حضرت زینب سر خود را بر محمل نکوبید!!
قابل ذکر است که یکی از دلایل طرفداران قمه زنی که بسیار مورد استناد و استفاده قرار می گیرد، ادعای اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر سیدالشهدا(ع) است. آن ها برای اثبات ادعای خود به روایتی مشهور از «مسلم جصّاص» استناد می کنند.
برای روشن شدن بحث و توضیح بیشتر ابتدا اصل خبر را نقل و سپس آن را بررسی می کنیم:
《شخصی به نام «مسلم جصاص» (گچکار) نقل می کنند که؛ من از طرف ابن زیاد اجیر شده بودم که دار الاماره ی کوفه را تعمیر و گچکاری کنم.
مشغول کار بودم که هیاهویی در شهر بلند شد.
دست از کار کشیدم و به سوی هیاهو و ازدحام مردم رفتم.
دیدم سرها را بر سر نیزه ها کرده اند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر می کنند.
زینب دختر علی(ع) خطبه می خواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسین(ع) را بالای نیزه کرده، جلوی کجاوه ی زینب(ع) آوردند.
زینب چون چشمش به سر بریده ی برادر افتاد و دید که باد موی محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ می برد، از شدت تأثر و ناراحتی سرش را به چوب محمل کوبید؛ چنانکه خون از زیر مقنعه اش جاری شد و با چشمان گریان رو به سر برادرش کرد و این شعرها را خواند:
《یا هلالا! لما استتم کمالا،
غاله خسفه فأبدا غروبا،
ما توهمت یا شقیق فؤادی،
کان هذا مقدرا مکتوبا،
یا اخی فاطم الصغیره کلّم،
ها فقد کاد قلبها ان یذوبا،
یا اخی قلبک الشقیق علینا،
ما له قد قسی و صار صلیبا..》
هلال شب اول ماه زینب(س) چه زود غروب کردی، هیچ فکر نمی کردم من در کجاوه بنشینم و تو بر فراز نی پیش چشم من آئی…
و در ادامه هست که؛
ثُمَّ نَطَحَت جَبینُها الی مَقدَم المَحمِل
سپس بی اختیار سر به چوبه ی محمل زد و خون جاری شد!
حال به بررسی سندی و محتوایی این روایت می پردازیم.
بررسی اشکالات سندی روایت
1این روایت را که علامه مجلسی در جلد ۴۵ بحارالانوار نقل کرده، بدون سند یا به اصطلاح «مرسل» بوده و خود مرحوم مجلسی نیز به مرسل بودن آن اذعان کرده است.
2علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص «مسلم الجصاص» نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم می کند.
3مرحوم شیخ عباس قمی(ره) منشاء این روایت را دو کتاب «نورالعین» و «منتخب طریحی» می داند و در نقد سند آن می نویسد:
«ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل کرده؛ لیکن مآخذ آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست.»
4کتاب «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» معروف به «منتخب طریحی»، نوشته فخرالدین طریحی از علمای قرن یازدهم است.
از آنجا که این کتاب کشکول گونه به صورت نامستند و بدون تحقیق تالیف شده، بسیاری از کتاب شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده اند.
به عنوان نمونه مرحوم میرزا محمد ارباب می گوید که در کتاب منتخب مسامحات بسیار بکار رفته و روایت مختص به آن اعتباری ندارد.
5کتاب «نور العین فی مشهد الحسین(ع)» نیز کتابی بسیار ضعیف و نامطمئن است که حتی نویسنده آن نیز به درستی مشخص نیست.
مرحوم «علی بن عبدالله بحرانی ستری»، از فقها و مراجع تقلید امامی قرن سیزدهم و چهاردهم، کتاب نورالعین را کتابی سراسر کذب و افترا و بهتان می خواند و بیان می دارد اشعاری که در این کتاب به اهل بیت و امام حسین(ع) نسبت داده شده آن قدر از نظر فصاحت و بلاغت و وزن و قافیه ضعیف است که نمی توان آن ها را به افراد عادی نسبت داد، چه برسد به فصیح ترین و افراد عرب.
6به نظر می رسد که علامه مجلسی(ره) این مطلب را از منتخب طریحی نقل کرده است؛ زیرا علیرغم آنکه مشهور شده است که ماخذ این روایت کتاب نورالعین است، در گزارشی که در آن کتاب آمده است، سخنی از داستان سر به محمل کوبیدن نیست، بلکه طبق نقل این کتاب، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب(س) سرشان را به چوبه آن بکوبند!
این کوباندن سر در نسخه چاپی مقتل الحسین(ع) منسوب به أبی مخنف، نیز نیامده است.
بررسی اشکالات محتوایی روایت
1براساس گزارش های متقدمین، اسرا را با شتر بدون جهاز می بردند تا ناراحتی ببینند و تنها در این روایت است که وجود محمل بر روی شترها ذکر شده است. اساسا محمل یک وسیله محترمانه است و هیچ کس آن را برای اسیر خود انتخاب نمی کند.
لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند. این مطلبی است که شیخ مفید و سیدبن طاووس، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی و چندتن دیگر ازعلما آنرا بیان نموده اند.
افزون بر این، در خود اشعاری که در این روایت به امام سجاد(ع) نسبت داده شده به صراحت آمده است؛
«تُسیَرونا عَلَی الأقتاب عَارِیه»
ما را بر شتران برهنه سوار کردند.
پس روشن است که منظور حضرت(ع) شخص وی نیست، بلکه تمام اسرا را این گونه سوار کردند.
2دراشعاری که در این روایت به زینب(ع) نسبت داده شده مطالب غیرواقعی و بعضاً موهنی به چشم میخورد؛ از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد(ع) دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظر نمی رسد.
3گزارش های معتبر تاریخی حاکی از آن است که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین(ع) را، بی درنگ پس از شهادت آن حضرت، همراه خولی بن یزید اَصْبَحی و حُمَید بن مُسْلِم اَزْدی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد.
و از آن جا که کاروان اسیران یک روز بعد؛ یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین(ع) همراه آنها نبود، تا حضرت زینب(س) با دیدن آن از خود بی خود شود.
4شعر معروفی که در متن این گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که میگوید:
«یا اخی فاطم الصغیره کَلّمها»
ای برادر با من حرف نمیزنی، نزن؛ لااقل با دختر صغیرهی خود فاطمه سخن بگو!
چگونه این سخن می تواند صحیح باشد، در حالی که بنا به تصریح همه ی تاریخ نویسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسین(ع)، که فاطمه کبری هم خوانده می شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداری بود که با شوهرش حسن مثنی همراه پدرش از مدینه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن(ع) معروف به حسن مثنی در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات یافت.
اما کدام قابل باور است که زینب کبری(س) از شدت تأثّر در میان مردم و دشمنان از خود بی خود شود و چنان سر بر چوب کجاوه بکوبد که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شود!
یا زینب کبری ای که وقتی که پیکر پاره پاره ی برادرش را در گودال قتلگاه دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت:
«الهی تَقبّل مِنّا هذا القُربانَ»
خدایا این قربانی را از ما بپذیر!
مسلم جصّاص می گوید:
زینب(ع) از شدت ناراحتی نتوانست خویشتن داری کند تا سرش را شکافت!
اما امام سجاد(ع) در حق ایشان می فرماید:
«اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة»
ای عمّه! شما الحمدللّه بانوی دانشمندی هستید که تعلیم ندیده، و بانوی فهمیده ای هستی که بشری تو را تفهیم ننموده است.
از جمله ویژگی های حضرت زینب(س) که به ایشان موقعیت ویژه می بخشید، عقل و تدبیرش بود.
اگر او عاقله نبود چگونه این همه حوادث را که بعد از جدش رسول الله(س) به او روی آورد، تحمل می نمود؟ او در بین زنان قریش و بنی هاشم به خاطر درایت و تدبیر و حلم و بردباریش ملقب به عاقله و عقیله و عقیلة النساء شده بود.
مثلا ابن عباس وقتی می خواهد از حضرت زینب(س) چیزی نقل کند می گوید:
«حَدَّثَتنی عَقیلتُنا زینبُ(س) بنتُ علی(ع)..»
فرزانه ی ما، زینب دختر علی(ع) برای ما چنین روایت کرد.
در مجلس یزید آن مرد سرخ رنگ شامی وقتی به جناب سکینه(س) اشاره کرد و از یزید خواست که او را به وی ببخشد، فاطمه(س) می گوید:
«ما به زینب(ع) پناه بردیم چرا که او بزرگتر و عاقلتر از ما بود.»
خطبه ای غراء و آتشین که در کاخ یزید و عبیدالله و در بین مردم کوفه و شام ایراد کرد همه را به تعجب و تحسین و تأثر و حزن و پشیمانی از کارشان واداشت، در حالی که زنی بود مصیبت زده آن هم چه مصیبت های بزرگ.
از کارهای مدبّرانه و عاقلانه او این بود که در حین کوچ دادن اسراء به شام دستور داد محمل ها را سیاه پوش کنند، این کارهای او از نظر دشمن بی اهمیت بود، ولی عقل و درایت زینب(س) به آینده و به حفظ نهضت حسینی با این مظاهر پرمعنی حکم می نمود.
علامه قزوینی در بیان عقیله بودن زینب در کتاب «زینب من المهد الی اللحد» می نویسد:
عقل و درایتی که زینب(س) داشت، حادثه کربلا را رهبری و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستی نمود و جان امام زین العابدین(ع) را از مرگ حتمی نجات داد و کاخ یزید را به لرزه در آورد.و نهضت حسینی را تا به امروز زنده و پاینده نمود.
کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت(ع) در خطبه هایی که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوی بزرگوار می باشد.
در مورد صدیقه ی توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) سخن ها بسیار گفته ونوشته اند.
محدث قمی می نویسد:
حضرت زینب(س) آن چنان یزید و ابن زیاد را به باد توبیخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابن زیاد را با نام مادر بدکاره اش (ابن مرجانه) و یزید را به اسم مادر خونخوار و معروفهاش (ابن آکله الاکباد) خواند.
و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکیه زده بودند و بر قدرت پوشالی خود می بالیدند، خوار و ذلیل ساخت.
پس روشن شد که این روایت جعلی است و شان حضرت زینب(س) اجل از این امور است.
منابع:
۱)بحار الانوار مجلسی،ج ۴۵،ص۱۱۴
۲)منتهی الآمال قمی، ج ۱،ص۵۶۹
۳)عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع) دکتر صحتی، ص۷۱
۴)قامعه اهل الباطل بحرانی ستری، ص۲۰-۷۷-۹۰
۵)المنتخب طریحی،ج۲،ص۴۳۵
۶)معالی السبطین،ج۲،ص۱۰۹
۷)زینب(س) من المهد الی اللحد،ص۴۰
۸)بحار الأنوار،ج۴۵،ص۱۶۴
۹)مقتل الحسین مقرم، ص۳۰۷
۱۰)اعلام النساء المومنات، ص۳۸۱
۱۱)سفینه البحار قمی، ج۱،ص۵۵۸
۱۲)نور العین فی مشهد الحسین(ع) اسفراینی،ص۵۵
۱۳)الامالی شیخ طوسی،ص۱۳۴
۱۴)اقبال الاعمال، ص۵۸۳
۱۵)اللهوف علی قتلی الطفوف،ص۱۴۳
۱۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۱۷)الاخبار الطوال دینوری، ص ۲۵۹
۱۸)تاریخ طبری، ج۵،ص ۴۵۵