آنچه نباید به” فراموشی” سپرده شود
سریال فراموشی که در تعطیلات نوروز امسال از شبکه تهران به پخش رسید جدا از توانایی های هنری و تکنیکی اش که از حوزه این بحث خارج است اثری موفق در انتقال مفاهیم اخلاقی وانسانی محسوب می گردد.
عصرایران – اگر تلویزیون را یک دانشگاه قلمداد کنیم و کماکان قبول داشته باشیم رسانه ملی جدا از پر کردن اوقات فراغت و سرگرم کردن مخاطبش وظایفی دیگر هم دارد به این نکته می رسیم که گاه انتقال مفاهیم اخلاقی، دینی و اجتماعی از طریق پر مخاطب ترین رسانه یعنی تلویزیون می تواند موثرترین شیوه آموزشی باشد.
قطع به یقین اعجازی که در هنر نماش وجود دارد و تاثیری که درام می تواند روی بیننده اش بگذارد بیش از هر نطق، سخنرانی و حتی کتابی است، چرا که نمایش این فرصت را برای مخاطبش ایجاد می کند تا او با سیر در اتفاق و ماجرا، خود را جای یکی از شخصیت های قرار دهد،با او همذات پنداری کند، تجارب او را برای خود کند، خود را در دل ماجرا ببیند و از نتیجه اتفاق رخ داده پند بگیرد.
سریال فراموشی که در تعطیلات نوروز امسال از شبکه تهران به پخش رسید جدا از توانایی های هنری و تکنیکی اش که از حوزه این بحث خارج است اثری موفق در انتقال مفاهیم اخلاقی وانسانی محسوب می گردد.
در این سریال نقطه ای که با ظرافت خاصی مورد بررسی قرار گرفت کوچکترین بخش جامعه یعنی خانواده بود.سریال فراموشی بیش از هر چیز بر پایه پرداخت به یک موضوع اجتماعی – اخلاقی شکل میگیرد، گاه تماشاگر را می خنداند، گاه به فکر فرو می برد، گاه از اوسوال می کند، گاه برای سوال او جواب دارد و گاه …
شاید در نگاه اول اینگونه قلمداد شود که سریال فراموشی بر پایه دروغ شکل گرفته است ؛دروغی که فرزندان یک پدر هرکدام برخلاف واقعیت از حقیقت روزگارشان برای او گفته اند و شاید آنها برای دلخوشی پدر از وضعیت شان هر بار بر این ” دروغ ” کوچک دامن زده اند و … . اما نکته این است که در این سریال بیش از “دروغ” بزرگ فرزندان -که خود جای بحث دارد- واکنش پدر پس از اطلاع از واقعیت است .
پیش از این که به واکنش پدر ” به عنوان( راس هرم یک خانواده) در برابراشتباه فرزندانش بپردازیم باید این نکته را یاد آور شویم که جمال، جمشید و گلی فرزندان حاج محمود اربابی که شاید متهمان این پرونده هستند هرگز سیاه دیده نمی شوند ؛آنها انسانهای هستند عادی و معمولی از همین جامعه اطراف ما که یک دروغ کوچک آغاز کرده اند و با کتمان حقیقت امروز در تله ای گیر افتاده اند که با هر بار دست و پا زدن بیشتر فرو می روند. مسئله ای که در این زمان بیش از هر چیز به چشم می خورد این است که فرزندانمان به رغم باتلاقی که در آن اسیر هستند عاشق پدر هستند، او را قبول دارند، در هیچ یک از لحظات این سریال از آنها بی احترامی نمی بینیم، آنها نادانسته در کتمان حقیقت خوشحالی پدر را جستجو می کنند و مسیری را از روی جهل و اشتباه می روند که خود از پایانش خبر ندارند .
شاید خیلی از کارشناسان و اهالی فن واکنش پدر را در مقابل رفتار فرزندان دور از واقعیت بدانند اما جدا از نگاه سازندگان این سریال باید به این نکته توجه نمود که پدر در چه زمانی مصمم به بخشیدن فرزندانش هست. پدر بیش از اینکه فرزندان را در این امر مقصر بداند از خود به عنوان یک انسان فراموشکار یاد می کند و خود را بابت رفتارش با فرزندان مورد نکوهش قرار می دهد، او معتقد است رفتار نادرست من با شما عاملی است که امروز شما نتوانید حقیقت زندگیتان را برای من بازگو کنید، در واقع این شیوه تنبیه پدرانه فرصت را ایجاد می کند تا فرزندان بیش از پیش به کرده خود بیاندیشند.
نکته بسیار اخلاقی و قابل بحث در این سریال که سوی کارگردان بسیار فکورانه به کار بسته شده است در این است که پدر هرگز به دنبال شرمنده کردن فرزندانش نیست، او پس از اطلاع از واقعیت زندگی هریک از فرزندان از سرزنش کردن آنها خود داری می کند و هرگز به دنبال خجل دیدن فرزندانش نیست، او بیشتر برای حل مشکل آمده تا برای ایجاد مشکل، موی سپید پدر طول سالها زندگی و کسب و تجربه به او آموخته که کسب نان حلال چه جایگاهی می تواند در زندگی فرزندان داشته باشد به همین دلیل از آنها می خواهد که در ادامه زندگی شان تنها راستی و صداقت و کسب نان حلال بیاندشید.
پدر در جایی می گوید شما سر سفره من بزرگ شده اید، نان حلال خورده اید پس نمی توانید باطنی ناپاک برخودار باید پس بیائید تا مسیری را که مدتی به اشتباه در آن قدم زده اید را باز گردیدو به صراط مستقیم بروید .
اگر چه باز بسیاری، برخورد پدر با دامادش(همسر گلی) را دور از واقعیت می دانند اما اغراق یکی از خواص هنر نمایش است؛ چه اشکالی دارد گاه برای انتقال مفهوم مهم انسانی ما ایده آل ترین شکل ممکن را ارائه دهیم؟ در جایی که داماد از ضررو زیان مالی اش خبر می دهد حاج محمود اربابی می گوید تو تکلیف خود را با قانون معلوم کن و بیا با سرمایه من دست به کاری بزن که بتوانی با آن نان حلال سر سفره زن و بچه ات ببری؛ نانی که حاج محمود را اگر چه به راه ناراست رفته اند امروز بازگرداند شادی و نشاط را دوباره به آنها هدیه می کند .
سریال فراموشی با تعریف درستی که از روابط اعضای یک خانواده دارد به دنبال واقعیتی است که در آن هر انسانی جایز الخطا می داند .
محبت محسوس میان اعای خانواده اربابی از پدر گرفته تا فرزندان، عدم احساس خوب فرزندان از کردارشان و نمودپشیمانی در چهره آنها و …نشانی از آن دارد که فطرت و خلق و خوی انسانی در این قصه توسط نویسندگان به خوبی لحاظ شده است .
به سریال فراموشی به خاطر انتقال مفاهیم اخلاقی و انسانی در دل یک درام اجتماعی با استفاده از رگه های شوخی و خنده به عنوان یک کاتالیزور نمایش باید نمره قبولی داد چرا که توانست آنچه مد نظر دارد را منتقل کند حال چقدر موثر بوده مخاطب باید در درون خود بدان پاسخ دهد.
در واقع آنچه باعث می شود این اثر را قابل قبول بدانیم این است که در میان سریال های آبکی و پرشماری که این روزها شاهدش هستیم ، در “فراموشی” با اخلاقگرایی و احترام به نهاد خانواده مواجهیم ، دو موردی که نیاز امروز فرد فرد اعضای جامعه ایران امروز ماست.