شکنجه دختر نوجوان توسط پدر
از وقتي که هشتساله بودم پدرم من را اذيت و شکنجه ميکرد. او خيلي بدرفتار بود و من هميشه بابت کاري که ميکرد، ناراحت بودم اما از ترس اينکه مبادا مادرم متوجه شود و زندگي آنها به هم بخورد
پرونده اتهامي مردي که دخترش را از کودکي شکنجه ميکرد، با شکايت مادر اين دختر و خود او به جريان افتاد.به گزارش عصر ایران به نقل از شرق، زني دو ماه قبل با مراجعه به دادسرا از شوهرش شکايت کرد و گفت او چندين سال است که فرزندشان را شکنجه ميکند اما او بهتازگي متوجه ماجرا شده است.
اين زن گفت: چند سال قبل ازدواج کردم و با اينکه با شوهرم اختلافاتي داشتم اما به خاطر بچهها با هم زندگي ميکرديم و من خيلي گذشت ميکردم. ظاهر زندگي خيلي آرام بود تا اينکه يک روز بعد از اينکه میهمانها رفتند من زود خوابم برد. نيمهشب پسرم براي رفتن به دستشويي بيدار شد و من هم با صداي پسرم بيدار شدم. متوجه شدم شوهرم نيست. از پسرم پرسيدم پدرت کجاست، گفت به اتاق سارا رفت. وقتي وارد اتاق دخترم شدم، ديدم شوهرم او را شکنجه ميکند. اين موضوع من را خيلي ناراحت کرد همان زمان با شوهرم درگيري سختي داشتم و بعد هم او را از خانه بيرون کردم. اين زن گفت: صبح که شد بچهها را برداشتم و وسايلم را جمع کردم و به خانه مادرم رفتم. بعد هم تصميم گرفتم از شوهرم شکايت کنم. از وقتي که من از خانه بيرون آمدم تا زماني که شکايت کردم، شوهرم بارها از من خواست اين کار را نکنم و از دخترم عذرخواهي کرد.
اين دختر نيز گفتههاي مادرش را تأييد کرد و گفت: از وقتي که هشتساله بودم پدرم من را اذيت و شکنجه ميکرد. او خيلي بدرفتار بود و من هميشه بابت کاري که ميکرد، ناراحت بودم اما از ترس اينکه مبادا مادرم متوجه شود و زندگي آنها به هم بخورد، هيچ وقت به مادرم چيزي نميگفتم. دختر جوان در پاسخ به اين سؤال که چطور مادرت از موضوع باخبر نميشد، گفت: پدرم وقتي من را شکنجه ميکرد که يا مادرم خواب بود يا در خانه نبود. من دچار مشکلات شديدي بودم و هميشه به پدرم ميگفتم اين کار را نکن اما توجه نميکرد. من از اينکه پدر و مادرم از هم جدا شوند، خيلي ميترسيدم و چيزي نميگفتم تا اينکه مادرم اتفاقي خودش متوجه شد. با توجه به شکايت مطرحشده پرونده براي رسيدگي به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد. مادر اين دختر يک بار ديگر شکايت خود را مطرح کرد و گفت: دخترم بسيار مضطرب بود و هميشه عصبي برخورد ميکرد. من نميدانستم علت اين همه اضطراب چيست و فکر ميکردم به دلیل درسخواندن اينطور شده است تا اينکه متوجه شدم پدرش در خفا و زماني که من نيستم دخترمان را شکنجه ميکند. وقتي که من موضوع را فهميدم به دخترم گفتم چرا هيچوقت درباره آن به من چيزي نگفتي. دخترم گفت پدرش او را با تهديد وادار به سکوت ميکرده و ميگفته اگر مادرت بفهمد، بيشتر اذيتت ميکنم و او را هم طلاق ميدهم.
اين زن ادامه داد: بعد از اين حادثه من ابتدا شوکه شده بودم و نميدانستم دقيقا بايد چه کنم اما در نهايت به خودم آمدم و تصميم گرفتم شکايت کنم. دخترم اصلا وضعيت خوبي ندارد. او نتوانست دانشگاه برود و من هم فکر ميکردم او بچه درسخواني نیست. در حالي که دخترم به دلیل رفتارهايي که با او ميشد چنين وضعيتي پيدا کرده بود. شغل شوهرم آزاد بود و درآمد خوبي داشت. مدتي قبل از اينکه موضوع را متوجه شوم، به او گفتم بهتر است خانهمان را بفروشيم و برويم جاي بهتر خانه بخريم تا بچهها در محيطي بهتر رشد کنند. پسرم نوجوان است و من نميخواستم که او هم مثل خواهرش شود اما بعد متوجه شدم اصلا موضوع چيز ديگري است. هرچند منطقه زندگيمان عوض شد و به بالاي شهر تهران نقل مکان کرديم اما زندگي دخترم تباه شده است و من به عنوان مادرش خودم را سرزنش ميکنم که چرا زودتر متوجه اين موضوع نشدم.
با توجه به اين شکايت، قضات دختر جوان را براي بررسي ميزان آسيبي که بر او وارد شده بود، به پزشکي قانوني انتقال دادند. بعد از بررسي دختر جوان پزشکي قانوني اعلام کرد آزار و اذيتي که دختر جوان مدعي است، آثار جسماني نداشته و او کاملا سالم است اما به نظر ميرسد اين دختر دچار مشکلات رواني و استرس شديد و بيمارگونه است. بعد از اعلام نظريه پزشکي قانوني مادر اين دختر پرينت پيامکهايي را به دادگاه ارائه داد که نشان ميداد مرد تلويحا به عمل خود اعتراف کرده است. اين مرد بعد از قهر همسرش از خانه در چندين پيامک از او عذرخواهي کرده و نوشته بود: خواهش ميکنم شکايت نکنيد. اين کار آبروي همه ما را ميبرد. از دخترم عذرخواهي کن. من پدر بدي بودم نبايد اذيتش ميکردم و از کاري که کردهام پشيمان هستم. من ميدانم کاري که کردم سرنوشت دخترم را عوض کرده است. با توجه به اين مدارک، دادگاه براي احضار پدر و بازجويي از او دستورات لازم را صادر کرد.