قهرمان قمی کشتی درگذشت+مصاحبه
محسن پودنکی قهرمان قمی کشتی فرنگی و عضو سابق تیم ملی کشتی بر اثر ضایعه مغزی درگذشت.
محسن
پودنکی کشتیگیر فرنگیکار سابق تیم ملی ایران که از حدود یک ماه پیش به
علت ضایعه مغزی و داشتن تومور برای پیگیری مراحل درمان خود در بیمارستان
رسالت تهران بستری بود پس از مدتها مبارزه با بیماری ساعت 21:10 امشب و در
سن 35 سالگی درگذشت.
مراسم تشییع پیکر آن مرحوم سهشنبه 20 فروردین راس ساعت 10:00 صبح از جلوی درب منزل پدرش واقع در قم، میدان خیام برگزار میشود.
بیتوجهی، پاداش 13 سال افتخارآفرینی
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، مدالهای رنگارنگی دارد؛ طلا، نقره و کمتر
از آنها برنز. از مسابقات مختلف دانشگاهی و ملی و حتی بینالمللی برایش
به یادگار مانده، یادگاری برای این روزهایش که چهرهای خسته دارد اما نه
خستگیای که حاصل پنچه در پنجه افکندن با رقیب باشد. او خسته است؛ خسته از
بیماری، خسته از درد و رنجور از بیتوجهی.
«محسن پودنکی» روزگاری قهرمان قمیها بود در کشتی فرنگی، جایگاهی که خیلی
از نوجوانان و جوانان شهر و دیارمان برای رسیدن به آن تلاش میکنند و کم
هستند کسانی که بتوانند در این رشته گام بر سکوی قهرمانی کشور بگذارند اما
محسن توانسته بود.
از سال 1372 تا 1385 مدالآوریهایش ادامه داشت و این جوان قمی بیش از 13
سال افتخارآفرین بود اما امروز که به آن 13 سال نگاه میکند، فقط عکسهایش
هستند که لبخند میزنند، خودش رمقی برای خندیدن ندارد.
به منزلش میرویم اما میزبان نمیتواند بایستد تا اول مهمانان بنشینند،
خودش نیازمند است کسی دستانش را بگیرد تا روی مبل بنشیند؛ با دستانی که
روزی خم حریفان را میگرفت اشارهای و پس از آن تعارف به نشستن دیگران
میکند.
قهرمان تنهاست
سعی دارد لبخند بزند و غمی را که پشت ابر نازک نگاهش وجود دارد پنهان کند
اما مگر میشود حسرت روزهای قهرمانیات را داشته باشی و دیگران متوجه
نشوند؟ اصلاً مگر میشود روزی قهرمان یک شهر و کشور باشی و هر چند وقت یک
بار گوینده اخبار ورزشی اسمت را به عنوان نفر اول، دوم یا سوم تکرار کند و
حالا نتوانی همان افتخارات را با هیجان برای دیگران تعریف کنی چون بیماری
امانت را بریده.
«محسن حلوایی» رئیس هیئت کشتی استان قم هم با ما همراه است. او میگوید:
«پودنکی از سال 72 تا 85 ورزشکار مدالآور قم بود و پس از آن هم دورههای
مربیگری را پشت سر گذاشت تا بقیه دوران ورزشی خود را در کسوت یک مربی
کارآزموده و حرفهای به تربیت نسلهای بعد از خود بپردازد اما بیماری سختی
که او را درگیر کرد اجازه این کار را به محسن نداد».
«قصه بیماری محسن از آنجا شروع شد که سال 88 پزشکان متوجه یک تومور در
گوش محسن شدند اما پس از سه بار عمل جراحی اعلام کردند که برای تکمیل مداوا
نیاز به پرتو درمانی است» اینها حرفهای همسر محسن است.
وی ادامه میدهد: «پس از اینکه جلسات پرتو درمانی به اتمام رسید ناتوانی
در حفظ تعادل علامتی بود که در همسرم بروز کرد و وقتی بار دیگر به پزشک
مراجعه کردیم علت این امر آسیبدیدگی ساقه مغز عنوان شد و بعد از آن هم
خانهنشینی، سرنوشتی بود که انتظار محسن را میکشید».
حریف 60 هزار یورویی
هرچه یک بیماری ناشناختهتر یا سنگینتر باشد، هزینههای درمانش هم
کمرشکنتر هستند و امروز محسن رو در روی همان حریف کمرشکن ایستاده تا شکستش
دهد اما مگر میشود به تنهایی با این غول آخر بازی روبهرو شد؟
حلوایی از نامهنگاریهای متعدد هیئت کشتی استان قم با فدراسیون و وزارت
ورزش سخن به میان میآورد که مثل خیلی موارد دیگر موافقتها و قولهای
مساعد به استقبال نامهها آمدهاند اما آنچه نصیب محسن و همسرش شده تنها
صبر بوده و باز هم صبر و نگاه به دری که هیچ وقت باز نمیشود به آمدن یک
فرد مسئول با خبری خوش.
همسر محسن میگوید: «پزشکان ایرانی پس از معاینات فراوان به این نتیجه
رسیدند که وضعیت کنونی همسرم قابل بازگشت نیست و او درمان نمیشود اما وقتی
پروندهاش به خارج از کشور ارسال شد، برخی پزشکان آن سوی مرز برای درمان
اعلام آمادگی کردند ولی مشکل ما هزینههای بالای پذیرش و تکمیل درمان در
خارج است که طبق برآوردها حدود 60 هزار یورو خواهد شد؛ این مبلغ سنگینی است
و ما از عهده آن بر نمیآییم».
35 میلیون فقط برای یک سال درمان
وی ادامه میدهد: «فقط در سال اول بیماری محسن 35 میلیون تومان خرج
درمانش کردیم و حالا هم که سه سال از این وضعیت میگذرد. آمپولهایی نیاز
دارد که هر کدامش یک میلیون تومان بود و امروز که قیمت دلار سر به فلک
گذاشته، قیمت این آمپولها هم سه برابر شده».
همه این حرفها را محسن میشنود و چیزی نمیگوید. زمانی بود که حرف برای
گفتن زیاد داشت؛ اما هیچ حریفی حریفش نبود و نمیتوانست در مقابلش بایستد و
حالا این بیماری خانهنشینش کرده و مجبور به سکوت و چه سکوت تلخی است که
یک دنیا حرف نزده داشته باشی و نتوانی بگویی، چون گوش شنوایی نیست و اگر
هست کاری از دستش بر نمیآید.
رئیس هیئت کشتی استان قم تاکید بر حمایت مسئولان برای اعزام محسن به خارج
از کشور دارد و میگوید: «محسن پودنکی برای تکمیل معالجات باید به کشور
دیگری برود اما این کار نیاز به مساعدت مسئولان استان و کشور دارد؛
درخواستی که بارها مطرح کردیم اما نتیجه مطلوبی عایدمان نشد».
فاکتورها را هم پس نمیدهند
همسر محسن وقتی شروع به صحبت میکند انگار باید هر بار منتظر شنیدن مشکل
دیگری از زبانش باشیم؛ و چقدر صبور است این زن که فقط حرفهایش و تعریف
کردنهایش بغض سنگینی در گلوی شنونده میفشارد اما خودش مثل کوهی در برابر
مشکلات ایستاده و هنوز ناامید نشده است.
او میگوید: «تاکنون با وزارت ورزش و صندوق حمایت از ورزشکاران مکاتبات
فراوانی داشته و پیگیر حل مشکل محسن بودهایم اما نه تنها کمکی از سویشان
ندیدهایم بلکه حتی فاکتورهای مالی ارائه شده از سوی خانواده محسن هم توسط
این مراکز مفقود شده و هیچ کس هم پاسخگو نیست».
محسن هنوز قهرمان قمیهاست؛ امروز با حریفی میجنگد به نام بیتوجهی،
بیماری او را خانهنشین کرده اما نمیتواند شکستش دهد. آنچه محسن و همسرش و
خیلیهای دیگر را میرنجاند توجه نکردن کسانی به آنهاست که وقتی بر سکوی
قهرمانی ایستاده بود کنارش عکس یادگاری میگرفتند و حالا حتی فاکتورهایش را
هم به او پس نمیدهند.