دل نوشته فرزند شهید هواپیمای سی 130 برای پلاسکو
پانزدهم اذر 84 وقتی هواپیمای سی -۱۳۰ پدرم سقوط کرد ، وقتی در حال حرکت به سمت محل حادثه بودم بویی عجیب در هوا وجود داشت .
بویی مخلوط از سوختگی پارچه و بنزین و گوشت . طعم تلخ و سوزنده این بو در خاطر من باقی ماند تا سال های سال گذشت و من بر سر آوار پلاسکو حاضر شدم .
همان بو … بوی سوختگی پارچه و گازوئیل و گوشت سوخته . انتظار دارید چه حالی شده باشم ؟ پلاسکو برای من فراتر از رسالت خبرنگاری و مسئولیت شغلی یک انتقام شخصی بود .
هشت شب در آن محل ایستادم تا به انداره خودم تلاش کنم تا جنازه های آتشن نشان ها پیدا شود
باید درون تابوت ها حتی شده به اندازه یک نیم تنه جنازه وجود میداشت تا هرگز شک و تردیدی برای بازمانده های اتش نشانان باقی نماند