پیمان بستهام تا ابد زنده بمانم
16اردیبهشت ماه سومین سالروز درگذشت پیمان ابدی بود؛ جوانی که تلاش کرد حرفه بدلکاری را در سینمای ایران ارتقاء داده و آن را با مبانی اصولی و تئوریهای فنی و بهروز سینمای جهان آشتی دهد اما خود قربانی ضعف برنامهریزی فنی و ایمنی سر صحنه فیلمبرداری شد.
پیمان ابدی در
شماره 63 ماهنامه صنعت سینما که مهرماه سال 1386 منتشر شد در گفتوگویی
اختصاصی که به شکل تکنگاری درآمده به نقاط اوج زندگیاش از کودکی تا
بزرگسالی و دغدغهها و تجربیاتی اشاره کرده که یادآوری دوباره آنها در
روزگاری که همه چیز بسیار زودتر از آنچه فکرش را بکنیم دچار غبار زمان
میشود، اهمیتی خاص دارد و … البته افسوس از دست رفتن این ذهن پویا،
متفکر و پرانرژی که با اندیشه تغییر، از اعماق دره سر درآورد و سینمای
ایران از وجودش محروم شد.
در بخشی از این مطلب آمده:
«نخستین
چیزی که از دوران کودکیاش به یاد میآورد این است که فوقالعاده ترسو
بوده و از دو غول آب و تاریکی به شدت وحشت داشته است. کودکی آرام که به
ستارهشناسی و فضانوردی عشقی کودکانه داشته و در واقع در آن سنین نیز
رگههایی از میل به هیجان و امور ناممکن در پس این علاقه فضایی- آسمانی
پنهان بود…
در دوران دانشگاه اتفاقی باعث شد او رشته تحصیلیاش
در دانشگاه را که تغذیه و فیزیوتراپی ورزشی بود، تغییر دهد. روزی پیمان با
یکی از بیماران پروفسور روانشناسی به نام متزگر که دستیاریاش را به او
سپرده بود، برخورد کرد. آن بیمار پیرمردی آلمانی به نام ورنر شولتز بود که
85 سال داشت. پیمان از آن پیرمرد علت مراجعهاش را به روانشناس جویا شد و
پیرمرد توضیح داد از دوران کودکی ترس شدیدی از ارتفاع دارد و حتی
نمیتواند به طبقه سوم یک ساختمان برود یا با هواپیما به جایی مسافرت کند.
او 6 سال متوالی به روانشناس مراجعه کرده اما هنوز موفق نشده بود از این
حس آزاردهنده خلاص شود.
پیمان از پیرمرد میخواهد همانجا بایستد و
صحنهای را تماشا کند و خودش به طرف استخر دانشگاه میرود و از ارتفاع 10
متری با سه پشتک به درون آب شیرجه میزند. این حرکت او پیرمرد را به وجد
میآورد و اشک حسرت را در چشمانش مینشاند. پیمان به سمت پیرمرد میرود و
میگوید: به تو صددرصد اطمینان میدهم که تو هم میتوانی همین کار را
انجام بدهی. پیرمرد لبخندی میزند و پیمان جملهای دیگر به او میگوید: من
به تو اطمینان دارم و میدانم که میتوانی از عهده این کار بربیایی. اما
آیا تو هم به حرف من و من اعتماد داری؟ پیرمرد پاسخ مثبت میدهد. پیمان،
پیرمرد را به ارتفاع یک متری استخر میبرد و درحالیکه پیرمرد را بغل کرده
هر دو با هم به درون آب میپرند.
بعد از پیرمرد میپرسد: آیا
اتفاقی برایت افتاد؟ پیرمرد شعفزده پاسخ میدهد: نه بسیار هم عالی بود.
پیمان میگوید: حالا که توانستی از ارتفاع یک متری بپری پس حتماً میتوانی
از ارتفاع 10 متری هم بپری (در واقع این یکی از اصول بنیادی روانی در فن
بدلکاری به شمار میرود که در آن هنگام پیمان ناخودآگاه به نخستین شاگردش
یعنی همان پیرمرد میآموخت).
همان روز پس از سپری شدن دقایقی
پیرمرد موفق شد از ارتفاع 7 متری به درون استخر شیرجه بزند و پروفسور که
نظارهگر این ماجرا بود به پیمان پیشنهاد کرد به رشته روانشناسی ورزشی
تغییر رشته بدهد. پیمان ابدی سرانجام موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته
روانشناسی ورزشی از دانشگاه کلن شد و مشغول جمعآوری مدارک برای شرکت در
آزمون مقطع دکترا بود که یک تماس سرنوشت او را عوض کرد.
آن تماس از
طرف شرکت Action Concept بود که از پیمان برای اجرای عملیات بدلکاری در
فیلم «High Alarm» دعوت کردند و او نیز این دعوت را پذیرفت و همین اتفاق
باعث شد از آزمون مقطع دکترا بازماند…»
در بخشی دیگر پیمان ابدی
هدف از بازگشت خود به ایران و همکاری در سینما و تلویزیون را به دو بخش
عمده تقسیم کرده که البته در آیندهای نزدیک و در نقطهای واحد با هم
تلاقی کامل پیدا کرده و موجبات تغییرات ژرفی را پدید خواهند آورد. اول
اینکه حرفه بدلکاری به عنوان یک حرفه تخصصی مطرح شود نه یک موضوع بیاهمیت
و حاشیهای مانند سیاهی لشکری یا همان هنروری.
دوم اینکه همه اهالی
سینما و حتی همه مردم یاد بگیرند کارهایی که از عهدهشان خارج است و به
هیچ وجه علم و تخصصی نسبت به آن کار ندارند را انجام ندهند. زیرا در این
صورت هم برای حقوق خود و هم حقوق دیگران ارزش بیشتری قائل شدهاند.
او
اعتقاد داشته سینما و تلویزیون یک حرفه گروهی است و در این گروه بزرگ هرکس
باید در جایگاه تخصصی خودش قرار گیرد و در کاری که از آن علم و اطلاعات
کافی ندارد دخالت نکند. از این رهگذر است که میتوانیم صاحب صنعتی مستقل و
پیشرفته برای سینمای کشورمان شویم و بیشک چنین رویکردی به نفع کل ساختار
فرهنگی/ هنری/ اقتصادی جامعه خواهد شد.
به امید آنکه دغدغهمندی
مرحوم پیمان ابدی که زمینهای برای حرفهای شدن بدلکاری در سینما و
تلویزیون ایران ایجاد کرد و باعث شکلگیری گروههای حرفهای امروز شد،
همواره توسط دستپروردهها و دوستان و همکارانش پیگیری شود. روحش شاد…