کودتاهای دیپلماتیک
سالهای طولانی سابقه کار جایی خود را نشان می دهد و اینبار سابقه 18 سال فعالیت پرزیدنت پوتین به عنوان رهبر روسیه منجر شد وی امروزه بتواند چند کودتای دیپلماتیک در سطح جهانی بوجود آورد.
کافی است شرایط روسیه قبل از پوتین با شرایط بعد از پوتین را مقایسه کنید تا متوجه شوید پرزیدنت پوتین برای این کشور چه کار کرده.
در حالی که آمریکایی ها تلاش داشتند پس از فروپاشی شوروی سابق روسیه را نیز تجزیه کنند و دکترین آنها مبنی بر آن بود که روسیه به یک کشور کوچک ضعیف تبدیل شود روز گذشته شاهد آن بودیم که رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا یک ساعت انتظار کشید تا دو ساعتی بصورت خصوصی با رهبر روسیه ملاقات کند.
علیرغم اینکه هیچ کس از محتوای گفتگو های خصوصی دو رئیس جمهوری خبری ندارد اما سخنان پرزیدنت ترامپ در پی ملاقات با پرزیدنت پوتین نشان می داد که این رئیس جمهور روسیه بود که بر گفتگو ها مسلط بود و رئیس جمهوری آمریکا به جز شعار حرف زیادی برای زدن نداشت.
در واقع نتیجه حرف های آقای ترامپ پس از ملاقات با آقای پوتین منجر به ایجاد ناراحتی شدید میان سیاستمداران آمریکا شد و از دمکرات ها گرفته تا جمهوریخواهان هم حزبی آقای ترامپ از حمله های تند به وی دریغ نکردند.
این ماجرا نشان می دهد امروزه آمریکایی ها در همان چاله ای افتاده اند که چند دهه پیش برای روس ها تدارک دیده بودند و پرزیدنت پوتین توانسته با دیپلماسی خود یک کودتای دیپلماتیک به وجود آورد که طی آن روسیه را از آن چاله بیرون بیاورد و آمریکا را که چاله را کنده در آن چاله بیاندازد.
البته این تنها کودتای دیپلماتیک پوتین بر علیه غرب به حساب نمی آمد.
بسیاری باور دارند علیرغم اینکه فرانسه جام جهانی فوتبال را با خود به پاریس برد اما برنده اصلی سیاسی جام جهانی روسیه بود چون توانست با برنامه ریزی عالی خود در این جام جهانی تحسین ملیون ها هوادار فوتبال در سطح جهان را بر انگیزد و حتی در نهایت رسانه های بین المللی که قبلا از ناتوانی روسیه در تنظیم این رویداد بزرگ صحبت می کردند مجبور شدند اذعان کنند که روسیه بهترین و منظم ترین جام جهانی فوتبال را در تاریخ این بازی ها برگزار کرد.
مضاف بر این ملیون ها گردشگر و ملیاردها تماشاگر توانمندی روسیه در نظم دادن به این برنامه ها را مشاهده کردند و متوجه شدند که روسیه امروز از چه نظم و توانمندی بالایی برخوردار است و تحریم های آمریکا و اروپا بر علیه روسیه همه شکسته شد.
رهبران کشورهای مختلف، مخصوصا اروپایی با گذر از تشریفات به روسیه سفر کردند و دوستانه در کنار آقای پوتین نشستند.
این ماجرا را می توان یک کودتای دیپلماتیک دیگر پوتین بر علیه اروپا به حساب آورد و اینبار رهبران اروپایی که در حال دست و پا زدن هستند برای بقا هستند، در شطرنج سیاسی کیش و شاید هم مات شدند.
دلیل اینکه فقط از کیش استفاده نمی کنم و کیش و مات را مطرح می کنم این است که کافی است به رفتار چند روز قبل آقای ترامپ با رهبران کشورهای ناتو و ملکه انگلیس و دیگر متحدین اروپایی وحتی غیر اروپایی ایالات متحده توجه داشته باشید و سپس به رفتار وی در ملاقات با آقای پوتین توجه داشته باشید تا متوجه شوید که جهان امروزه شاهد تحول عظیمی در سطح سیاست بین المللی می باشد تحولی که متحدین ایالات متحده در سطح جهان را مات و مبهوت کرده.
اگر به صحبت های آقای ترامپ مقداری دقت کنیم می بینیم وی قبل از ملاقات با آقای بوتین از چین — روسیه و اتحادیه اروپا به عنوان رقبای ایالات متحده صحبت کرد و سپس پس از ملاقات با آقای پوتین رهبر چین را دوست مشترک رهبران آمریکا و روسیه خطاب کرد و این نشان می دهد که پس از ملاقات با آقای پوتین یک کودتای سیاسی شکل گرفته که طی آن رئیس جمهوری آمریکا رهبران چین و روسیه را دوست خود می داند اما رهبران اتحادیه اروپا را دشمن یا در بهترین شرایط رقیب.
اگر این صحبت های آقای ترامپ صحت داشته باشد یعنی باید پیش بینی کرد اتحادیه اروپا مانند همه متحدین دیگر ایالات متحده جزای گوش به فرمان بودن و همراهی خود با ایالات متحده را با کنار گذاشته شدن دریافت کند.
قبلا رهبران کشورهای مختلف متحد آمریکا مانند شاه ایران — صدام حسین — حسنی مبارک و… چنین تجربه ای را داشتند و امروزه یک اتحادیه کامل مانند اتحادیه اروپا با چنین تجربه ای مواجه است.
البته اگر مقداری به عقب تر هم برگردیم می بینیم که آمریکا اظهار دشمنی بسیار شدیدی بر علیه کره شمالی داشت و جهان هر لحظه منتظر جنگ اتمی بود و متحدین آمریکا در شرق آسیا همه دست رو قلبشان گذاشته بودند که چه می شود اما در نهایت چین و روسیه توانستند در آنجا نیز یک کودتای دیپلماتیک ایجاد کنند و آقای ترامپ با آقای اون (رهبر کره شمالی) پای میز مذاکره نشست و به یکباره شخصی را که مرد موشکی می نامید شخصی بسیار قابل احترام بر شمرد ومتحدین ایالات متحده در شرق آسیا را نیز تنها گذاشت.
هم پس از ملاقات با رهبر کره شمالی و هم پس از ملاقات با پرزیدنت پوتین آقای ترامپ اظهار داشت که صفحه جدیدی در روابط ایالات متحده با این کشورها گشوده شده.
این سخنان نشان می دهد که علیرغم همه سرسختی هایی که آقای ترامپ به صورت ظاهری نشان می دهد اما در واقع فردی است کاسب کار که با مذاکره می توان راحت با وی به نتیجه رسید، بر عکس بسیاری از سیاست مداران دیگر آمریکایی که نسبت به دیگر کشورها کینه شتری دارند و به جز نابودی دیگران هیچ هدف دیگری در ذهن ندارند.
همچنین این ماجرا نشان می دهد که آقای ترامپ به همه مبانی قبلی سیاسی آمریکا پشت پا زده و همه بنیادهای فکری سیاسی و امنیتی و نظامی آمریکا را قبول ندارد.
روسیه ای که قبل از پوتین تلاش می کرد وحدت خود را حفظ کند و نفوذ بین المللی خود را از دست داده بود و آمریکایی ها و متحدینشان جایگاهی برای خط و مرزهای پیشین خودشان با روسیه قایل نبودند امروزه نه فقط با اقتدار به سطح جهانی برگشته بلکه به تصمیم گیرنده اصلی اکثر معادلات جهانی تبدیل شده و در مقابل ایالات متحده به دلیل سیاست های اشتباه خود به بازیکن مزاحم بین المللی تبدیل شده و نه بازیکن مفید یا اصلی.
اینجا می توان به سخنان پرزیدنت ترامپ در نکوهش قراردادن اسلاف خود اشاره کرد و تایید کرد که علیرغم همه تلخی های این سخنان ولی وی واقعیت ها را بیان کرد.
در پایان بد نیست به این نکته اشاره شود که بر عکس اظهار نظر های منفی بسیاری که احتمالا برای ایجاد تنش و جدایی و یا تفرقه میان ایران و روسیه تلاش می کنند، رهبر روسیه به خوبی به ارزش اتحاد و همکاری با ایران واقف است و علیرغم اینکه وی تلاش کرد با دیپلماسی به سوال های خبرنگاران در کنفرانس خبری پاسخ دهد اما وی اصرار داشت از همان جا به مقامات ایران هم پیغام بدهد که این ملاقات هیچ تاثیری بر روابط ایران و روسیه نخواهد داشت و مقامات ایرانی به خوبی از مواضع روسیه نسبت به همکاری های ایران و روسیه مطلع هستند، اگر هم بحثی با ترامپ روی مسایل مربوط به ایران شده آقای پوتین مواضع محکم روسیه در حمایت از برجام و اینکه ایران یک کشور دور از سلاح های هسته ای و عضو فعال جامعه بین المللی می باشد تاکید کرده، یعنی کاملا مخالف با حرف های ترامپ و آمریکا.
چند روز قبل تر از این ماجرا هم نخست وزیر اسرائیل در موسکو از آقای پوتین تقاضا کرد که یک کمربند امنیتی هشتاد کیلومتری که در آن ایران و متحدین ایران حضور نداشته باشند ایجاد شود اما با پاسخ منفی رهبر روسیه مواجه شد.
اینجا باید روی این نکته توجه داشت که وقتی بحث اتحاد و ائتلاف میان کشورها مثل اتحاد و ائتلاف ایران و روسیه پیش می آید دیگر بحث این مطرح نیست که کدام طرف یک پیروزی به دست آورد چون پیروزی هر طرف در هر جبهه به عنوان پیروزی متحدین آن نیز به حساب می آید و کودتاهای دیپلماتیک آقای پوتین همانقدر که برای روسیه ارزشمند است برای ایران هم ارزشمند می باشد.
حد اقل سودی که می توان از این ماجرا برای ایران متصور بود این است که متحدین اروپایی آمریکا بیش از پیش تشویق شوند نسبت به ماجرای تحریم های آتی ایالات متحده بر علیه ایران با آمریکا مقابله کنند و اجازه ندهند بیش از این جایگاه اروپا در سطح جهانی تضعیف گردد.