عربستان ميان دو سنگ آسياب
عربستان داراي چالشهاي دروني و بيروني است. و اين دو چالش عربستان را تحت فشار قرار ميدهد. چالش دروني مربوط به نزاع قدرت در درون خاندان حاكم است كه بين نسل اول، دوم و سوم درگيري بر سر تصاحب قدرت در آينده درگيريها بالا گرفته است. به هر حال بايد گفت كه شاهزادگان مطرح سعودي به اين روند انتقال قدرت اعتراض دارند و معتقدند كه بدون در نظر گرفتن عرفهاي ديرينه و سابق انتقال قدرت در حال انجام است.
چرا كه در عربستان همواره يك شوراي بيعت و يك شوراي حل و عقل براي تعيين پادشاه وجود داشته است. بطور معمول هريك از فرزندان ملك عبدالعزيز كه فوت ميكردند در آن شورا تصويب ميشد كه چه كسي جانشين شود و آقاي سلمان اين عرف را از بين برد و پسرش محمد بن سلمان را جانشين خود كرد. اين اقدام بدون در نظرگرفتن سنتهاي قبلي بود.
پس بايد گفت كه در داخل خاندان درگيريها بر سر تصاحب قدرت بسيار زياد است و از علايم آن نيز دستگيريهاي گستردهاي بود كه محمد بن سلمان چندي پيش انجام داد. اين درگيريها سه پايه اصلي عربستان سعودي را مورد هدف قرار داد. بخش نظامي متعب بن عبدالله، رييس گارد ملي سعودي بود كه پايهگذاري آن توسط پدر ايشان بود ملك عبدالله انجام شد. وي را نهتنها به راحتي كنار گذاشتند بلكه اورا دستگير كردند.
در بعد اقتصادي نيز وليد بن طلال سرمايهدار بزرگ جهان عرب به همراه تعداد كثيري از افرادي كه در اقتصاد عربستان نقش داشتند را دستگير كردند. در بعد سياسي هم فشارهايي روي ساير شاهزادهها براي تمكين گذاشت و حتي متعرض به بندر بن سلطان و محمد بن نايف نيز شد.
مجموعه شرايط نشان ميدهد كه يك نزاع قدرت در داخل خاندان آل سعود وجود دارد كه بسيار شديد است و طبيعي بود كه اتفاقاتي اينچنيني رخ دهد. در بعد داخلي چالش بسيار عمده ديگري كه وجود دارد، چالش ميان مدرنيته كردن عربستان و سنتگرايي سلفيها بود كه در بنيادهاي مذهبي در دست داشتند. اين در حالي است كه پايه پادشاهي سعودي به اين شكل تشكيل شد كه ميان محمد بن عبدالوهاب و عبدالعزيز آل سعود تفاهمنامه به امضا رسيد كه در آن تاكيد شد بعد مذهبي عربستان را آلشيخ و بعد سياسي را آلسعود در دست داشته باشند. از آن زمان تاكنون بنيادهاي مذهبي دست سلفيها بود و نفوذ بسيار گستردهاي داشتند.
در دوره ملك سلمان اين نفوذ رو به كاهش نهاده است و هم در لايههاي اجتماعي نيز به دليل آنكه بخش زيادي از جوانان و شاهزادگان سعودي به خارج از كشور سفر كردند و برگشتند خواستار اصلاحات هستند و قصد دارند از آن لاك قديمي، سنتي و تعصبگراي سلفي خارج شوند. در حال حاضر نيز شاهد چالش سنت و مدرنيزه در عربستان سعودي هستيم و آثار آن را نيز مشاهده ميكنيم.
با اقداماتي كه محمد بن سلمان در حال انجام است، عربستان بالاجبار تن به اين كار ميدهد، زيرا عربستان نياز به يك پوستاندازي جديد در ساختار سياسي براي مورد پذيرش قرار گرفتن از نگاه بينالمللي دارد. اصولا اين نظامهاي قديمي و فرسوده در كشورهاي حاشيه خليجفارس عمرشان به پايان رسيده است. اين در حالي است كه تمامي كشورها به سمت دموكراتيزه شدن پيش ميروند و ديگر مردم اين نظامها را بر نميتابند از همين رو تن به اصلاحات دادهاند و قصد پوستاندازي دارند.
در بعد بيروني بعد از فوت ملك عبدالله، عربستان خيز ناشيانهاي براي اينكه اقدامات خود در كل منطقه را گسترش دهد و با سياستهاي صهيونيستي و امريكايي و جنگهاي نيابتي را در سوريه و عراق به راه انداخت و تكفيريها را مسلح كرد به اميد اينكه از اين طريق بتوانند در منطقه مسلط شوند. اما عربستانيها به دليل شكستهاي پي در پي كه در عراق، سوريه و يمن خوردند بهشدت سرخورده شدند.
به خصوص يمن كه تبديل به باتلاقي براي حيثيت و آبروي عربستان سعودي شد. اينها چالشهاي مهمي است كه عربستان سعودي با آن مواجه شده است. در نتيجه اين دو چالش مثل دو سنگ آسياب، عربستان فرتوت و پير را اذيت ميكنند به علاوه اينكه اشتباهات عمدهاي را محمد بن سلمان انجام داد و خود را به شكلي تمامعيار در مقابل قدرت بلامنازع منطقهاي ايران درگير كرد و هر آنچه را كه گام برداشتند، شكست خوردند.
از همين رو امروز عربستان دچار التهاب روز افزوني است براي اينكه وضعيت به سمت ثبات و آرامش سوق پيدا كند آقاي سلمان دست به اقدامات و تغييرات گسترده اخير زد بلكه بتواند عربستان را از تنش و اضطرابي كه در درون ساختار قدرت وجود دارد نجات دهد. از طرفي برخي خبرها حاكي از آن است كه ملك سلمان از فرزندش محمد بن سلمان نسبت به عملكردش با كشورهاي عربي بهشدت ناراحت است و ايشان را از دخالت در امور كشورهاي عربي منع كرده است و اقدامات او را در عالم سياست محدود كرده و پيشبيني ميشود كه باز هم در آينده شاهد چنين تغييراتي باشيم.
احمد دستمالچيان – اعتماد