چرا عارف باید کاندیدای انتخابات مجلس شود؟
عارف در مقام کاپیتان تیم اصلاحطلبان در بهارستان، در رهبری تیم خود موفق نبود و نه تنها نتوانست در تیم اصلاحطلبان را در لیگ بهارستان به سمت پیروزی هدایت کند، بلکه با عملکرد متوسط و حتی ضعیف خود، در غالب بازیها درون پارلمان، بازنده مطلق بود. اکنون تراژدی داستان این است که رهبر تیم بازندهها در بهارستان، سودای ورود به لیگ پاستور و شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری 1400 را در سر میپروراند.
سرویس سیاسی «انتخاب» / رضا متین: در شرایطی که اصلاحطلبان بعد از انتخابات سال 96 با گسترهای از وسیع از انتقادات نسبت به عملکرد و کنشهای خود از سوی ناظران سیاسی و عامه مردم مواجه شدهاند، تنها در فاصله چهار ماه مانده تا برگزاری انتخابات مجلس یازدهم، شاهد سطحی از ابهام و چندپارهگی در مواضع آنها نسبت به روند آتی امور هستیم. جبهه اصلاحات بعد از تجربه دورانی ناموفق از تصمیمسازی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در بهارستان و شورای اسلامی شهر تهران، اکنون سری با هزار سودا دارد.
جریان اصلاحات با وجود تاکید خاتمی، رهبر معنوی اصطلاحطلبان بر حضور فراگیر در انتخابات، با چند دستهگی رهبران سیاسی در نگاه به آینده و مشارکت در انتخابات مواجه است. برخی بر مشارکت فراگیر اصرار و برخی بر مشارکت مشروط تاکید میکنند.
در میانه این طیف از مسائل، روز یکشنبه، عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات سخنانی را بر زبان راند که موجب طیفی از واکنشها در میان جریانهای اصلاحطلب شد. ناصری در اظهارتی میگوید: «آقای عارف به احتمال زیاد وارد مجلس آینده نخواهد شد. او برای آنکه راحتتر بتواند برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ تلاش کند، نامزد انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نمیشود.»
متعاقب این اظهارات، علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت امروز (دوشنبه 29 مهر) در نشست خبری فرضیه مطرح شده از سوی ناصری را تایید کرد و گفت: «برداشت من هم همین است که عارف سرلیست اصلاحطلبان نمیشود.» حال صرفنظر از اینکه آیا عارف به منظور آماده شدن برای انتخابات ریاست جمهوری از نامزد شدن برای انتخابات مجلس یازدهم منصرف خواهد شد یا خیر یا اینکه سر لیست امید در اسفند ماه خواهد بود یا خیر، چند نکته قابل مداقّه قرار گیرد.
کاپیتان تیم بازندهها، وقتی سودای ورود به لیگ پاستور را در سر میپروراند!
اصلاحطلبان با وجود تاکید بر اینکه همواره در راستای مطالبات مردم حرکت می کند، در دو سال گذشته ظاهرا به خواب زمستانی فرو رفته و از محور اصلی گفتهها خود یعنی «ارارده عمومی» غافل شدهاند اما در این مدت مدار بیشتر انتقادات به سوی محمد رضا عارف، رهبر لیست امید در پارلمان و رئیس شورای عالی اصلاحطلبان معطوف شده است. به روایتی، عارفی که به عنوان نامزد اصلی ریاست بهارستان شناخته میشد، نه تنها رئیس قوه مقننه نشد، بلکه بسیاری او را در مقام پاشنه آشیل اصلاحات در چند سال گذشته معرفی میکنند.
در واقع، عارف در مقام کاپیتان تیم اصلاحطلبان در بهارستان، در رهبری تیم خود موفق نبود و نه تنها نتوانست در تیم اصلاحطلبان را در لیگ بهارستان به سمت پیروزی هدایت کند، بلکه با عملکرد متوسط و حتی ضعیف خود، در غالب بازیها درون پارلمان، بازنده مطلق بود. اکنون تراژدی داستان این است که رهبر تیم بازندهها در بهارستان، سودای ورود به لیگ پاستور و شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری 1400 را در سر میپروراند.
عارف، پاسخگو باشد
هر چند صرف نامزد شدن چهرهای با کارنامه محمد رضا عارف، به ویژه نامزد بودن او در انتخابات ریاست جمهوری 92 در اساس نمیتواند نادرست باشد اما مساله این است که آیا رئیس لیست امید در مجلس، خوانشی درست از وضعیت و جایگاه خود در نزد رهبر جریان اصلاحات یا همان «مردم» دارد؟ مساله اکنون تنها بحث شخص محمد رضا عارف نیست، بلکه کل جریان اصلاحات باید نسبت به این موضوع با دقت بیشتری، نگاه کند.
فارغ از اینکه عارف در نهایت چه تصمیمی را اتخاذ میکند و آیا در چشمانداز بلندمدت خود برای ورود به پاستور، دیگر راه بهارستان را به فراموشی میسپارد یا خیر، به نظر میرسد خواست غالب مردم یا همان رهبران اصیل جریان اصلاحات، این است که بار دیگر او خود را در معرض قضاوت مردم و صندوقهای رای قرار دهد. به طور حتم، مردم قضاوت خواهندکرد که به کارنامه رهبری اصلاحات از سوی عارف چه رایای بدهند؛ شاید این امر نیز منجر شود تلنگری واقعی به رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد شود. بنابراین، بهتر از است که عارف به جای خالی کردن صحنه، همچنان در میدان باقی بماند و نتیجه کنشهای خود را درو کند.
بازی دو سر باخت برای اصلاحطلبان
فراتر از اینکه عارف چه تصمیمی خواهد گرفت، مساله فراتر از ابعاد شخصی برای او قابل خوانش است. از یک سو، اگر اصلاحطلبان همچنان به سر لیست بودن عارف گردن بنهند، در نهایت میتوانند از هماکنون یک پاشنه آشیل را برای خود طراحی کنند. بدین معنی که عملکرد عارف به اندازهای در مجلس در میان افکار عمومی قابل نقد است که خود میتواند اصطلاحا «رای منفی» برای جریان اصلاحات باشد و در مقام عاملی سلبی زمینهساز کاهش آراء کلیت جریان شود.
از سوی دیگر، اگر عارف از نامزد شدن برای ورد به بهارستان انصراف دهد و خود را در مقام کاندید اصلی اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری 1400 آماده کند، مجددا این اصلاحطلبان هستند که از هم اکنون باید مرثیه شکست بخوانند. در مجموع، میتوان هر دو گونه ایفای نقش عارف چه در حالت حضور در مقام سر لیست اصلاحطلبان برای مجلس یازدهم و چه در حالت حضور در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، را بازی دو سر باخت برای جریان اصلاحات ارزیابی کرد.