سعید ملکان و ترور نافرجام «فجر»/ تلویزیون بازهم بازنده شد!
اقدام عوامل فیلم «روز صفر» در آیین اختتامیه «فجر۳۸» بیش از آنکه نشاندهنده «اعتراض» باشد، تلاشی نافرجام برای بیاعتبار کردن «فجر» بود؛ جشنوارهای که البته نتوانستند چشم بر جوایزش ببندند!
«مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانهای بود که طی برگزاری سیهشتمین جشنواره فیلم فجر به مرور متن و حاشیه این رویداد ملی میپرداخت.
در روزهای برگزاری این دوره از جشنواره فیلم فجر هر روز صبح تلاش کردیم با «مهر سیمرغ ۳۸» روایتگر آخرین تحولات بزرگترین رویداد سینمایی کشور باشیم.
امروز چهارشنبه ۲۳ بهمنماه و یک روز پس از برگزاری اختتامیه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر و معرفی برگزیدگان این رویداد، با شماره دوازدهم و پایانی «مهر سیمرغ ۳۸» همراه شوید.
چهره روز؛ سعید ملکان
«خواستیم در کنارِ مدیران فرهنگی قرار نگیریم که اصرار بر جاانداختنِ مسیری دارند که شایسته سینمای ایران نیست. مسیری که پر از باجدهی و تکریم کسانیست که با پنجه کشیدن به صورت سینما، باعث منفور شدن همکاران سینمایی، نزد مردم میشوند. با سپاس از داوران و احترام به انتخابهایشان و با آگاهی از برنده شدن در ۵ رشته ترجیح دادیم در مراسمِ اختتامیه شرکت نکنیم تا برای آیندگان جوابی داشته باشیم که ما شریکِ این بیفرهنگیها و ترویجِ رویههایِ غلط نیستیم. سینما و مردم، تحریم شدنی نیستند.»؛ تعجب نکنید، این متن بیانیه «مجازی» تیم تولید فیلمی است که شب گذشته سیمرغ زرین بهترین فیلم از «نگاه ملی» به نامش ثبت شد و با شکار مجموع ۵ سیمرغ، در کنار «شنای پروانه» رکورد دریافت جایزه در آئین اختتامیه «فجر ۳۸» را از آن خود کرد!
سعید ملکان، چهرهپرداز باسابقه و تهیهکننده سالهای اخیر سینمای ایران، با کارگردانی اولین فیلمش «روز صفر»، در یک شب تعداد سیمرغهای کارنامه خودش را از عدد ۸ به ۱۱ رساند؛ پس مشکل کجاست و طبیعیترین سوال در ذهن مخاطبان آئین اختتامیه شب گذشته و علاقهمندان سینمای ایران این است که بهانه این بهاصطلاح «قهر» چه بود؟
هرچند اعلام موضع اعتراضی سعید ملکان و تیمش بهشدت «محافظهکارانه» است و اشاره مستقیمی به «موضوع اعتراض» در آن نیست اما اگر بخواهیم سراغ احتمالات برویم، با مرور حواشی روزهای اخیر جشنواره فیلم فجر نزدیکترین مصداق برای این «باجدهی» احتمالاً برگزاری نشست رسانهای برای فیلم خارج از مسابقه «شین» به تهیهکنندگی شهاب حسینی است و مصداق «پنجه کشیدن به صورت سینما» که «باعث منفور شدن همکاران سینمایی، نزد مردم میشوند»، لابد اظهارات شهاب حسینی علیه مسعود کیمیایی است.
با این پیشفرض شاید راحتتر بتوان درباره اقدام عجیب، غیرقابل دفاع و تا حدود زیادی «نمایشی» سعید ملکان و عوامل فیلم «روز صفر» در آئین اختتامیه جشنواره صحبت کرد؛ سعید ملکان در حالی «شوی اعتراض» در دفاع از یک سینماگر پیشکسوت به راه انداخته که حتی اصول اولیه اعتراض را هم از او نیاموخته است.
تفاوت میان اقدام اعتراضی مسعود کیمیایی پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر با اقدام سعید ملکان پس از برگزاری آئین اختتامیه، تفاوت میان «اقدام درست برای موضع ناصحیح» با «اقدام نادرست برای موضع صحیح» است. پیشگامی مسعود کیمیایی برای «تحریم جشنواره فجر» حتماً اقدامی قابل دفاع نبود به همان اندازه که اظهارات شهاب حسینی علیه این فیلمساز پیشکسوت قابل دفاع نبود، اما بیاییم ماجرا را از زاویه «ادب اعتراض» بازخوانی کنیم؛ مسعود کیمیایی با انتشار یک ویدئو، موضع اعتراضی خود را با صراحت مطرح کرد، قالبی که امکان انکار در آینده را از همان ابتدا از او سلب کرد. سعید ملکان اما ترجیح داد موضع انتقادی خود را در بیانیهای «مجازی» و «محافظهکارانه» که حتی به رسانههای رسمی هم ارسال نشد و امضایی هم پای آن نبود، اعلام کند. بیانیهای که نه فقط بهدلیل نبود اشاره مستقیم به مصداق اعتراض در آن، هر برداشتی از آن در آینده قابل کتمان است که حتی اصالت آن با یک تکذیبیه ساده میتواند مخدوش شود!
مسعود کیمیایی پای هزینههای اعتراضش ایستاد، در میانه جشنواره نظرش را تغییر نداد و فیلم «خون شد» با اعلام تهیهکننده از داوری در بخش «بهترین کارگردانی» کنار گذاشته شد، سعید ملکان اما به گواه همین متن بیانیه با علم به اینکه در ۵ رشته برگزیده شده است، ترجیح داد طرح اعتراضش را به بعد از آئین اختتامیه و ثبت ۵ سیمرغ برای فیلمش موکول کند، در حالی که اگر بنای اعتراض به عملکرد مدیران جشنواره در قبال مواضع شهاب حسینی را داشت، میتوانست دو ساعت قبل از اختتامیه همین بیانیه را منتشر و از داوری فیلمش در همه بخشها کنارهگیری کند اما چشمپوشی بر ۵ سیمرغ انگار چندان هم راحت نیست!
تصویر جای خالی عوامل «روز صفر»» که در دقایق ابتدایی اختتامیه توسط رسانههای نزدیک به سعید ملکان منتشر شد
اصلیترین ایراد در موضعگیری سعید ملکان اما همان مسئلهای است که در آغاز به آن اشاره کردیم؛ ملکان حتی از تشریح صریح موضع انتقادی خود و بهانه اتخاذ تصمیمش ابا دارد؟ او واقعاً به چه چیز معترض است؟ صرف کارگردانی و تولید پروژههایی چون «تنگه ابوقریب» (با بودجه سازمان اوج)، «تختی» (با سرمایهگذاری ۴۰ درصدی بنیاد سینمایی فارابی) و حالا «روز صفر» آیا معنای جز «قرار گرفتن در کنار مدیران فرهنگی» دارد؟ چرا صراحتاً خطاب به کسانی که معتقدید «پنجه به صورت سینما کشیدهاند» موضع نگرفتهاید؟ این حجم از ابهام در تشریح نیت اقدام توهینآمیز «عدم حضور در ملیترین جشن سینمای ایران» چه نسبتی با ادعای معترض بودن دارد؟ جواب به «آیندگان» پیشکش، کاش برای آنانی که در همین ده روز برگزاری جشنواره سیوهشتم فیلم فجر با لذت به تماشای «روز صفر» نشسته و آن را تحسین کردند و برخی حتی منتظر بودند در آئین اختتامیه برای عوامل برگزیده این فیلم هورا بکشند، جوابی روشن داشتید!
قهرمان بیشناسنامه فیلم آبرومند «روز صفر» که پیشتر هم از نقاط ضعفش نوشته بودیم، در پایان فیلم نریشنی نهچسب و شعاری دارد قریب به این مضمون که «کاش اگر گلولهای هم به سمتش شلیک شود، وسط کویر باشد یا در دل دریا، که کسی صدایش را نشنود و دلی نلرزد…» حالا باید گفت کاش سعید ملکان لااقل به این باور قهرمان فیلمش احترام میگذاشت و اگر انتقاد به حقی هم داشت، آن را تبدیل به گلولههایی مشقی در شب آرام و پرافتخار سینمای ایران نمیکرد! گلولههایی که هرچند کاری نبودند و هیچ زخمی هم طبیعتاً نمیتوانستند به جا بگذارند اما دل بسیاری از دلسوزان سینمای ایران را لرزاند.
فیلم روز؛ شنای پروانه
از میان فیلمهایی که در آئین اختتامیه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر قدر دیدند و جوایز اصلی را شکار کردند، مهمترین جایزه یعنی «سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران» به فیلم اول محمد کارت رسید. تندیسی که مهمترین امتیازش برای یک فیلم، تضمین حضور در ترکیب اکران نوروزی است.
فیلم «شنای پروانه» با همین سیمرغ از امروز اولین فیلم قطعی اکران نوروز ۹۹ محسوب میشود و با توجه به ترکیب بازیگران و داستان ملتهب و جذاب، بیتردید از مدعیان صدرنشینی در گیشه سال آینده نیز به شمارش آورد.
برگ
برنده فیلم محمد کارت اما در کنار کارگردانی و فیلمنامه حضور متفاوت بازیگرانی است که دو نفر از آنها یعنی امیر آقایی و طناز طباطبایی شب گذشته موفق به شکار سیمرغ شدند و دیگری یعنی جواد عزتی، بهرغم درخشش غیرقابل کتمان، حتی در بخش بهترین بازیگری نامزد هم نشد. جواد عزتی که در جشنواره امسال با ۵ فیلم حضور داشت، صرفاً بهعنوان بازیگر مکمل فیلم «آتابای» از سوی هیأت داوران شایسته نامزدی در فجر تشخیص داده شد، اما حضور او در نقش اصلی «شنای پروانه» بهرغم تحسین از سوی منتقدان و اصحاب رسانه، از سوی هیأت داوران نادیده ماند.
ترکیب بازیگران «شنای پروانه» اما چند غافلگیری دیگر هم دارد، از حضور غیرمنتظره علیرضا داوودنژاد کارگردان پیشکسوت سینما که برای اولین بار مقابل دوربین نقشآفرینی کرده تا گریم و بازی غیرمنتظره پانتهآ بهرام که با سر تراشیده نقش کاراکتری متفاوت از یکی از زنان آسیبدیده جنوب شهر را ایفا میکند.
در کنار همه این امتیازات دیگر نکته مهم درباره «شنای پروانه» ساخت آن با سرمایهگذاری محمدصادق رنجکشان است. جدیترین نماینده بخش خصوصی در سینمای ایران که سال قبل با «متری شیش و نیم» توانست عنوان پرفروشترین فیلم غیرکمدی سال را از آن خود کند و حالا با «شنای پروانه» در انتظار تکرار آن تجربه در چرخه اکران سال ۹۹ است.
حاشیه روز؛ چرا تلویزیون نمیتواند «زنده» باشد؟
«پخش زنده» حالا تبدیل به یک کابوس برای مدیران تلویزیون شده است. مدیرانی که در راستای محافظهکاری برای عبور از حواشی ماههای اخیر، ترجیح دادند همه ویژهبرنامههای سینمایی همزمان با جشنواره فیلم فجر بهصورت ضبطی روی آنتن بروند و طبیعتاً با ریزش شدید مخاطب مواجه شوند و در آخرین شاهکار خود در پوشش خبری مهمترین رویداد سینمایی کشور، کاریکاتوری از «پخش زنده» را روانه آنتن کردند.
اینکه صحنه برگزاری آئینهای هنری اعم از افتتاحیه و اختتامیه جشنوارههای سینمایی مختصاتی دارد که الزاماً متناسب با استانداردهای تعریف شده پخش در قاب تلویزیون نیست، اصلی است که نمیتوان آن را رد کرد اما برای عبور از این چالش و همزمان بهرهمندی از امتیاز ویژه پوشش زنده این مراسمها برای سینمادوستان، اندکی سعهصدر و سلیقه لازم است.
آنچه پوشش زنده آئین اختتامیه جشنواره سیوهشتم فیلم فجر از آنتن شبکه «نمایش» را تبدیل به یک کمدی ناخواسته کرد، نه اصل «ملاحظات» که کیفیت اعمال آن با چاشنی محافظهکاری بیش از اندازه بود.
اینکه دایره ملاحظات سیما به اندازهای گسترده شده که حتی همدردی فیلمسازی چون محمدحسین مهدویان با قربانیان تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی در شهر کرمان و یا انتقاد امیر آقایی نسبت به اظهارات مجری شبکه افق (که پیشتر روابط عمومی رسانه ملی هم آن را مردود دانسته بود) در آن «سانسوری» محسوب میشود، نه فقط نشان از اقدام اصولی رسانه ملی در حفظ چارچوبهای خود را ندارد که بیشتر نشاندهنده یک وسواس و به تعبیر بهتر «هراس» است؛ هراسی که حتماً برای زنده بودن یک رسانه آفت محسوب میشود و در بلندمدت میتواند هزینههای بیشتری هم به همراه داشته باشد.
تمام بریدههای سخنانی که احتمالاً از نظر ناظران تلویزیون بهتر بود به گوش مخاطب رسانه ملی نرسد، به فاصله چند ساعت با برچسب تبلیغاتی «اظهارات سانسورشده در سیما» با ضریب نفوذ چندبرابری در شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی بازنشر شد و این یعنی تأثیرگذاری عکس یک تصمیم، که همزمان هم اعتبار رسانه ملی را در چشم مخاطبان دوچندان مخدوش کرد و هم به اصل آن موضعگیریها حقانیتی مضاعف بخشید.