مشکل اصلی اسرائیل با اسد، ارتباط با ایران است/ در نظام بینالملل اصل بر منافع ملی است نه اطمینان متقابل
اینکه تهران و مسکو دارای تهدید مشترک هستند، دلیل بر همراهی تمام قد روسیه با ایران نمیشود چراکه در قطب مخالف شاهد روابط مشهود نزدیک نظامی و تجاری میان روسیه و اسرائیل هستیم.
«عباس پرورده» تحلیلگر مسائل منطقه در تشریح ابعاد و پیامدهای مختلف همگرایی روسیه و اسرائیل در جهت خروج متحدان سوریه از مناطق جنوبی این کشور در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: در روزهای اخیر اخباری در مورد تصمیم روسیه مبنی بر خروج نیروهای متحد سوریه از مناطق جنوبی این کشور در سطح رسانهها منتشر شده که انتقادهای فراوانی را به دنبال داشته است. قبل از هرچیز باید به این نکته اشاره کنم که یکی از چالشهای اساسی در سیاستهای ما آن هم در حوزه مواجهه این است که ذهنیتگرایی بسیار پر رنگتر از عینیتگرایی است و این روند به تصمیمهای ما آسیب خواهد زد. از اینرو پس از انتشار اینگونه اخبار، انتظاراتی که از نهادها و سیاستها به وجود میآید، ناشی از همین ذهنیتگرایی در عرصه روابط و نظام بینالملل است.
وی ادامه داد: باید توجه کنیم که آنچه از ذهنها میگذرد لزوماً با ایدهآلهای ما برابری نمیکند؛ هر نظام سیاسی در دنیا ایدهآلهایی برای خود دارد اما برخی از آنها دست نیافتنی هستند و باید آن را بپذیریم. در این راستا وزن ژئوپلیتیک هر کشور مشخص است و از سوی دیگر مولفههای قدرت ملی مانند توان اقتصادی، نظامی و غیره هم معلوم است؛ لذا در این مورد باید عینیتگرایی مطرح باشد نه ذهنیتگرایی. با این تعریف در رویداد اخیر به این مفهوم دست پیدا میکنیم که تصمیم اخیر روسیه با اعمال فشار خاصی اتخاذ نشده است. چراکه نزدیک شدن عینیتگرایی روسیه به منافع ملی خود موجب میشود تا سیاست خارجی این کشور اینگونه نمایان شود.
اینکه تهران و مسکو دارای تهدید مشترک هستند دلیل بر همراهی تمام قد روسیه با ایران نمیشود؛ در قطب مخالف ما میبینیم که روابط نزدیک نظامی و تجاری میان روسیه و اسرائیل کاملاً مشهود است و همین روند را در قبال لابیهای آنها در ایالات متحده شاهد هستیم. مجموع این مولفهها باعث نمیشود که تلآویو و مسکو از یکدیگر دور شوند.
این کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به این موضوع که تهران در ادبیات اسرائیل یک تهدید جدی به حساب میآید گفت: اسرائیل بر اساس راهبرد تعریفشده خود در منطقه فعال است و بر همین اساس تهدیدهای خود را شناسایی میکند؛ بدون تردید ورود ایران به صحنه میدانی سوریه، حزبالله را برای اسرائیل از یک تهدید بالقوه به تهدید بالفعل تبدیل میکند. در این میان باید توجه کنیم که وسعت سرزمینی رژیم صهیونیستی کم بوده و عمق استراتژیکش محدود است؛ این دو موضوع موجب میشود تا سیاستگذاران امنیتی اسرائیل و حامیانش، آنها را به سمت ایجاد منطقه حائل امنیتی سوق دهند. این نیاز تا حدی ضروری است که آنها ورود به خاک لبنان را هم برای خود مجاز میدانند.
وی افزود: اگر به خاطر داشته باشیم پس از جنگ ۱۹۶۷، ارتفاعات جولان توسط اسرائیل به سرزمینهای اشغالی ضمیمه میشود و این موضوع اهمیت استراتژیک بلندیهای جولان را نمایان میکند. این در حالی است که جامعه بینالملل تاکنون نتوانسته در مقابل اشغال این نقطه مهم کنشگری مثبت از خود نشان دهد و علاوه بر آن هیچکدام از طرفین هم نمیتوانند اهمیت جولان را انکار کنند. در اینجاست که دیدگاه عینیتگرایی روسیه مجدداً معنا پیدا میکند که کسب رضایت تلآویو در این خصوص یکی از همین موضوعات است.
نباید انتظار داشته باشیم فردی یا کشوری منافع ملی ما را حفظ یا تثبیت کند. باید به این درک برسیم که بنیان سیاست خارجی در دنیای امروز بر پایه «اطمینان» نیست بلکه بر اساس «منافع ملی» است.
پرورده در پاسخ به این پرسش که آیا چراغ سبز اسرائیل برای ابقای بشار اسد در دمشق مقطعی است یا خیر، عنوان کرد: موضع تلآویو در مورد اسد مقطعی نخواهد بود. در وضعیت فعلی اسرائیل ترجیح میدهد حکومتی در دمشق بر سر کار باشد که آن را به خوبی میشناسد و این گزینه برای آنها بسیار بهتر از حکومتی است که برای تلآویو ناشناخته است و حتی امکان دارد فردا به یک تهدید برای آنها تبدیل شود. از جهتی دیگر با توجه به روابط اسد با روسها و همینطور روابط اسرائیل با روسها، طبیعی است که اسرائیل اسد را به یک حکومت تندروی ناشناخته ترجیح دهد.
وی در پایان تصریح کرد: مطلوب اسرائیل حکومتی شناختهشده در سوریه است اما حکومتی که با ایران و حزبالله ارتباط نداشته باشد؛ به گونهای که اسرائیل معتقد است حکومت سوریه برای آن خطری ندارد اما روابط دمشق با تهران مشکل اصلی است. برخی تصمیم و عملکرد اخیر روسیه را با ترکمنچای مقایسه میکنند و مرتباً به سراغ تاریخ میروند؛ باید بگویم که اصلاً نیازی به این کارها نیست. چراکه باید میان عینیتگرایی و ذهنیتگرایی در سیاست خارجی تفکیک قائل شویم و اگر چنین کاری کردیم نیاز به نبش قبر تاریخ نخواهیم داشت. منافع ملی نیاز به شاهد یا رجوع به تاریخ ندارد بلکه توسعه اقتصادی، امنیت، رفاه و حراست ایدئولوژیک مولفههایی هستند که فقط باید در راستای منافع کشور به کار گرفته شوند. بد نیست در این خصوص به ترکیه اشاره کنم؛ آنکارا صراحتاً به دنبال تامین منافع ملی خود است و هم با روسیه کار میکند هم ایالات متحده را وارد سیاست خارجی خود کرده است. از این جهت رفتار در داخل کشور که یک جناح روسیه را خطاب قرار میدهد و دیگری از آن حمایت میکند، موضوعی است که فقط باید با واقعیتهای سیاست بینالملل با آن روبهرو شد.