دیپلماسی بدون تعارف!
کوتاه و موجز اینکه تعداد قابل توجهی از کارگزاران سیاست خارجی سیاست های کلان سیاست خارجی را به گونه ای نمی دانند که منافع حداکثری ملی را در محیط بین المللی بتواند تحصیل کند و این سیاست ها را گاها ضد منافع ملی و ناکارآمد تلقی می کنند.
دیپلماسی بدون تعارف، عنوان سلسله نوشتار کوتاهی است که موضوع اصلی آن سیاست خارجی و دیپلماسی ایران در دوره پس از انقلاب، به زبانی ساده است.این یادداشت ها نقد سیاست خارجی ایران نیست،اگرچه ممکن است با کنارگذاردن تعارف،لحن نوشتار برای همه خواستنی نباشد.ممکن است برخی از خواندن آن روی ترش کنند و برخی دیگر نه! ممکن است یکی آن را توضیح واضحات بداند و آن دیگری هم نه .احتمال دارد عده ای بخوانند و بگویند که نویسنده نه سیاست خارجی را می شناسد،نه انقلاب اسلامی و نه حتی ایران را.هدف البته فکر کردن و پرداختن دیگران و البته صاحب نظران به این موضوع است؛چرا که در این حوزه حرف زدن و فکر کردن هر چقدر بی تعارف تر شایدمطلوب تر!شاید هم حرکتی بشود من الجاهل الی العالم یا من الجهل الی العلم!
موضوع نخست این مجموعه به شکافِ بیش از حدِ انتظارِ درک و فهم سیاست خارجی بین سیاستگذاران و کارگزاران سیاست خارجی می پردازد.سیاست خارجی ایران سالیان درازی است که با شکاف بزرگی بین سیاستگذاران و کارگزاران سیاست خارجی روبرو است؛شاید به همین دلیل است که اگر از کارگزاران سیاست خارجی پرسیده شود که مهم ترین مشکل سیاست خارجی ایران چیست، تعداد قابل ملاحظه ای از افراد خواهند گفت که سیاستگذاری سیاست خارجی ایران متناسب با تغییر و تحولات پیرامونی و بین المللی،جایگاه و موقعیت ایران و هم چنین اهداف و برنامه های در نظر گرفته شده نیست و از آن سو هم سیاستگذار یا سیاست گذاران سیاست خارجی هم احتمالا معتقد است که این کارگزاران یا دیپلمات های کشور هستند که اعتقاد و بالتبع توانایی به ثمر نشاندن این سیاست ها را ندارند،فشارهایی که عموما به دستگاه سیاست خارجی کشور وارد می شود،اگر چه صریح و شفاف حول این موضوع نیست،اما کنه این انتقادات و بدون تعارف،حول چنین موضوعاتی است.
کوتاه و موجز اینکه تعداد قابل توجهی از کارگزاران سیاست خارجی سیاست های کلان سیاست خارجی را به گونه ای نمی دانند که منافع حداکثری ملی را در محیط بین المللی بتواند تحصیل کند و این سیاست ها را گاها ضد منافع ملی و ناکارآمد تلقی می کنند. سیاستگذار یا سیاستگذاران کلان سیاست خارجی هم شیوه نظامیان را برای تحصیل منافع ملی بر شیوه دیپلمات ها ترجیح می دهند و بسیاری مواقع راهکارهای دیپلماتیک را ناشی از ترس، وادادن،عقب نشینی کردن و حتی تسلیم تلقی می کنند و امیدی به دیپلمات ها حداقل برای کارهای مهم و اساسی ندارند.
یکی از اصول اولیه ای که هر دیپلمات یا کارگزار سیاست خارجی می آموزد این است که در مقام کارگزار سیاست خارجی،تابع سلسله مراتب باشد. او می آموزد که نقش او در سیاست خارجی، سیاستگذاری کلان نیست و او آموزش دیده که سیاست های ابلاغی را به بهترین و درست ترین شیوه ممکن اجرا کند. بسیار مشاهده شده است که برخی از دیپلمات ها یک سیاست را که ممکن است بر اساس تحلیل آنان غلط بوده است را با میلی و اکراه انجام داده اند.این را می توان خسارت محض دانست!اجرای یک سیاست غلط به صورت غلط یا از روی رفع تکلیف!دیپلمات متخصص تر و البته متعهد به کار و مردمش،با اجرای کم هزینه تر حتی یک تصمیم غلط،رفتاری حرفه ای از خود نشان می دهد!اما همیشه نه امکان دارد یک سیاست غلط را با هزینه کمتر انجام داد و نه می شود از همه دیپلمات ها انتظار داشت که هزینه تصمیمات غلط را با مهارت در اجرا به حداقل برسانند به ویژه زمانی که سیاستگذار عمیقا به آن سیاست اشتباهی که ابلاغ کرده دلبسته باشد و هر چیزی جز اجرای تمام و کمال آن سیاست ولو غلط را ناکارآمدی کارگزار سیاست خارجی تلقی کند.
چه باید کرد؟آیا کارگزار سیاست خارجی لزوما در هر حالتی بایدتسلیم سیاست های غلط احتمالی سیاستگذار باشد؟ او باید صرفا مسوول کم کردن هزینه های سیاست های اشتباه باشد یا حتی بیشتر آیا او مجاز است از دست رفتن منافع ملت و کشورش را به خاطر سیاستگذاری اشتباه ببیند و دم برنیاورد؟آیا او مجاز است برای «بقا خودش» یا به بهانه «لزوم رعایت یکپارچگی در سیاست خارجی»،نظر کارشناسی و تخصصی خود را به صورت پیوسته و جدی اعلام نکند؟
از آن سو آیا سیاستگذار مجاز است اگر اجماع غالب کارگزاران سیاست خارجی بر اشتباه بودن یا پر هزینه بودن یک سیاست ابلاغ شده باشد،به قیمت از دست رفتن منافع مردم و کشور روی آن پافشاری کند؟
برای کم کردن شکاف بین سیاستگذاران و کارگزاران سیاست خارجی کشور راهی میانه ای وجود ندارد؛کارگزاران سیاست خارجی باید در مقام کارشناس و متخصص،شجاعانه نظرات تخصصی خود را در مورد سیاست ها به صورت پیوسته در اختیار سیاستگذاران قرار دهد؛دیپلمات های کشور لازم است در این حوزه لکنت زبان را کنار بگذارند؛خاصه اینکه دیپلمات های ارشد کنونی کشور از اول انقلاب دست اندرکار سیاست خارجی بوده اند و باید با شهامت بیشتری نظرات کارشناسی خود را ارائه کنند چرا که دیگر نه متهم به غلبه هیجانات دوران جوانی هستند و نه دیگر باید نگرانی از موقعیت شغلی خود داشته باشند. فراتر از این هر دو،آنان باید بدانندکه یک وظیفه ملی و تاریخی نسبت به مردم و کشورشان هم دارند!باید با حساسیت بیشتری به این موضوع بپردازند که هر سیاست اشتباه یا پر هزینه ای مستقیما از جیب تک تک افراد این ملت پرداخت خواهد شد؛فارغ از اینکه آنان اشتباه بودنش را تشخیص داده یا نداده باشند.
آنان باید با دقت بیشتری محاسبه اتخاذ یک تصمیم یا سیاست را پیش از آنکه منفعت آن برای کشور ناچیز گردد یا حتی هزینه ها زا هم بشود را بی پروا و بدون تعارف به اطلاع تصمیم گیران اصلی برسانند! همه این امور البته که تخصص می خواهد،تهعد به مردم و کشور می خواهد و لازمه آن هم پشت پا زدن به منافع کوتاه مدت مادی و فردی است.دیپلمات امروز باید تلاش کند که نظر کارشناسی و تحلیلی اش،علاوه بر بیان در قالب گزارش ها و بولتن های محرمانه،در سیاستگذاری هم موثر واقع شود. تلاش برای تاثیر گذاری نظرات کارشناسی بر سیاست گذاری حلقه مفقوده عملکرد کارگزاران سیاست خارجی کشور در سال های اخیر بوده است.برای تاثیر گذاری بر سیاستگذاری خارجی،تلاش ها حتما باید بیشتر از نگارش بولتن های محرمانه باشد؛اصولا نگارش نظر کارشناسی به صورت محرمانه «در این حد وسیع و پر دامنه» که البته تاثیر گذاری بسیار پایینی هم دارد،شاید خاص ایران باشد!
از آن سو هم سیاستگذار یا سیاستگذاران سیاست خارجی کشور باید به تصمیم برآمده از اجماع نظرات کارشناسی،کارگزاران سیاست خارجی کشور اعتماد داشته باشند؛ باید یقین داشته باشند که مهم ترین اولویت یک کارگزار سیاست خارجی کشور حفظ و ارتقاء منافع کشور، مردم و نظام سیاسی کشور است؛ماهیت دیپلمات غیر از این هم نیست.
ورودی های واقعی،صریح،بی تعارف و شجاعانه کارگزاران سیاست خارجی،اگر در زمان مناسب وارد نظام سیاستگذاری کلان کشور شود و آن نظام تصمیم ساز هم با حفظ شرایط مذکور و همچنین اعتماد حداکثری به کارگزاران سیاست خارجی،آن را وارد چرخه تصمیم گیری کند؛این احتمال وجود دارد که شکاف کارگزار و سیاستگذار به تدریج کاسته شود. در چنین شرایطی کارگزار سیاست خارجی،خود را مسوول وصله پینه کردن سیاست های غلط تلقی نمی کند؛برای انجام تصمیمات سیاست خارجی که به صورت صددرصدی با منافع کشور و مردم در اتباط است بی میلی نشان نخواهد داد و احتمالا در چنین وضعیتی ابتکار،خلاقیت و نوشوندگی پیوسته در او برای حفظ منافع ملی مردم و کشور دیده خواهد شد،وضعیتی که البته اکنون در ایران،عکس آن را شاهد هستیم.