آیا تعارض منافع در ذات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نهفته است؟ غلامرضا فدایی
در دور دوم مجلس شورای اسلامی جدا شدن دو وزارتخانه آموزش، درمان و آموزش پزشکی از وزارت علوم بررسی و تصویب شد و من یکی از مدافعان آن بودم که به همراه مرحوم دکتر زرگر تلاش کردیم.
در آن زمان کمبود پزشک به شدت محسوس بود و کشور از پزشکان هندی، پاکستانی و بنگلادشی استفاده می کرد. توجه به بهداشت و افزایش نیروی متخصص هم یکی از دغدغه ها بود.
آنچه مقصود من است این است که آیا این عنوان که از سه بخش تشکیل شده به طور متوازن در این وزارتخانه به آن پرداخت شده یا تمرکز بر امر درمان قرار گرفته و از دو بخش دیگر تقریباً غفلت شده یا منافع بخش درمان آنقدر قوی بوده که آن دو را به نفع خود مصادره کرده است. در واقع، سؤال این است که در ارتباط با وزارتخانه جدید کدام بخش از عنوان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است؟
بخش اول نام وزارتخانه بهداشت است. این قانون در زمان وزارت دکتر مرندی تصویب شد که متخصص بهداشت است و شاید تلاش وی بود که واژة بهداشت در عنوان وزارتخانه آمد. اما می بینیم که از بهداشت کمتر خبری به گوش می رسد. نه کار فرهنگی معتنابهی شده تا مردم به بهداشت خودشان توجه کنند، نه وضع اقتصادی خوب است تا مردم توان تغذیه مناسب داشته باشند و نه نظارتی کافی بر محصولات غذایی است تا اطمینان از فراورده های غذایی باشد. بنابراین عملاً همه این اوضاع به نفع درمان تمام می شود. اصولاً عادت فرهنگی ما این است که تا وقتی مریض نشده ایم و علائم مشخصی نداشته باشیم خود را سالم می دانیم و نسبت به تغذیه خودبی تفاوتیم.
اگر وظایف وزارت جدید بر اساس اهداف بهداشتی خوب اجرا می شد، نتیجه آن تعداد کم مریض، سلامت غذا و مصرف کم دارو بود ولی آیا این چنین است؟ گویند در زمان پیامبر پزشکی به میان مسلمانان رفت و مدتی ماند و کسی به او مراجعه نکرد. علت را پرسیدند گفتند مسلمانان آنچنان به بهداشت توجه می کنند که مریض نمی-شوند.
تولید غذا دست کیست؟ در دست وزارت جهاد کشاورزی است که بیشتر بر تولید و نه سلامت تولید تأکید دارد. لذا در این موارد باید به سازمان غذا و دارو که زیر نظر وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی است توجه کرد. سازمان غذا و دارو هم به قول وزیر قبلی بهداشت درمان در دست مافیاهای خطرناکی است که با آنکه امکانات داخلی وجود داشته مجوز واردات را با چند برابر قیمت داده است.
جالب است که نام سازمان غذا و دارو، که تقلیدی از سازمان غذاو داروی امریکا است که همانطور که ملاحظه می کنید واژة غذا مقدم بر دارو است اما در شرح وظایفش در اغلب قریب به اتفاق بندهای آن دارو مقدم بر غذا است و این یعنی تقدم درمان .
بخش سوم عنوان وزارت، آموزش پزشکی است. آموزش هم عمدتاً پزشکی است و نه آموزش بهداشتی. پس عملاً درمان است که مهم است و پزشکانند که هم می تازند و هم با کارخانه های داروسازی یا بیمارستان های خصوصی مرتبط اند، یا سهامدارند و معلوم است که توجه به درمان و مصرف هر چه بیشتر دارو و شیوع گسترده بیماری و طول مدت آن به نفع چه کسانی تمام می شود. شاهد بر آن قول وزیر جدید بهداشت (10/6/1400) است که: «بودجه وزارت از 92 تا کنون 5 برابر شده ولی رضایت مردم حاصل نشده،…. بودجه بیشتر صرف درمان شده،… درمان چاه ویلی است که هر چه در آن بریزید می بلعد،… دو برابر دنیا دارو مصرف می کنیم… باید کار فرهنگی کنیم، …نظام ارجاع لازم است…»
مشکل دیگر اینکه پزشکان و به ویژه متخصصان آنها یکدیگر را و به تبع آن، کارهای کلینیکی سفارش شدة هم را قبول ندارند. وقتی به پزشک جدیدی مراجعه کنی باید از نو آزمایشهای لازم را تکرار کنی. صرف وقت و بودجه و دلهره و اضطراب همه جزو تحمیلی های جامعة پزشکی بر مردم است.
شیوع ویروس کرونا دقیقاً اهمیت و توجه به این سه بخش را نشان داد. مردم به بهداشت کمترین توجه را دارند. کشور دچار کمبود پزشک است، لذا درمان مهمترین و شلوغ ترین بخش می شود.
بیمارستان هراسی هم به آن ضمیمه شده است. زیرا به ویژه در مورد کرونا بعضی معتقدند اگر پایشان به بیمارستان باز شود، باز گشتشان با خدا است و این خیلی احساس بدی است.
به نمونه ای که اخیراً خود شاهد بودم اشاره می کنم. فردی از بستگان مبتلا به سرطان پانکراس شد. او شیمی درمانی می کرد. در این بین به خاطر ازدحام و شلوغی بیمارستانها به کرونا مبتلا شد. پزشک شیمی درمانی گفت تا از کرونا خوب نشوی نمی توانم کاری بکنم و خودش نه پزشکی را معرفی کرد و نه وقتی پزشکی عفونی پیدا شد با او به مشاوره یا همکاری پرداخت. در این بین پزشک عفونی کمیاب است و در این باره هیچ پزشکی در این باره نظر نمی دهد. تا بالاخره با واسطه از بیمارستانی خصوصی پذیرش گرفت. اما به بیمارستان خصوصی که رفت گفتند باید اول 40 میلیون تومان بدهی. تا او را بپذیرند. پس از کلی تلاش برای فراهم کردن پول، می گویی شماره حساب بدهید تا بپردازیم، می گویند نمی دهیم باید بیایید در بیمارستان بپردازید. کسی که نیمه شب گذارش به بیمارستان می افتد چه باید بکند. تهدید هم می کنند که اگر نپردازی ممکن است فردا تخت خالی نباشد. تازه این برای کسی است که به هر ترتیبی توانسته پول جور کند. و سرانجام با کلی مصیبت این بیمار دارفانی را وداع کرد!
بنابراین به مطب ها بنگرید، به بیمارستان ها سری بزنید، به کلینیک ها مراجعه کنید و شلوغی و رواج کار درمان را در نظر آورید. آمارها هم که معلوم نیست بر چه پایه و مبنایی تهیه می شود.
جامعه پزشکی باید به پا خیزد و از خود عملاً دفاع کند و ضمن توجه به رهنمودهای بهداشت جهانی، خود تصمیم بگیرد و منافع ملی را در نظر داشته باشد. البته عدم توجه سایر دستگاهها به این وضع آشفته کمک، و درمان را در این وزارت خانه تقویت می کند. مثلاً وقتی به محیط زیست توجه، یا کشاورزی بر طبق اصول تهیه نمی شود، یا صنعت بی محابا می تازد و آموزش و فرهنگ به اصول بهداشتی توجه ندارد این وضعیت تقویت می شود