انتشار اولین بار اسناد حضور نظامی ایران در عمان
در گوشهای از حیاط زیارتگاه خواجه ربیع در مشهد، قبوری وجود دارد که تا مدتها سخنی از کسانی که در آنجا دفن شدهاند، نمیرفت.
در باغ دوم آرامستان خواجه ربیع مشهد، نظامیانی را به خاک سپردهاند که در جنگ ظفار- استان جنوبی عمان- در مقابله با شورشیان کشته شدند؛ آنها بیشتر از میان افسران و سربازان لشکر77 خراسان بودند.
جنگ ظفار گرچه در سال1354 به پایان رسید اما ارتش ایران از سال1351 در آن مداخلهای مستمر و حضوری جدی داشت.
داستان از اینجا شروع شد که با خروج قوای بریتانیا از خلیجفارس در اواخر دهه 40 شمسی، کشورسازی جدیدی در منطقه خلیجفارس صورت گرفت. در عمان سلطان قابوس علیه پدرش سعیدبنتیمور کودتا کرد.
یک سال بعد در منطقه ظفار که در جنوب عمان واقع شده، شورشی بهپا شد. چریکهای چپگرا متأثر از تحولات جنوب یمن علیه سلطان جوان به پا خاستند.
عمان از گذشتههای دور با بریتانیا رابطهای جدی و حسنه داشت، ولی آنها در خلیجفارس حضور نظامی نداشتند تا از متحد دیرین خود دفاع کنند. سلطان جدید که روزی نبود سایه ارتش چپگرای ظفار را روی کاخ خود احساس نکند از کشورهای عربی درخواست کمک کرد، هیچ کشوری غیراز اردن- آن هم بسیار کم- به کمک سلطان قابوس نرفت.
در سال 1351 سلطان قابوس به شاه ایران متوسل شد. ارتش شاه در ابتدا حضوری کمرنگ در این کشور داشت و هلیکوپتر، ادوات نظامی و نیروهای رزمی کمی به ظفار فرستاد.
در سالهای 52 و 53 اما حضور ایران در این منطقه کمکم نمایان شد و از سوی دیگر برخی از گروههای چریکی مخالف ایران نیز به شورشیان ظفار و یمن جنوبی پیوستند و با تبلیغات خود علیه ارتش شاه بر نقش ایران شاهنشاهی در سرکوب شورش ظفار تأکید کردند. به نظر میرسد که در سالهای ابتدایی، ارتش با نیروهای ویژه و واکنش سریع به جنگ چریکها رفت اما رفتهرفته از نظر نظامی و لجستیکی حضور خود را پررنگتر کرد.
در چنین فضایی بود که داستان حضور ارتش ایران در ظفار علنی شد و مردم بهصورت مبهم از رادیوهای مخالف رژیم شاه یا مطبوعات غربی متوجه نبرد ارتش شاه در عمان شدند(سند اول). یکباره ماجرای حضور ارتش در عمان با دستور شاه در روزنامهها و رسانههای داخلی نیز بازتاب یافت. دیگر چیزی برای مخفیکردن وجود نداشت (سند دوم).
براساس اسناد و گزارشهای موجود که برای نخستینبار در همشهری سنگ و الماس منتشر میشود، عملیات نظامی ایران در عمان با عنوان رمز «منطقه دماوند» در اسناد یاد شده است. ارتش شاه از میانه سال1353 از رسانهها دعوت کرد به ظفار بیایند و نسبت به عملیات روانی مخالفان، در رسانههای رادیویی و مکتوب پاسخ دهند.
از جمله اینکه با شدت گرفتن جنگ میان نظامیان ایرانی و شورشیان ظفار ضرورت تقویت روحیه سربازان و افسران برای نبرد مورد توجه قرار گرفت. بر این اساس، کمیسیونهای متفاوتی در سطوح مختلف امنیتی، نظامی، رسانهای و فرهنگی ذیل عنوان طرح منطقه دماوند تشکیل شد که براساس آن ایدههایی برای جلب توجه و روحیه سربازان و مقابله با عملیات روانی مخالفان شاه صورت گرفت (سند سوم).
اعضای این کمیسیون افسران رابط با رسانهها در ستاد ارتش، اداره سمعی و بصری وزارت فرهنگ و هنر، مدیرانی از وزارت اطلاعات و جهانگردی، وزارت امورخارجه و مسئولان رادیو و تلویزیون ملی بودند. در یکی از طرحها نشریهای با عنوان «مردان» منتشر میشد که حاوی مطالب انگیزشی برای نظامیان ایران بود (سند چهارم). ازجمله طرحهای مصوب در کمیسیونهای مرتبط با عملیات دماوند حضور خبرنگاران ایرانی و خارجی در مناطق جنگی برای تهیه گزارش و خبر با حفظ تدابیر لازم امنیتی بود. در کنار خبرنگاران اما هنرمندان و خوانندگان زیادی به مناطق جنگی اعزام شدند.
(سندهای پنجم و ششم) در سینما هم یک فیلم از حضور نظامیان ایران در ظفار که آن را میتوان بزرگترین پروژه فیلم جنگی ایران تا آن زمان دانست، با عنوان «تپه 303» با حمایت ارتش و وزارت فرهنگ و هنر وقت و به کارگردانی امان منطقی ساخته شد.
در میانه نبرد ارتش شاه در عمان با شورشیان ظفار عمان، چریکهای چپگرای ایرانی از سازمانهایی مثل مجاهدین خلق (منافقین) و فدائیان خلق با حضور در یمن جنوبی که هممرز با عمان و مدافع چریکهای ظفار بود، فرصتی برای مقابله با ارتش شاهنشاهی یافتند.
در همان سالها رفعت و محبوبه افراز- دو خواهر هوادار سازمان مجاهدین – پس از اقامتی کوتاه در لبنان، با گذرنامه جعلی از طریق عدن به ظفار رفتند تا در آنجا ضمن کمک به جنگجویان و نیز جنگزدگان انقلاب، به یک گروه پزشکی در کوهپایههای ظفار بپیوندند. رفعت افراز بعد از مدتی حضور در ظفار بهدلیل ابتلا به مالاریا فوت کرد.
مرتضی خاموشی از اعضای سازمان مجاهدین نیز برای ایجاد یک ایستگاه رادیویی ضدرژیم شاه با مقامات یمن جنوبی به توافق رسید. این ایستگاه رادیویی و برخی از تبلیغات رادیویی دیگر مثل رادیو پیک ایران با حساسیت زیاد از سوی ارتش شاه و کمیسیون عملیات دماوند مواجه شد و علیه آن اقداماتی را انجام دادند. (سند هفتم)
استعداد نظامی ایران در عمان لشکر 77خراسان و تیپ هوابرد نیروهای مخصوص در کنار گردان هوانیروز و نیروهای فنی جنگندههای نظامی بود که در اوج جنگ ظفار عدد نیروهای نظامی تا 25هزار نفر نیز بیان شده است. در جنگ ظفار نیروی هوایی ایران هم دخالت مستقیمی داشت و چند عملیات انجام داد که البته 2هواپیما و یک هلیکوپتر ایرانی در نبرد با چریکهای ظفار سقوط کردند و چند خلبان ایرانی کشته شدند.
در یک مورد هواپیمای خلبان داریوش جلالی و یعقوب آصفی طی یک عملیات شناسایی در مرز عمان و یمن جنوبی مورد اصابت آتشبار ضدهوایی قرار گرفت و سقوط کرد. جلالی 27روز اسیر بود و بعد از آزادی به ایران بازگشت؛ ولی کمک خلبان او در دوران اسارت کشته شد. جلالی در سال1359 به جرم دست داشتن در کودتای نوژه اعدام شد. در مورد دوم هواپیمای خلبان علی اشرافیان مورد اصابت یک فروند موشک ضدهوایی قرار گرفت و سقوط کرد.
خلبان به اسارت شبهنظامیان درآمد و در پی سفر رئیسجمهور یمن جنوبی به تهران، آزاد شد. در یکی از اسناد که به امضای تیمسار نصیری رئیس ساواک رسیده، آمده است که مخالفان رژیم با علی اشرافیان دیدار و با او مصاحبه کردهاند (سند هشتم). همچنین یک فروند هلیکوپتر ایرانی در ظفار پس از هدف قرار گرفتن با موشک دوش پرتاب سقوط کرد.
تعداد کشتهشدگان ارتش شاهنشاهی در ظفار نامعلوم بوده و بالاترین عددی که عنوان شده 720نفر است. اما براساس شواهد به نظر میرسد که حدود 300نظامی ایرانی در طول حضور ارتش ایران در نبرد ظفار کشته شده باشند. ضمن اینکه تعدادی در حدود 1200نظامی هم زخمی شدهاند.
به طور مثال براساس گفته شاهدان عینی در نبرد تپه سینایی در سال1353، بیش از 40نظامی از نیروهای ایران جان باختند. و تلفات گروهان بهرام در خردادماه 1354، 20 نفر عنوان شده است. در آرامگاه خواجهربیع مشهد عدهای از سربازان و افسران جانباخته در نبرد ظفار آرمیده و در گورستان ارامنه نیز 2سرباز ارمنی کشته شده در ظفار دفن شدهاند.
نبرد ظفار برای رژیم پهلوی دستاورد استراتژیک خاصی نداشت اما شاید تنها جایگاه نظامی ایران در خلیجفارس بهعنوان ژاندارم منطقه را ارتقا میداد که با توجه به توان نظامی و خریدهای تسلیحاتی ایران از غرب بدیهی بهنظر میرسید و نیازی به این همه ارسال نیروی نظامی و تسلیحات به عمان نبود.
گرچه شاه پس از پایان جنگ ظفار، در توجیه حضور در عمان گفت که اگر ایران در ظفار حضور نمییافت این کشور آنگولای دیگری میشد.