر نزدیکتر و مشکلات کشور بهتر حل شود؟
لیست امید معجونی از گروههای مختلف بود اما روشن نیست که این نوع لیستها همواره در انتخابات پاسخگو باشند. ساختارهای انتخاباتی اساسا متفاوت است. بهطور مثال در برخی از کشورها انتخابات نسبیتی است. در تهران معدل رأی اصولگرایان 40درصد بود و معدل رأی امید 60درصد است. اکنون که انتخابات مطلق است اگر یک لیست یک رأی بیشتر از سایر لیستها داشته باشد همه نامزدهای آن لیست وارد مجلس میشوند و سایر لیستها حذف میشوند. حتی از منظر دموکراسی نیز باید نسبت به این مساله تجدید نظر شود. بهطور مثال در تهران یکدرصدی طرفدار اصولگرایان هستند این تعداد نباید احساس کنند که در مجلس نماینده ندارند. به عبارتی حتی حزبی که طرفداران محدودی در نزد افکار عمومی دارد باز هم طرفداران آن حزب باید در مجلس نمایندهای از حزب مطبوع خود داشته باشد. در برخی از کشورها مانند عراق و ترکیه انتخابات نسبیتی است و اقلیتها نیز در مجلس نماینده دارند. در ایران بهدلیل عدم وجود انتخابات حزبی وضعیت متفاوت است. در لیست امید بهرغم همه تلاشهای عارف 140 نفر از نردبان لیست امید بالا رفتند و به مجلس راه یافتند اما وقتی وي برای ریاست مجلس کاندیدا میشود تنها صد نفر به او رأی میدهند اما 40 نفر دیگر کجا هستند؟ به نظر میرسد که این 40 نفر تنها هدفشان ورود به مجلس بوده و پس از آن گويا هیچگاه قرار نبود که به حزب و تشکیلات خود متعهد باشند.
آینده سیاسی آقای حسن روحانی را چگونه میبینید؟ او از یک سو با اصلاحطلبان ارتباط دارد و از سویی اصولگرایان معتدل فاصلهای با روحانی ندارند و از طرفی ما شاهد نزدیکی او با برخی نهادهای موثر هستیم. اینکه روحانی در میانه همه جریانها قرار دارد این مهم آینده خوبی را پیش روی او متصور نمیکند؟
متاسفانه نسبت به نسل اول انقلاب نقدی وجود دارد که حاضر نیستند مسئولیت و کرسی خدمت را به سادگی به نیروهای جوان واگذار کنند و این نقد به مسئولان وارد است. در قانون اساسی آمده است که روسایجمهور در ایران دو دوره بیشتر نمیتوانند رئیسجمهور شوند اما با نگاهی به تاریخچه انقلاب میتوان دریافت که تقریبا همه روسایجمهور در پایان دوره دوم میل به ماندن در قدرت داشتند. به همین دلیل در دولت سازندگی آقای عطاءا… مهاجرانی به صورت جدی به این مساله پرداخت که چرا دو دوره روسایجمهور میتوانند در قدرت بمانند و اگر رئیسجمهوری از شایستگیهای لازم برای ماندن در قدرت و تدوام دولت خود برخوردار است، باید به او اجازه داد که ریاستجمهوریاش تداوم یابد این مساله در حد اصلاح قانون اساسی مطرح شده بود. در دوره اصلاحات هم حامیان دولت نسبت به تداوم دولت تمایل داشتند. تداوم ریاستجمهوری در ایران به مدل پوتین-مدودف مشهور شده است، زیرا مدودف در روسیه یک دوره رئیسجمهور شد، برای اینکه پوتین بازهم بتواند به ریاستجمهوری خود ادامه دهد. بنابراین در ایران روسایجمهور بعضا به دنبال این روش هستند تا یک تنفس چهارساله داشته باشند و در این مدت چهارساله فردی از جریان نزدیک به خودشان بر روی کار بیاید تا ریاستجمهوریشان در دوره بعد ادامه پیدا کند. احمدینژاد هم بهطور واضح به دنبال شخصی مانند مشایی بود و حتی بهطور مستقیم از سوی دولتهای نهم و دهم گفته میشد که قرار نیست تنها 8 سال بر سر کار باشیم ما میخواهیم تا سالها بر کرسی ریاستجمهوری بمانیم. بنابراین نمیتوان گفت که روحانی در آینده نیازی به رأی ندارد. در صورتی که دولت روحانی بهراستی به دنبال تدوام قدرت خود نباشد چنین روحیهای قابل تحسین است، زیرا در این صورت دولت میتواند اقدامات اصلاحاتی بزرگی انجام دهد. بهطور مثال ماهاتیر محمد یک برنامه 40ساله برای مالزی داشت که تا وقتی بر سر قدرت بود، عملکرد مطلوبی هم داشت. او در کتاب خاطرات خود میگوید که اگر من در کارم موفق بودم، همواره منافع مردم را به رضایت مردم ترجیح دادم و همواره به دنبال رضایت درازمدت مردم بودم تا کوتاهمدت. در ایران مسائل انتخاباتی به جای اینکه جریانی و حزبی باشد، بیشتر شخصی است. بنابراین بسیاری از منتخبان به دنبال راضی نگاه داشتن جامعه آن هم برای دوره بعد و تداوم حیات سیاسیشان هستند. در حالی که در بسیاری اوقات رضایت کوتاهمدت مردم به زیان منافع درازمدتشان است. بهطور مثال یارانه ضربه مهلکی به منافع مردم و اقتصاد کشور وارد میکند و در هر محفلی همه میگویند دولت بودجه کافی ندارد و چهلهزارمیلیارد برای یارانهها رقم بسیار بالایی است. حداقل به برخی نباید یارانه تعلق بگیرد. اما کسی هم در دولت حاضر به ورود و حل مساله یارانهها نمیشود. در سال پایانی مجلس نهم در قانون بودجه تصویب شد که دولت موظف است 30درصد از یارانه بگیرها را ظرف سال 95 حذف کند که پس از تصویب این قانون دولتمردان هر یک طی مصاحبهای اعلام کردند که امکان اجرای این قانون یعنی حذف 30درصد از یارانه بگیرها وجود ندارد. در نهایت از میان یارانه بگیرها تنها 4میلیون به صورت داوطلبانه حذف شدند. متاسفانه دولتمردان طی هر دورهای تنها به دنبال جلب رضایت کوتاهمدت مردم هستند در حالی که در صورت مدیریت مطلوب حتی با 30هزارمیلیارد تومان میتوان اشتغال ایجاد کرد.
درصورتی که علی لاریجانی قصد کاندیداتوری داشته باشد قطعا به رأی اصلاحطلبان نیاز دارد، در چه شرایطی ممکن است او حمایت اصلاحطلبان را در 1400 جلب کند؟
به نظرم امروز بسیار زود است که در مورد رقابتهای سیاسی چهار سال آینده سخن بگوییم. البته ممکن است در جلسات خصوصی رایزنی کنیم اما ضرورتی ندارد که از هم اکنون درباره کاندیدای احتمالی و حمایت از آنها سخن بگوییم.
با توجه به مناظره انتخاباتی 96، جهانگیری را دارای ظرفیت ریاستجمهوری میدانید؟
افراد بسیاری در کشور این ظرفیت را دارند، اما کشور یک رئیسجمهور میخواهد. آقای جهانگیری در انتخابات 96 خوش درخشید اما این احساس در جامعه که او معاون رئیسجمهور است، منجر به افت موقعیت وي در افکار عمومی شده است. البته تا چهار سال آینده بسیاری از مسائل تغییر میکند.
چرا دفتر احمدینژاد در جامعه مهندسین پلمپ نشده است؟
احمدینژاد در همان روزهای نخست ریاستجمهوری از جامعه مهندسین اعلام برائت کرد.
با توجه به محاکمه آقای حمیدرضا بقایی امکان محاکمه محمود احمدینژاد هم وجود دارد؟
تصمیم درباره این مساله به قوه قضائیه بازمیگردد. اگر کار مجرمانهای صورت گرفته باشد قطعا برخورد میشود. اما بهطور مثال دو واژه حیف و میل در مساله اقتصاد ایران وجود دارد که بر روی میلها حساسیتها بالاست که باید نسبت به آن برخورد عمیقی صورت بگیرد. روی حیفها حساسیت چندانی وجود ندارد و بسیاری از منابع ملی کشور حیف میشود و بیهوده هزینه میگردد. پرونده ریز و درشت بسیاری در قوه قضائیه وجود دارد بهطور مثال پرونده 3هزار میلیاردی که در آن مهآفرید امیرخسروی به عنوان مفسد مالی اعدام شد، اما در حق برخی نیز در این پرونده ظلم شد، زیرا نمایندهای در مجلس از مهآفرید خواهش کرده بود در یک حوزه انتخابیه یک مجتمع پتروشیمی راهاندازی کند. پس از 5 سال که مهآفرید اعدام شد، نماینده را بازخواست کردند که چرا درخواست سرمایهگذاری از مهآفرید کردي؟ در حالی که بدیهی است نماینده دنبال سرمایهگذاری است و این جرم محسوب نمیشود. زمانی است که یک بده و بستان صورت میگیرد مثلا فردي تسهیلات کلانی برای فلان شخص تهیه میکند و در ازای این تسهیلات باید مبلغی هم به او داده شود که این رشوه و اختلاس است. اما وقتی یک نماینده از یک سرمایهگذار بدون اینکه از سابقه او خبر داشته باشد درخواست سرمایهگذاری میکند او مجرم به حساب نمیآید. چنین برخوردهایی افراط و تفریط است اما درباره شخص احمدینژاد با اطمینان نمیتوانم نظر بدهم.
برای انتخابات مجلس کاندیدا میشوید؟
خیر، زیرا هر اقدامی که لازم بود در مجلس انجام دادم.
بالاتر از انتخابات مجلس میاندیشید؟
خیر، معتقد به گردش نخبگی هستم. البته سیاستمداران هیچگاه بازنشست نمیشوند اما در صحنه میدان سیاسی هر کاری که لازم بود در گذشته انجام دادم با این همه میتوانم مشاوره ارائه دهم و به نحوی تصمیمساز باشم. قبلا در یک مصاحبه زنده تلویزیونی از من پرسیدند که نایبرئیس اول و دوم مجلس کنونی را میپسندید در پاسخ گفتم که نایبرئیس کنونی مجلس که سابقه چندانی در این کار ندارد را نباید با بنده که 12 سال سابقه در این جایگاه داشتم مقایسه کرد. چنین مقایسهای ظلم است، اما در صورتی که نایبرئیس کنونی را با همان سال اول نایبرئیسی بنده در مجلس مقایسه شود این مقایسه صحیح است در این صورت باید پاسخ داد که نایبرئیسهای اول و دوم عملکرد بسیار مطلوبی در مجلس دارند و حتی بهتر از روزهای اول نایبرئیسی من در مجلس امور را جلو میبرند. اما حتی اگر نایبرئیسی در مجلس عملکرد مطلوبی نیز داشته باشد و 12 سال هم در مجلس باشد سرانجام باید روزی تغییر کند. حتی در مورد وزرا باید گفت اگرچه برخی معتقدند که وزرا باید جوان باشند اما به شخصه معتقد نیستم که جوان کم تجربه وزیر شود زیرا جایگاه وزارت جایی برای آزمون و خطا نیست. اما دلیلی هم وجود ندارد که سن وزرا بالای 60 سال باشد. در هر صورت هر کاری که بتوانم برای کشور انجام میدهم.