نگاهی به جایگاه فرهنگ در کلانشهر تهران؛

سکان فرهنگسراها را به نخبگان بسپارید

آیا فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ نباید در این زمینه آستینی بالا بزنند؟ چرا مدیریت فرهنگسراهای تهران، به اهالی برجسته فرهنگ و اندیشه و هنر واگذار نمی‌شود؟ چرا راه نخبگان علمی، فرهنگی و هنری به فرهنگسراهای پایتخت هموار نمی‌گردد؟! آیا این مراکز که طبیعتاً بودجه و امکانات قابل‌توجهی در اختیار دارند - و چنانچه غیر از این باشد، مدیریت جدید شهرداری می‌بایست در این زمینه تجدیدنظر کرده و هدفگذاری دقیق‌تری داشته باشد -، نسبت به نیازهای فرهنگی، فکری و هنری شهروندان، احساس مسئولیت می‌کنند؟! چه طرح‌ها و برنامه‌های مؤثری در دست تدوین و اجرا دارند؟!

عصر خبر به نقل از ايران: «فرهنگ» چنان که از نامش پیداست، عرصه‌ای وثیق، وسیع و حوزه‌ای فراگیر است، مشتمل بر ده‌ها بخش و سرفصل.سرزمین ما – ایران – که از تمدن ریشه‌دار و عظیم و تاریخی خیره‌کننده برخوردار است، همواره با فرهنگ‌اش زبانزد جهانیان بوده و هست، تا حدی که تهاجمات ددمنشانه و طغیانگری‌های متخاصمان به مرزهای خاکی و آبی ما در طول اعصار و دوران‌های مختلف و… – که کم هم نبوده است – نتوانسته هیچ آسیبی به این هویت دیرپا که معطوف به تفکر ناب ایرانی است وارد سازد، نمونه بارز آن در تاریخ معاصر، جنگ تحمیلی است.امروز انتظار می‌رود که «تهران» به‌عنوان پایتخت ایران و پذیرنده میلیون‌ها ساکن مرکز و مسافر از دیگر شهرها، استان‌ها و دیگر کشورها، بر موضوع «فرهنگ» با همه پیوست‌ها و ضمایم آن، حساس‌تر بوده و نقشی اساسی را در استحکام آن، بویژه در شاخه فرهنگ عمومی ایفا نماید، فرهنگی که این روزها و سال‌ها، در معرض تندبادها و گزندهایی کم‌سابقه نیز قرار گرفته است…یکی از مشکلات ما در سال‌های اخیر که متأسفانه مورد کم توجهی نیز قرار گرفته، کمرنگ شدن مرزها بین اصل فرهنگ و امور فرهنگی است، مادام که این تفکیک کارشناسانه و اصولی صورت نپذیرد، هرگونه سیاستگذاری و انجام کارمیدانی در بخش‌های مختلف، با ناکامی مواجه خواهد شد، هرچند نوعی پیوستگی درونی و مبنایی بین این دو وجود دارد، اما پرداختن بی‌رویه، فاقد کارشناسی و برنامه‌ریزی نشده به امور فرهنگی، موجب غفلت از اصل فرهنگ شده است، در این زمینه حرف برای گفتن فراوان است و نمونه بسیار…؛ مانند باغبانی که شاخه‌ها و برگ‌ها به قدری حواسش را پرت کرده که از خود درخت، غافل شده است!در این شرایط البته پرداختن به امور فرهنگی نیز اجتناب‌ناپذیر است و مقصود، انکار آن نیست، بلکه تبیین و تقویت فرهنگ، به‌عنوان یک اصل‌و بُن‌مایه منظور نظر است که از مهجوریت رنج می‌برد و بشدت، نیازمند به میدان آمدن یک یا چند نهاد و دستگاه به‌عنوان متولی است؛ نهاد و دستگاهی که ضمن برخورداری از اعتبار عمومی، توان ورود به شبکه‌های ذهنی و زبانی شهروندان را داشته باشد…شهرداری‌ها در سطح کشور، در کنار ده‌ها موضوع و مسئولیت در حوزه عمران، حمل و نقل، خدمات متنوع شهری، بهداشت و… ورودی نیز به عرصه فرهنگ و توسعه فضاها و امور فرهنگی دارند، در پایتخت – اما – این موضوع، از جایگاه و حساسیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا چنانچه تهران به‌عنوان مرکز کشور و محور تمرکز اندیشه‌ها، سلیقه‌ها و اقوام مختلف ایرانی، در قوام اصل فرهنگ و توسعه بخشی به امور فرهنگی با بهره‌گیری از کارشناسان و نخبگان بخش‌های مختلف، عملکرد مثبت و چشمگیری از خود نشان بدهد، اولاً به تکلیف خود در این زمینه عمل کرده، ثانیاً ادای دین به فرهنگ – با بهره‌گیری از اهل آن – می‌تواند به‌عنوان یک الگوی رفتاری و سازمانی به سایر استان‌ها و شهرهای کشور منعکس شود.از شهرداری در مناطق مختلف کلانشهر، در کنار سایر مسئولیت‌هایی که در قبال شهروندان دارد، انتظار می‌رود قدمی مشهود برای ارتقای فرهنگی در نقطه به نقطه شهر و ایجاد موقعیت‌های ویژه برای اهالی مناطق مختلف بردارد و این مهم، حتماً شدنی است، البته با مکانیسم علمی و کارشناسی.امروز باید در این فکر بود که چگونه نوشته‌ها و مؤکدات نقش بسته بر معابر و دیواره اتوبوس‌های شهری و مترو و… را رنگی از واقعیت بخشید؟ زیرا بسیاری از این نوشته‌ها و تابلوها و…، نه تنها به اندازه‌ای که انتظار داشته‌ایم بر شبکه‌های ذهنی و زبانی مردم تأثیرگذار نبوده، بلکه بعضاً خوانده هم نمی‌شوند! مثلاً در مناسبت‌هایی نظیر: هفته وقف، هفته کتابخوانی، هفته وحدت و دیگر ایامی که به موضوعات ملی، فرهنگی، مذهبی و… اختصاص دارند، از این نوع نگاشته‌های موجه و متین که جنبه یادآوری دارند فراوان می‌بینیم، اما چون به موازات منویات مذکور، برنامه‌ها و هدف‌گذاری مشخصی در سطح شهر وجود ندارد، محدود به امور روزمره فرهنگی شده و از اصل فرهنگ و رسالت سنگینی که متوجه ماست، دور و دورتر شده‌ایم…نکته مهم دیگر، وجود فرهنگ‌ها و خُرده فرهنگ‌ها توأم با سنن و آیین‌های متنوع کنار یکدیگر در پایتخت است که می‌شود گفت تا امروز از سوی نهاد مذکور، هیچ برنامه‌ریزی حساب شده‌ای در این زمینه مشاهده نشده و اصولاً تهران، خود رابه‌عنوان میزبانی شایسته در این زمینه، معرفی نکرده است. این بخش نیز از تصمیمات شتابزده و گرفتار در چنبره روزمرگی رنج می‌برد.بد نیست به نمونه‌ای از این تصمیمات شتابزده که گویای سبقت گرفتن امور به ظاهر فرهنگی از اصل و ماهیت فرهنگ است، اشاره کنم، در مقاطعی از سال، شاهد برپایی بازارچه‌های عرضه محصولات خوراکی و پوشاک و… از مناطق و شهرهای مختلف کشور در گوشه و کنار کلانشهر هستیم که متأسفانه – به اشتباه – تکریم فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها قلمداد می‌شود! عذر بدتر از گناه، اینکه در مقابل نقدها، موضوعات اقتصادی و درآمد حاصله از این نوع و اقدام‌های سطحی پیش کشیده می‌شود… در حالی که همه ما می‌دانیم مثلاً طبخ و‌ عرضه‌ آش محلی فلان منطقه یا شیرینی مخصوص بهمان نقطه کشور، نه کار فرهنگی است و نه می‌تواند معرفی یا تکریم آیین و سنت شهر و دیاری به حساب بیاید، در باب آن محصولات و… می‌بایست فعالیت اقتصادی و تبلیغاتی‌ شود که قطعاً در شرح وظایف فرهنگی شهرداری نیست.آیا فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ نباید در این زمینه آستینی بالا بزنند؟ چرا مدیریت فرهنگسراهای تهران، به اهالی برجسته فرهنگ و اندیشه و هنر واگذار نمی‌شود؟ چرا راه نخبگان علمی، فرهنگی و هنری به فرهنگسراهای پایتخت هموار نمی‌گردد؟! آیا این مراکز که طبیعتاً بودجه و امکانات قابل‌توجهی در اختیار دارند – و چنانچه غیر از این باشد، مدیریت جدید شهرداری می‌بایست در این زمینه تجدیدنظر کرده و هدفگذاری دقیق‌تری داشته باشد -، نسبت به نیازهای فرهنگی، فکری و هنری شهروندان، احساس مسئولیت می‌کنند؟! چه طرح‌ها و برنامه‌های مؤثری در دست تدوین و اجرا دارند؟!مدیریت تازه نفس شهرداری، یقیناً با طرح‌ها و برنامه‌های جدید در خیابان بهشت استقرار یافته است، مشکلات ریز و درشتی که شهر و شهروندان را به مخاطره انداخته، از دید هیچ داننده‌ای پوشیده نیست… که از اشاره گذرا نیز به آنها پرهیز می‌کنم چرا که خارج از موضوع فرهنگ هستند.البته ناگفته نماند که طی 80 روز گذشته آمار‌ها و گزارش‌های منتشر شده از درآمد‌ها، هزینه‌ها و بدهی‌های سنگین شهرداری که از دوره قبل به مدیریت جدید شهرداری منتقل شده نشان می‌دهد که شهردار و تیم مدیریتی‌اش چنان درگیر و گرفتار کمبود منابع مالی و محدودیت‌ها هستند که مجبورند در اجرای اهداف و برنامه‌های خود به اولویت‌های اصلی بپردازند و قطعاً با رویکرد فرهنگی که در شخص شهردار سراغ داریم سهم فرهنگ به‌عنوان یکی از چند اولویت‌های مهم کلانشهر تهران محفوظ خواهد ماند و گواه این ادعا می‌توان به دیدار اخیر دکتر نجفی شهردار تهران و دکتر صالحی امیری معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری با اصحاب فرهنگ و هنر اشاره کرد. خوشبختانه در این دیدار دغدغه‌ها و حساسیت‌های شهردار کاملاً قابل تأمل است تا جایی که وی می‌گوید ما باید احساسات جامعه شهری را بدرستی درک کنیم، همچنان که تجربه چهل سال اخیر کشور نشان می‌دهد بی‌توجهی به این احساسات چه زیان‌هایی به بار آورده و فاصله‌های وحشتناکی بین مردم و مسئولان ایجاد کرده است. باید جامعه و شهر را در حرکت به عقلانیت و اخلاق‌گرایی اجتماعی کمک کنیم. در این میان رهبری احساسات جامعه شهری تا حدود زیادی در دست هنرمندان، اهل فرهنگ و رسانه است. امید می‌رود شهردار جدید کلانشهر که خود از چهره‌های شناخته شده فرهنگی کشورمان است، با درنظر گرفتن شرایط موجود و بهره‌گیری از تخصص‌ها و توانمندی‌ها بویژه نیروهای خلاق بومی در مناطق مختلف، پایه‌گذار حرکت‌هایی مؤثر در این زمینه باشد.حمید هنرجو، پژوهشگر و فعال فرهنگی، اجتماعی

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک