چرا به جای ساختن زندگی طاهره دباغ ، فیلم پریبلنده را ساختید؟!
عرفیگرایی نه، روشنفکری آنهم از مدل ارتجاعیاش گرفتارتان کرده چون در فضای فیلمفارسیهای اروتیک قبل از انقلاب مانده اید و دم از سینمای انقلاب میزنید.
روز پلاس در نقد فیلم جدید تولید سازمان اوج که در
جشنواره فجر هم پذیرفته نشده است، نوشت: قرار بود ماموریت سازمانی شما چه
باشد؟ اصلا به چه دلیلی تاسیس شدید؟ قرار بود که توسعه دهنده گفتمان انقلاب
در حوزه سینما باشید و از آثار انقلابی حمایت کنید. مگر قرار این نبود؟
مگر برای همین دلایل ساده، بودجه دریافت نکردید و توازن دستمزدها و هزینه
تولید را در سینما افزایش ندادید؟
چه شد که به این روز افتادید؟
چه شد که عاقبت شما چنین شد که صدا، دوربین، حرکت، زوم شد روی روسپی خانههای دهه پنجاه؟!
چه شد که به جای ساختن فیلم درباره «طاهره دباغ»ها که تعریف
خمینیواری از زن انقلابی هستند به چنین حضیضی افتادید که درباره روسپیهای
پایه بلند و اغواگر «شهرنو» فیلم میسازید؟
آقایان! مسیری که در آن افتاده اید بی راهه است.
برای تطهیر مسیرعرفیگرایتان در سینما، برای هر دلبری از فیلمسازان
هدیه فرستادید و خیلیها هدیه را وا نکرده پس فرستادند. بنیان یک بنگاه
هنری را با عکس چند نفره با قدیمیهای انقلابی نمای وسط باز تقویت کردید،
اما کارهایتان را با روشنفکران عرفی پیش بردید. «چه» آوردهای این عکسهای
دونفره (که بعدها با نوچه رسانهای شیخ اصلاحات سه نفره شد) برای گفتمان
سینمایی انقلاب داشت؟
آمدید مسیر ضد تاواریشی سینما را هموار کنید اما ریشتان به غمزه
شبکه سلبریتیهای خیلی «معمولی» گره خورد و عاقبت این عرفی گرایی ،
سرانجامی جز فیلم ساختن درباره روسپیخانههای قبل از 57 به همراه
نداشت. حالا هی شعار مرگ بر تاواریش بدهید، مهم این است که از ریش شما
سلبریتیزدگی و عرفیگرایی چکه میکند.
تمام تلاش قهرمان شاهکار جدیدتان، چرخیدن توی روسپیخانههاست با
لباسی غیر متعارف. شان آن لباس از منظر شما این است؟! آینه تمامنمایی
را ساختهاید از تلاش فردین، بهروز و ناصر با لباسی متفاوت برای برجسته
کردن پری بلنده و تطهیر سوزان کوتاهه؛ یا نقد به پهلوی؟
بلندای فکر شما اندازه بلندی «پری» است و اندیشه شما برای نقد پهلوی
به اندازه قد سوزان، کوتاه.، نقد درست پهلوی کار شما نیست، چون راهتان غلط
است.
از پرستونمایی شروع کردید و حالا فیلمی ساختهاید با مقاصد اجتماعی
انتقادی نسبت به پهلویها!!!. یعنی جنایت پهلوی پدر و پسر را بیخیال؛ مشکل
طاغوت همین شبکه روسپیها بود که مردم به خروش آمده، به خیابان آمدند و
آنرا را سرنگون کردند؟
نمیشود بیخیال پرستوها و روسپیها شوید و درباره مسائل و مصائب
انقلاب فیلم بسازید؟ نتیجه اقدامات شما چه شد؟ این نگاه سکسیستی به طاغوت و
دوران معاصر .
عجیب فانتزی بازهایی هستید!
کسی که سمبل معارف است سوز سوزان روسپی او را میخراشد و با او تیک و
تاک دراماتیک میزند؟ رئیس مدرسه دینی در شاهکار اخیر شما رفیق داروغه
پهلویهاست؛ به قول جواد عزتی در قهوه تلخ :” این بود آرمانهای ما”.
جالب اینجاست که پس از راهبری بزرگان نامهای مینویسید که تقصیر
از ماست.یاللعجب!!! مگر در برنامه راهبردی شما مطالبات بزرگان تعریف شده؟
بلی شما مقصرید، چون ایثار انقلابی معاصر را رها کردهاید و به روایت
روسپیها و پرستوها اصالت دادهاید.
حق بدهید که درباره نقد طاغوت در شاهکار آخرتان شک کنیم. مشکل
اینجاست که شما در باند هنری خودتان کارشناس فرهنگی و سینمایی ندارید که
درباره محتواهایتان نظر کارشناسی دهد و در هر کارزار سیاسی -دراماتیکی، فرو
میروید. فیلمی درباره اعتراض مردمی به دولت قبل میسازید که نتیجهاش
خوشایند چهرههای «آشنا» میشود و اثرتان را به عنوان دنباله گفتمان فتنه
88 توصیف میکنند.
جز انگشت به دهان گزیدن کار دیگری میتوان کرد؟
اگر قرار بود جنایات دوران پهلوی را بگویید؛ چرا آنرا فروکاستید به
شهرنو؟! غربیها حماسه تاج و تخت میسازند و شما «حماسه آش و شکلات» را
مزهمزه میکنید و برای مزه بیشتر دوربین انقلابینمای شما از قلعه،خیابان
جمشید و کازینوها سردرمیآورد. همین بیتدبیری و نامدیریتی، مفاهیم ارزشمند
انقلاب را یک راست میاندازد در آغوش حماسه «نغمه آش و شکلات».
سکانداری و حماسهسازی از سینمای انقلاب و دفاع مقدس را به نو بچه
های «اینگماربرگمان»ی در ایران میسپارید تا حماسه رزمندگان را با فوکوس
تقلیل دهند به تاولهای شیمیایی، تا لذتهای مازوخیستی و ضدحماسه مورد
خواست روشنفکران را عرفیتر کنید.
اینگونه حماسه رزمندگان به تاولهای جنگ زدگان تقلیل مییابد و نقشه
ذهنی نسلهای بعدی میشود. رشادتطلبی از اذهان نسل دهه هشتاد پاک
میشود و برداشت این نسل از جنگ هشت ساله این خواهد بود که جنگیدن جز تاول
چه آوردهای برای این سرزمین داشت؟!
عرفیگرایی نه، روشنفکری آنهم از مدل ارتجاعیاش گرفتارتان کرده چون
در فضای فیلمفارسیهای اروتیک قبل از انقلاب مانده اید و دم از سینمای
انقلاب میزنید.
اگر قرار بود کارکرد شما ساختن «اسپین آف» فیلمفارسی درباره
روسپیهای آب توبه خورده باشد، چرا کار بع دست شما نجیب زادگان نو رسیده
داده شد؟ مفرحبخشساز فیلمفارسیچی کم در این سینما نداریم، خط قرمزها را
برای آنها کمتر کنیم تا در سینمای جمهوری اسلامی بدون کلاه گیس و با همان
روسری در ادامه حماسه آش و شکلات، حماسه خیابان جمشید را بهتر از شما
بسازنند.
با فریاد آی تاواریش…، با ریش آمدید اما به مفهوم «سکسوالیسم سینمایی» در سینمای پیش رفتید!!!
روشنفکری یعنی غیرمسلمان با کلاه گیس؟! مسئله سینمای انقلاب این است؟
عجیب است که فیلم سازانی که باید امیدمان باشند در نمایش دادن زنان
غیرمسلمان بیحجاب با یکدیگر کورس عجیبی گذاشتهاند! شما با کی رقابت
دارید؟ با کیانوش عیاری در نمایش کلاه گیس و بیحجابی؟!
اگر قرار بود نهایت کارکرد شما به ساخت فیلمفارسی دست چندمی بیانجامد
برای احیای نوستالژی فردین و وثوقی ، نجیبانهتر این بود که ممنوعیت را از
فیلمهای گذشته آنان برداریم. چرا مخملبافها، راه را بر آنان سد کردند.
آنها فیلمفارسی مردمی میساختند که مردم برایش بلیط میخریدند و شما …
همان بهتر که برگزیده نشدید تا آبروی سینمای انقلاب در چهملین فجر
این رویداد، مورد تمسخر دشمنان انقلاب قرار نگیرد. همان بهتر که ندیدیم
روی پرده سینما که یک لباس مقدس وسط کافهها و کابارهها در پی آب توبه
ریختن روی روسپیهاست. حتی الگوی این قهرمان ساخته شما، جرات ندارد که
کافه را برهم بریزد.انتقامجوییاش یواشکی است، با پیت مشتعل کننده.
برادران! در آثارتان باید عطر انقلاب از همنفسی با بزرگان و شهدا جاری
باشد،اگر طالب ساختن فیلمفارسی با همان الگوها هستید، زندگی شاهرخ ضرغام
را بسازید.هم فیلمفارسی میشود و هم به درد انقلاب میخورد.
زندگی شهید ضرغام فیلمفارسی بود که با دیدن صورت و سیرت زیبای خمینی
دلش را به دل او یک دله کرد و کافه اشقیا را تا بغداد بهم ریخت. بله… کلی
سوژه روی زمین هست، و شما به دنبال حماسه آش و شکلات، پرستو و آب توبه و
روسپیخانه می روید؟
عزیزان دیدید که کنار کارگردان تازهکارتان، نفر نشاندند تا در مسیر
مغز شویی محسوسی در یکی از آثارتان، بزرگان را سمپات حزب توده نشان دهد!!!