لذت اعدام در وجود منتقدان اعدام
عصر ایران ؛ اهورا جهانیان – واکنش های جامعه ایران به جنایت و مکافات زورگیرهای اعدام شده اخیر، در نوع خودش پدیده جالب توجهی بود!
زمانی
که فیلم زورگیری چهار جوانی که دو نفرشان بر دار شدند منتشر شد، بسیاری از
مردم به خشم آمده از قساوت قلب آن چهار جوان ماجراجو، خواستار برخورد شدید
و غلیظ قوه حکومت با آنها شدند. اما پس از برخورد تند و تیز حکومت با آن
خاطیان، لااقل در شبکه های اجتماعی اینترنتی، خیلی ها در رثای مظلومیت
زورگیران، مرثیه ها سرودند و اشک ها ریختند!
منتقدان
اعدام دو زورگیر بر دار شده، برخی معتقد بودند که مجازات جرم آنها اعدام
نبود، برخی هم طبق معمول همه کاسه کوزه ها را بر سر حکومت شکستند و از
اعدام این دو نفر، شیپوری ساختند برای کوبیدن حکومت. چنانکه پس از انتشار
فیلم زورگیری نیز چنین کرده بودند که “چرا با اینان برخورد نمی شود؟”
اینکه
آیا آن دو جوان باید اعدام می شدند یا نه، بحثی است خارج از موضوع این
یادداشت. در این باره باید حقوقدانان نظر بدهند که آیا مطابق قوانین ، آن
دو جوان مستحق اعدام بودند یا نه؟
آنچه در این یادداشت مد نظر است، ذهنیت نهفته در پس واکنش های جامعه ایران به آغاز و انجام قصه زورگیری اخیر است.
فرض
کنیم که آن دو زورگیر نباید اعدام می شدند. آیا مسئولیت اعدام آنها فقط
متوجه حکومت است؟ آیا مردمی که در این مدت خواستار مجازات شدید آن دو
بودند، نقشی در مساعد شدن فضا برای اعدام آنها نداشتند. نوع واکنش جامعه پس
از مشاهده آن زورگیری به گونه ای بود که حکومت احساس کرد اعدام زوگیران می
تواند موجب بازگشت “احساس امنیت” به جامعه شود. وقتی که با دیدن یک فیلم
خواستار “مجازات شدید” می شویم، هیچ بعید نیست که با دیدن عکس هایی از
گریه زورگیران در مراسم اعدام، از آن سوی بام بیفتیم و با فراموش کردن
جنایت های زورگیران – که تا کنون دهها نفر شاکی دارند- همه کاسه کوزه ها را
بر سر حکومت بشکنیم.
قطعا در بین بینندگان آن فیلم کذایی، برخی نیز
از آغاز حکومت را نقد کردند که چرا اساساً چنین اتفاقاتی در جامعه ایران
می افتد؟ این گروه از شهروندان ناراضی، خشمشان را از آغاز متوجه حکومت
کردند نه زورگیران! این رویکرد هم از حیث بی توجهی به “مسئولیت مدنی
شهروندان”، دچار اشکالات جدی است.
بر فرض که در جامعه ای خاص،
شهروندان از حکومت ناراضی باشند؛ آیا این نارضایتی، رافع مسئولیت شهروندی
آنهاست؟ هر کس که فقیر بود و از حکومت (و یا شرایط زندگی اش) ناراضی، حق
دارد قمه بردارد و زورگیری کند؟ قطعاً همه به این سوال پاسخ منفی می دهند؛
اما اگر پاسخ این سوال منفی است، چرا پس از انتشار فیلم زورگیری، “شهروندان
ناراضی” در گفتگوهای محفلی و اظهار نظرهای اینترنتی، فقط حکومت را به باد
انتقاد گرفتند؟ ضعف ها و کاستی های حکومت ، اصل “مسئولیت شهروندی” را منتفی
نمی کند.
کسانی هم که در ماجرای زورگیری هیچ انتقادی از آن دو
زورگیرِ ناقض این اصل نکردند و انتقاداتشان فقط دامنگیر حکومت شد، نه تنها
چشم بر نقض آن اصل از سوی آن دو شهروند زورگیر بستند، بلکه نشان دادند که
همه چیز را از حکومت طلب می کنند. این ذهنیت همان ذهنیتی است که منجر به
تورم دولت در برابر جامعه مدنی شده است و ریشه های نفتی صدساله دارد!
اما
جدا از واکنش های جامعه به فیلم زورگیری، واکنش ها به اعدام زورگیران هم
جای تامل و تحقیق دارد. روز گذشته، در شبکه های اجتماعی اینترنتی، به ویژه
در فیس بوک، خیلی ها عکس های زورگیران اعدام شده را منتشر کردند و به حکومت
و مردم حضوریافته در صحنه اعدام، انتقادها کردند. ولی کمتر کسی به این
نکته توجه داشت که اگر صحنه اعدام زورگیران را حداکثر چندهزار نفر تماشا
کردند، بازنشر عکس های لحظات اعدام آن دو جوان، موجب می شود دهها هزار بلکه
چند میلیون نفر آن لحظات را ببینند. چطور می توان منتقد جمعیتی بود که به
تماشای صحنه اعدام رفتند ولی در عین حال دائماً عکس های صحنه اعدام را
تماشا کرد و منتشر کرد؟
اگر کسانی به تماشای صحنه اعدام می روند،
از نظر ما افرادی هستند که از دیدن آن صحنه لذت می برند، آیا خود ما که آن
عکس های رقت انگیز را پی در پی در فیس بوک منتشر می کنیم، در ضمیر
ناخودآگاهمان از تماشای صحنه اعدام لذت نمی بریم؟ آیا میل پنهانی در درون
ما موجب نمی شود در انتشار میلیونی آن عکس ها مشارکت کنیم ولی ضمناً چون
باید هوای ژست حقوق بشری مان را هم داشته باشیم، در کنار آن عکس ها، نفرت
نامه ای هم علیه حکومت بنویسیم؟
آری
اگر نیک بنگریم، دست کم برخی از منتقدان “اعدام در ملاء عام” هم خودشان
کنجکاو و مشتاق اند که صحنه اعدام را ببینید. اما ارزش های مقبولشان به
آنها اجازه نمی دهد که سپیده دمان از خانه درآیند به تماشای صحنه اعدام،
این اشتیاق را به شکلی دیگر، و البته با ژست اپوزیسیونی، ارضاء می کنند.
بی
تردید ملغمه ای از تناقض ها در رویکرد جامعه ایران در این ماجرای “زورگیری
تا اعدام” به چشم می خورد. بد نیست که ما ایرانیان کمی در این تناقض های
رفتاری مان بیندیشیم بلکه به عقلانیت و سلامت رفتاری بیشتری برسیم.