چالش هاي امنیتی ایران در کردستان عراق
در سال 2005 بنا به کمک و توصیه ایران، بر کرسی ریاست اقلیم تکیه زد. ( هرچند مام جلال به شوخی و مطایبه می گوید اگر حزب بارزانی با چین هم وارد کارزار انتخاباتی شود، قطعا پیروز میدان خواهد بود زیرا آنقدر تقلب خواهد کرد، که کسی سردرنمی آورد). اما وقتی که زمستان 1389 کردها خواهان برانداختن سیستم خلیفه گری و قبیله ای وی بودند، در ایتالیا انگشت اتهام به سوی ایران دراز کرد و سپاه پاسداران ایران را عامل فتنه نامید.
عرفان قانعی فرد، پژوهشگر تاریخ معاصر: پرونده کردستان، یکی از پیچیده ترین موضوع های امنیتی بوده و هست. در سال 1324 که بنا به تحریک روس ها، جمهوری خودخوانده و خیالی مهاباد – به عرض و طول 50 کیلومتر – شکل گرفت؛ شادروان آصف اعظم سنندجی، نخستین کسی بود که نماینده ای را به مهاباد فرستاد تا به قاضی محمد گوشزد کند که این شیوه، ره به ترکستان است و همان تعامل با حکومت مرکزی که کردها از ایام نادرشاه آغازیده اند، بهترین شیوه است. اما قاضی محمد تصور نمی کرد که بنا به تحریک انگلیسی ها، یک میهمان ناخوانده داشته باشد و وقتی مصطفی بارزانی که تنها سابقه ثبت شده از وی، کارگری جاده سازی بوده، خود را شریک سیاسی خواند و بدون گذراندن یک روز آموزش نظامی، لباس ژنرالی به تن کرد و عشق به ترقه بازی را به قاضی محمد اهل سیاست و مدارا، تحمیل کرد.
وقتی رزم آرا از بارزانی دعوت کرد تا در تهران میهمان رکن 2 ارتش باشد، بنا به اسناد رسمی ارتش و خاطرات ارفع، هرچه بدگوئی بود بارزانی در پاسخ به میهمان نوازی قاضی محمد ابراز داشت و ارتش را علیه وی شورانید. حتی با وجودی که قاضی محمد تا چند کیلومتری مهاباد هم به استقبال ارتش ایران رفته بود اما همان فتنه، او را به بالای چوبه دار فرستاد. دیگر در ارتش و رکن 2، موضوع کردها را خاتمه شده یافتند و درست هم بود.
در سالهای 1340 – 1354 که ساواک حرکت مسلحانه کردهای عراق را پایه ریزی، تشویق و هدایت کرد و سپس پایان داد؛ موضوع کردستان عراق در اختیار ساواک قرار داشت و ژاندارمری و ارتش هم صرفا تهدیدات و تحریکات مرزی را کنترل می کردند. اما در همان سالهای 1347 – 1348 که کم کم سرو کله اسرائیلی ها در کردستان عراق یافت شد و اداره امنیت در داخل حزب دمکرات کردستان عراق پایه گذاری کردند و مسعود و ادریس بارزانی را بنا به خاطرات جلال طالبانی ، برای آموزش دوره امنیتی به اسرائیل فرستادند ؛ گرفتاری و چالش امنیتی جدیدی برای ایران رقم خورد.
اما قبل از آغاز هدفم، بهتر است به چند نمونه دیگر هم در لابلای اسناد تاریخی جست و جو کنیم و یادآوری کنیم :
الف: وقتی که ایران در سال 1358 دوباره به زنده شدن حزب بارزانی کمک کرد، و سلاح در اختیار انان نهاد، قدم اول ایشان ایجاد آشوب در کردستان ایران بود و قتل و عام مردمان بی گناه. تا جائی که کردها به مرکز فریاد دادرسی براوردند و خواهان اخراج انها از ایران شدند تا با صلح ، خواسته های کردها با حکومت مرکزی مطرح شود و روزنامه های ان ایام گواه صادق این مدعا است.
ب: در ایام جنگ ایران و عراق، به جای کمک و یاری و دوشادوش سرباز ایرانی علیه صدام حسین جنگیدن، طبق اسناد آمریکا، گزارش های امنیتی علیه سرباز ایرانی و نقشه جنگی به استخبارات عراقی می فرستادند و گاه تلفات قابل توجهی به ایرانیان و سربازان غیور وطن، وارد آمد.
ج: وقتی که ایران ، تا سال 1371 میهمان نوازی کرد و دست مسعود بارزانی را گرفت به عرصه کردستان عراق بازگرداند تا پس از حدود 15-16 سال اقامت در ایران و عدم حضور در کردستان ، دوباره وارد این منطقه شوند. اما به جای تشکر و سپاس؛ به فرمانده ارتش سپاه گفتند که تنها به خاطر انتقال جنازه پدرش از آمریکا به ایران و سپس به کردستان، ممنون هستند!
د: همانطور که بارزانی برای نزدیک شدن به ایران، در همان سالهای تاسیس اداره امنیت حزب دمکرات کردستان عراق ( پاراستن)؛ ناگهان 50 نفر از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران را ترور کرد و جنازه هایشان را در ساواک آذربایجان به صیادیان فرستاد ؛ در حالی که ایران نظارت بر همه امور داشت و چنین تقاضایی نکرده بود و این حرکت دژخیمانه تاثیری منفی بر افکار عمومی کردستان ایران گذاشت و حکومت مرکزی ایران هم تاوانش را داد و چون به بارزانی فعلا نیاز داشت، سخنی نگفت. و همین سناریو را هم علیه ایران در تیر ۱۳۶۸ در وین تکرار کرد و بنا به ملاحظاتی، ایران سکوت را اختیار کرد . در حالی که در وصیت نامه رهبر انقلاب ایران ، اسم دو سازمان مسلح کردی – کومله و دمکرات – به عنوان فرزندان فریب خورده این آّب و خاک نام برده شده بود و رسیدن به توافق و تعامل با کردها، جزو ضروریات سیاست اصلی امنیت در ایران محسوب می شد.
س: در ماجرای جنگ برادرکشی که بارزانی آغاز کرد و 11000 نفر کرد را قربانی سودای خویش کرد؛ نزد بعث انگشت اتهام به سوی ایران دراز کرد و خواهان نابودی ایران شد. در حالی که ایران وی را به اقلیم بازگردانیده و بر کرسی اش نشانیده بود.
ش: در سالهای 1991 – 2003 که ایران به صورت مستمر در اتحاد کردها و شیعیان تلاش می کرد تا آنان را علیه نابودی صدام حسین، دشمن غدار ایران و ایرانی ، متحد کند ، اما بارزانی از هر عملی علیه اپوزیسیون صدام رویگردان نبود و رابطه اش با استخبارات صدام تا سال 2003 ادامه یافت. شاید اگر کارشکنی های وی نمی بود، عراقی ها زودتر از اشغال ویرانگرانه عراق توسط امریکا، بساط دیکتاتوری این خودکامه را برمی انداختند.
ص. در سال 2005 بنا به کمک و توصیه ایران، بر کرسی ریاست اقلیم تکیه زد. ( هرچند مام جلال به شوخی و مطایبه می گوید اگر حزب بارزانی با چین هم وارد کارزار انتخاباتی شود، قطعا پیروز میدان خواهد بود زیرا آنقدر تقلب خواهد کرد، که کسی سردرنمی آورد). اما وقتی که زمستان 1389 کردها خواهان برانداختن سیستم خلیفه گری و قبیله ای وی بودند، در ایتالیا انگشت اتهام به سوی ایران دراز کرد و سپاه پاسداران ایران را عامل فتنه نامید.
ط: از سال 2010 تا امروز هم علاوه بر عامل قطر و عربستان و ترکیه شدن برای ایجاد بی ثباتی در عراق – مانند قصد براندازی دولت مالکی، کمک به اپوزیسیون سوریه، پناه دادن به طارق الهاشمی و …. – سودی در جهت منافع ایران نداشته است.
اما امروزه هم مردمان کردستان در این اندیشه اند که براستی حضور و پیدایش حزب دموکرات کردستان عراق نوعی محنت برای مردم کرد و سیاست کردها در تاریخ معاصر نبود و خالق پدیده جاسوسی کردها برای کشورهای همسايه نشد و به عبارت محترمانه بذر خیانت و نفرت و ترور را در عرصه سیاست کردستان نپراکند تا جايی که یگر به فرهنگ سیاسی تبدیل شده ؟. ازسال 1965 تا به امروز هیچ حرکتی در کردستان – تمام مناطق کردنشین در کشورهای دارای جمعیت کردی – صورت نگرفته که این حزب در آن تاثیر و نفوذ نداشته باشد. حتی گاهی در صف اول حرکت برخی از کشورها علیه کردستان، حرکت کردهاند و متاسفانه پس از سال 1992 و خصوصا پس از 2003 بخش رسانهای حزب دموکرات بارزانی، حکایت دیگری را برای منافع و مصالح حزبی خود تبلیغ میکند
از سال 2010 تا امروز، علیه مصالح و منافع ایران بارها و بارها مسایلی را پدید اورده است که بنا به حکمت و فراست امنیتی، ایران سخنی به میان نیاورده است. کمک در ترور دانشمندان هسته ای ، اسائه ادب و تظاهرات علیه کنسولگری ایران، نمایش فیلم هایی علیه ایران، انتشار مقالات در رسانه های علیه تاریخ معاصر ایران و …. عدم رعایت حسن همجواری و اجازه به استفاده از خاک کردستان عراق توسط سازمان های تروریستی برای اقدام علیه خاک ملک و مملکت ایران ، تا پناه دادن و فراری دادن ده ها عامل ایجاد اختلال و ترور تحت پوشش روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و این هفته در حالی که ایران در حال انتقال جنازه خواهر بارزانی به کردستان عراق است ، 40-50 نفر ایرانی را به جرم واهی جاسوسی علیه ایران ، اخراج می کند. همزمان هم در سینماهای اربیل فیلم ترور قاسلمو را نشان می دهد که خروجی اش تنها محکوم کردن ایران و ایرانی است.
اما هنوز در رسانه های ایرانی، به طور رسمی شاید به خاطر داشتن نوعی قرارداد نظامی – امنیتی – تجاری با حزب وی، نوعی شائبه و شرم بیان وجود داشته باشد اما مورخان ایران هم می دانند که در همان تیر ماه 1368 چه کسی رابط اسرائیلی را به حضور پذیرفت؟، چه کسی در وین با وزیر کشور دیدار کرد و در همان روز هم در انجا اقامت داشت؟ ، چه کسی خواهان عدم نزدیکی کردهای ایران و سازمان های متبوع سیاسی شان به حکومت مرکزی بودند و مزاحم کار بود و دامادش را مامور اجرای ان واقعه کرد ؟ …. در همه اسناد نام یکی می درخشد و ان هم مسعود بارزانی است.
وقتی که معاون امنیتی موساد در استهکلم سوید اعلام می دارد : ” اگر ایران هم بخواهد این موفقیت امنیتی را به گردن بیاویزد ما نباید بگذاریم، زیرا عملیات پیچیده امنیتی ما بود” ؛ دیگر جای سخنی دیگر هست ؟
و امروزه باید این چالش های امنیتی را بار دیگر با سعه صدر مرور کرد و نگذاشت که قبیله ای بی نام و نشان، علیه مصالح و منافع آب و خاک کشور، چنین اقدام کند و نام ایران و ایرانی را لکه دار کند. ایران در ساخت اقلیم کردستان عراق و حرکت سیاسی کردهای عراق از دهه های قبل زحمت ها کشیده است و چه بسیار فرزندان و سربازان غیور ایرانی در این راه شهید شده اند و نباید به خاطر برخی مصلحت های زودگذر، این حق را پایمال کرد.