شعارهای شیک؛ پشت صحنه تاریک!
خلاصه اینکه مردم می فهمند، اما اگر به هر دلیل در بزنگاه های انتخاب، تن به گزینش حداقلی ها می دهند، حتما نیازمند آسیب شناسی و بررسی عوامل جانبی است...
عصر خبر- دکتر حمید هنرجو : دو – سه روز پایانی شهریور را در برخی روستاهای شهرستان ملایر گذراندم و از نزدیک، شاهد زحمت خالصانه باغداران و تلاشگران صنعت انگور بودم، خدا قوّت!
کشمش فراورده ای پرطرفدار است که از همین صنعت کشاورزی به دست می آید، کار مقدماتی توسط باغدار صورت می گیرد و با قیمت تعیین شده از سوی کارخانه ها، به همان ها باید فروخته شود، در غیر این صورت عملا امکان عرضه محصول آماده شده از کانال های دیگر وجود ندارد.
سالهاست باغداران از این نرخ گذاری ها و… رضایت ندارند، خداوکیلی منطقی هم نیست محصول شیرین آنها – که حاصل عُمر و زحمات بی وقفه شان است – با مبلغی که بهای واقعی رنج شان نیست دست به دست شود و در این میانه، واسطه ها یا صاحبان سرمایه کیفش را بکنند و پول هایی به جیب بزنند..
سالها قبل هم گفته ام که این تلخی، سزاوار باغدار زحمتکش ملایری نیست! کاری کنید که سود واقعی نصیب صاحب محصول شود! به تعبیری شایسته تر: حق به حقدار برسد.
وگرنه ملی شدن یا حتی جهانی شدن انگور ملایر صرفا شعاری شیک و تابلویی زیباست که بر دیوار اتاق های مجلل روسا خوش می درخشد!
و در بیلان کاری افرادی خودنمایی می کند که عنقریب، با دست های خالی در معابر و … ظاهر شده و از مردم رای می خواهند! با اتکاء به همین شعارهای شیک؛
ایضا “مبل و منبت” که البته مدعیان آن دایره ای فراتر دارند و عطش کسب نام در این عرصه بسی شدیدتر است …
در حالی که در پشت صحنه تاریکش، سوزها و دریغ ها و استثمار جوانان صنعتگر و کارگران مظلوم ملایری، دل می خراشد و وجدان هر انسان آگاه و دلسوزی را چنگ می زند، حالا اینکه نمی گویند یا ملاحظه می کنند، مجوزی برای پاک شدن صورتمسئله تلقی نمی شود.
کاش در آن اتاق ها، قاب هایی طراحی و نصب شود از پیشانی سوخته کشاورزان بر اثر تابش آفتاب تابستانی و دست های پینه بسته و ضمختی که خراش های نامنظمش گویای خیلی حکایت هاست…
خلاصه اینکه مردم می فهمند، اما اگر به هر دلیل در بزنگاه های انتخاب، تن به گزینش حداقلی ها می دهند، حتما نیازمند آسیب شناسی و بررسی عوامل جانبی است…