ضرورت تحول در واحدهای فرهنگی و روابط عمومي وزارت تعاون، کار و رفاه و زير مجموعه ها
انباشت بیش از نیاز نیروهای ضعیف، کم توان ، فاقد اندیشه و توان علمی و عملی در این واحدها گواه خوبی برای نبود مدیریت موثر و کارامد در حوزه فرهنگی و اجتماعی وزارتخانه ها و سازمان های بزرگ عمومی و خدمت رسان است .
عصر خبر– اخیرا دکتر حمید شکری خانقاه یکی از استادان به نام حوزه ارتباطات اجتماعی دانشگاهای کشور در یکی از رسانه ها به رییس دولت سیزدهم پیشنهاد کرده معاونت ارتباطات و روابط عمومی را در بدنه دولت ایجاد و فعال کند.این استاد دانشگاه تقویت اطلاع رسانی صحیح و جامع را دلیل این پیشنهاد خود ذکر کرده است.
اهمیت این موضوع نگارنده را بر آن داشت با واکاوی نقش کارکردی واحدهای متولی حوزه فرهنگی و اجتماعی در وزارتخانه ها و سازمانهای بزرگی مانند وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزیر جوان و تحول خواه این وزارتخانه را به ضرورت تحول در ساختار های واحدهای فرهنگی و اجتماعی به موازات واحدهای روابط عمومی و ارتباطات مردمی واقف کند تا شاید با تغییر مسیرریل گذاری در اهداف وکارکردهای این واحدها شاهد نقش آفرینی وبسترسازی مطلوب چنین مجموعه هایی باشیم. ظهور واحدهای فرهنگی و اجتماعی به دلیل نیاز مبرم مخاطبان و ذینفعان مجموعه هایی مانند وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که در صف اول تعامل دوسویه با مردم قرار دارند شکل گرفته است. در حقیقت دستگاه های بزرگ خدمت رسان پس از ایجاد و تدوین قوانین و مقررات متنوع و پیچیده برای اجرایی کردن اهداف و برنامه هایی که باتلاش دولتمردان به سرانجام رسانده بودند چاره ای جز تشکیل واحدهای فرهنگی و اجتماعی و آماده سازی بستر مناسب فرهنگی جهت پذیرش جامعه نداشتند. تغییر رفتار مردم وقتی صورت واقعی به خود می گیرد که نگرش و دیدگاه آنها با آموزش و فرهنگ سازی تغییر کند، همین موضوع است که اجرای قوانین و مقررات و در نهایت تحول آفرینی در یک دستگاه اجرایی را منوط به فرهنگ سازی آن مجموعه کرده است. برای فهم بهتر این موضوع توجه به مثال زیر مشکل را حل می کند ؛ به عنوان مثال اگر مسئولان وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی همین امروز تصمیم بگیرند برای رفع ناترازی منابع و مصارف صندوق های بازنشستگی اقدام به اجرای طرح اصلاحات پارامتریک کنند بدون هیچ تردیدی برای پذیرش افراد جامعه نیازمند اقناع بیمه شدگان آن جامعه هستند و این مهم تنها در سایه یا به مدد اقدامات فرهنگی، اجتماعی ،هنری و ارتباطی درطول یک پروسه زمان بر قابلیت اجرایی شدن خواهد داشت. با گذشت نزدیک به نیم قرن از فعالیت مستمر واحدهای فرهنگی و اجتماعی در وزارتخانه ها و سازمان های بزرگ و کوچک با ارزیابی نتایج عملکردی چنین واحدهایی به نظر می رسد فعالیت های آنها از مسیر واقعی خود منحرف شده است . بیشتر آنها دچار روزمرگی و انحراف در اهداف شده اند و در وادی های نامرتبط و غی موثر در حال فعالیت هستند. با آغاز به کار دولت سیزدهم و وزارت دکتر عبدالملکی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که وزارت متبوع خود را وزارت مردم نام نهاده زمان آن رسیده تا متولیان فرهنگی و اجتماعی این دستگاه بزرگ که در واقع متولی سه وزارتخانه کلیدی است نقش راهبردی خود را در اجرای برنامه های کلان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برعهده گیرند. خوشبختانه دکتر عبدالملکی وزیر جوان تعاون ، کار و رفاه اجتماعی آشنایی بسیار مطلوبی با مقوله قدرت رسانه و فعالیت های فرهنگی ، هنری ، ارتباطی و اجتماعی دارد .
واحد های فرهنگی سال هاست که در دستگاه هایی مانند وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی تحت عنوان معاونت یا اداره کل فرهنگی و اجتماعی فعالیت می کنند، اما واقعیت این است که این واحدها به علت برخی مشکلات از جمله کم بود مدیران و کارشناسان باتجربه فرهنگی نتوانسته اند آن طور که شایسته است در این حوزه نقش آفرینی کنند. انباشت بیش از نیاز نیروهای ضعیف، کم توان ، فاقد اندیشه و توان علمی و عملی در این واحدها گواه خوبی برای نبود مدیریت موثر و کارامد در حوزه فرهنگی و اجتماعی وزارتخانه ها و سازمان های بزرگ عمومی و خدمت رسان است . عوامل یاد شده دلیل اصلی و اساسی انحراف برنامه های حوزه فرهنگی و اجتماعی به سمت برنامه هایی است که در ظاهر رنگ و لعاب فرهنگی دارند اما در باطن و زمین عمل و اجرا به کلی فاقد عناصر فعال و واقعی فرهنگی و اجتماعی هستند.در حال حاضر واحدهای فعلی فرهنگی و اجتماعی در دستگاهها و سازمانهای حوزه کار و رفاه اجتماعی بیشتر نقش واسطه گری را ایفا کرده و در عمل تمام توان خود را صرف تقویت تعامل و توسعه ارتباط با مخاطبان و ذینفعان دستگاه ها کرده اند و این در شرایطی است که در همین دستگاه ها و سازمان های عریض و طویل واحدهای ارتباطات مردمی ، ادارات تشکل های مردمی و واحدهای روابط عمومی فعال هستند و در واقعیت هیچ نیاز واقعی و ضروری به نقش واسطه گری واحدهای فرهنگی نیست و متاسفانه متولیان حوزه های فرهنگی در تمام این موارد از نقش تغییر نگرش و دیدگاه مخاطبانشان مدت ها و فرسنگ ها دور افتاده اند. واقعیت این است که واحدهایی که معمولا در وزارتخانه ها و سازمانهای بزرگ مسئولیت انجام امور فرهنگی و اجتماعی را بر عهده دارند می بایست کارکردهایی مانند موسسات فرهنگی ، هنری داشته باشند تا بشود نام فرهنگی و اجتماعی بر آنها نهاد. امروزه تولید محصولات فرهنگی ، هنری و رسانه ای را بعنوان مهمترین عناصر یک واحد فرهنگی و اجتماعی می توان نام برد. هرگاه در بدو ورود به معاونت های فرهنگی و اجتماعی در هر دستگاه و سازمانی با انبوهی از مجلات، روزنامه ها ، بولتن های خبری و تبلیغی ، بروشورهای اطلاع رسانی ، انواع پوسترهای هنری ، فرهنگی و اجتماعی ،انواع کتاب ها و کتابچه ها ، انواع فیلم ها و انیمیشن های آموزشی ، فرهنگی و اجتماعی ، انواع نرم افزارهای اطلاع رسانی ،اپلیکیش های خدماتی _آموزشی -اطلاع رسانی ،پادکست ها ، انواع مسابقات فرهنگی و اجتماعی در فضای مجازی و هزاران جزوه و مطالب مکتوب در کنار دهها متخصص حوزه هایی مانند ، نویسندگی ، فیلم سازی ، طراحی ، عکاسی و نقاشی ، فیلم نامه نویسی ، روزنامه نگاری ، برنامه نویس کامپیوتر ، متخصص ساخت انیمیشن و انواع مولتی مدیا و موشن گرافی ، متخصص شبکه های اجتماعی و… و دهها کمیته و گروه تخصصی فرهنگی ، اجتماعی و هنری و برگزاری دهها سمینار و نمایشگاه تخصصی برخورد کردید می توانید برخود ببالید که وارد یک حوزه واقعی فرهنگی و اجتماعی شده اید. اما آنچه این روزها در واحدهای فرهنگی و اجتماعی وزارتخانه ها و سازمان های بزرگ که مدعی تولید محتوا ومحصولات فرهنگی برای مردم هستند دیده می شود به معنای واقعی کلمه نمود ضرب المثل شتر، گاو، پلنگ و حتی زرافه است. یعنی هیچ گونه فعالیت و عملکرد این واحدها به هیچ ویژگی واقعی فرهنگی و اجتماعی آنها مانند نیست! جمعی کارمند که از واحدهای اصلی خود به دلایل گوناگون و معمولا به دلیل ضعف و ناتوانی در کار کردن به واحدهای فرهنگی و اجتماعی پرتاب شده اند نمای واقعی واحدهای فرهنگی و اجتماعی امروز هستند. در این مجموعه ها معمولا با نبود مدیران باتجربه و متخصص، همان کارمندان پرتابی بعضا به فسیل های بی تجربه ای با هویت های مجعول که ساخته و پرداخته خود آنهاست تبدیل شده اند. متاسفانه با بررسی و واکاوی آنچه در پستوی حقیقت این واحدها وجود دارد متوجه خواهید شد که در یک تبانی دسته جمعی، مدیران و کارشناسان چنین مجموعه هایی برنامه هایی با عناوین پرطمطراق و پرزرق و برق نوشته و این برنامه ها و سیاستگذاری ها را طوری با نامه نگاری های بی حد و اندازه به واحدهای اجرایی زیر مجموعه خود قالب می کنند که آنها را هم در توهم و استرس اجرای هرچه بهتر و سریعتر این برنامه های به زعم خود فرهنگی و اجتماعی گرفتار و سرگردان می کنند.در چنین شرایط اسفباری چه می توان کرد؟ به نظر می رسد قدم اول برای پایان دادن به این روند معیوب تنها یک راهبرد دارد و آن زدن زیر میز وضع موجود و به هم ریختن این تبانی بدشگون است که در طول دهه ها سکوت، بدعت و پنهانکاری به مرور با ضعف و بی مایگی برخی مدیران این مجموعه قوام یافته و اینک به چالشی اساسی برای متولیان متخصص و باتجربه تبدیل شده است. تغییر ساختارهای بشدت سنتی و عقب افتاده واحدهای فرهنگی و اجتماعی و دمیدن روح تازه در کالبد فرتوت و از هم گسیخته این واحدها روزنه امیدی برای ایجاد تحول و بازگرداندن حرکت این مجموعه هابه سمت و سوی واقعی خود است .سامان بخشی ساختار تشکیلاتی، هویتی وکارکردی نیروهای انسانی َشاغل در این واحدها ، استفاده از فن آوری ها و تکنولوژی های نوین و مدرن حوزه فرهنگی، ارتباطی ،تجهیز چنین واحدهایی به جدید ترین تکنولوژی های رسانه ای ، اینترنتی و تغییر و ساماندهی کلی پرسنل شاغل در این واحدها ، تدوین برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت با استفاده از سند چشم انداز و برنامه استراتژیک وزارتخانه ها و سازمانها و آموزش مستمر و ضمن خدمت نیروهای شاغل در مجموعه های فرهنگی و اجتماعی و تغییر نگرش مدیران ارشد و بالادستی به نوع فعالیت این نیروها در دستگاه اداری می تواند سنگ زیرین آغاز تحول در واحدهای فرهنگی و اجتماعی باشد . امید است با انتخاب مدیران باتجربه که خود سال ها متولی واحدهای فرهنگی و اجتماعی بوده اند، با دمیدن روح تازه در کالبد واحدهای فرهنگی و اجتماعی گشاینده مسیری جدید در این حوزه بشدت مهم و حساس باشید. امید داریم که وزیر جوان وزارتخانه مردمی تعاون ،کار و رفاه اجتماعی با تحول در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و روابط عمومي وزارت متبوع و سازمان ها، موسسات و شركتهاي زیر مجموعه این وزارتخانه در ارتقای جایگاه نهادهای مردمی کوشا بوده و با عمل به این توصیه ها موجب افزایش تامین رضایتمندی ذینفعان این وزاتخانه مهم و کلیدی يعني مردم شود.