مرور نامه امام خميني به ناطق نوري: خدا آن روز را نياورد كسي راياش را به مردم تحميل كند
در جمهوري اسلامي جز در مواردي نادر كه اسلام و حيثيت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخيص موضوع از طرف كارشناسان دانا، هيچ كس نميتواند رأي خود را بر ديگري تحميل كند؛ و خدا آن روز را هم نياورد.
به گزاش عصر خبر؛ سيد جواد ورعي در جمهوري اسلامي نوشت: چندي پيش بيانات امام را در “صحيفه امام”مرور ميكردم. به نامهاي برخوردم در تاريخ 28 شهريور 1367 به حجت الاسلام و المسلمين ناطق نوري. اين نامه دست كم حاوي چند مطلب بسيار مهم در باره “تحميل رأي”، “جايگاه همه نيروهاي دلسوز نزد رهبري”، “فرق اسلام ناب محمدي(ص) با اسلام امريكايي” و “شاخصهاي پيروزي انقلاب اسلامي” است. اشارهاي به اين مطالب كه كاملا متناسب با شرايط امروز جامعه ماست، خالي از لطف نيست.
مطلب اول آن كه، “تحميل رأي”به ديگري در جمهوري اسلامي ممنوع است. تنها يك فرض نادر را كه اسلام و حيثيت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخيص موضوع از سوي كارشناسان دانا استثنا كرده و آرزو كردهاند كه خدا آن روز را هم نياورد. بسياري از مشكلاتي كه جامعه امروز ما با آن روبروست، از ناديده گرفتن اين اصل اساسي است. بياعتمادي بخشي از مردم بدين خاطر است كه احساس ميكنند عدهاي در اين كشور به دنبال تحميل رأي خود به آنان هستند. مردم هم كه تحميل را بر نميتابند، اعتمادشان سلب شده است.اي كاش نهادهاي قانوني مثل شوراي نگهبان و… رويهاي در پيش نميگرفتند كه چنين تلقي در مردم به وجود نميآمد. نمونه روز آن ردّ صلاحيت شخصيتي است كه شناسنامه انقلاب شمرده ميشود، آن هم به خاطر “كِبَر سن” !
مطلب دوم آن كه، ايشان از “تمام سعي”خود مبني بر اين كه با نسبت دادن مطلبي به ايشان، كسي مظلوم نشود، سخن گفتهاند. گويا در زمان امام هم در پي برخي سخنرانيهاي ايشان، بعضي از افراد تبليغ ميكردند كه مثلا طعن و كنايه امام به فلاني يا فلان جريان است، امام بيدرنگ با گفتار يا عملكرد خود از اين نسبتها برائت جسته و مراقب بودند به كسي در اين موارد ستم نشود. اين نامه هم با همين هدف نوشته شد.
مطلب سوم اين كه، در نزد امام فرقي ميان آقاي ناطق نوري و محتشمي نبود كه به دو جريان معروف سياسي منتسب بودند. امام هر دو را مانند بسياري از نيروهاي هر دو جريان كه دلشان براي اسلام و ايران ميتپد، “فرزندان اسلام و ايران”ميدانستند و اجازه حذف هيچ يك از دو جريان را به دست جريان ديگر نميدادند. معتقد بودند كه اين دو جريان با كمك يكديگر و با “وحدت و همدلي”ميتوانند كشور را اداره كنند. و در يكي از نامههاي خود هشدار دادند كه “”اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده بيجهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.”(صحيفه امام، ج21، ص179)
مطلب چهارم، ضرورت تفكيك ميان “زهد و قدس”اسلام ناب محمدي(ص) و “تقدس مآبي و تحجر گرايي” اسلام امريكايي و تبيين آن براي مستضعفان. قاعدتا از ديدگاه ايشان ضرورت اين تفكيك بدين جهت است كه تودههاي مردم “تقدس مآبي و تحجر” را با “زهد و قداست” واقعي اسلام خلط نكنند و فريب مقدس مآبان و متحجران را نخورند. آيا اگر اين تفكيك در جامعه ما صورت ميگرفت و براي تودههاي مردم تبيين ميشد، جامعه ما گرفتار مصائب سالهاي اخير ميگرديد؟!
مطلب آخر و مهمتر از همه آن كه، پيروزي انقلاب اسلامي در صورتي است كه ما بتوانيم:
اولا، نظام اسلامي را بر پايه “نه شرقي ـ نه غربي” بنا كنيم.
ثانيا، اسلام پاكِ منزّهِ از ريا، خدعه و فريب را معرفي نماييم.
آيا با توجه به دو شاخص فوق انقلاب ما پيروز شده است؟ اگر شاخص اول را هم توانسته باشيم عملي كنيم و نظام جمهوري اسلامي را به عنوان كشوري غير متعهد و مستقل از شرق و غرب بسازيم و به مسلمانان و مستضعفان معرفي كنيم، نسبت به شاخص دوم نميتوانيم چنين ادعايي داشته باشيم. آيا اسلامي كه دولتمردان ما، به ويژه علما و روحانيت دست اندر كارِ اداره جامعه به ملت خود و ملتهاي ديگر معرفي كرده اند، پاك و منزّه از ريا و خدعه و فريب است؟! اگر نه، پس هنوز انقلاب ما پيروز نشده است. به اميد پيروزي انقلاب با معرفي اسلام پاكِ منزّهِ از ريا و خدعه و فريب.
در پايان متن نامه كوتاه امام را تقديم خوانندگان عزيز ميكنم:
جناب حجت الاسلام آقاي ناطق نوري- دامت افاضاته
با سلام، در جمهوري اسلامي جز در مواردي نادر كه اسلام و حيثيت نظام در خطر باشد، آن هم با تشخيص موضوع از طرف كارشناسان دانا، هيچ كس نميتواند رأي خود را بر ديگري تحميل كند؛ و خدا آن روز را هم نياورد. من تمام سعي خود را مينمايم كه با نسبت مطلبي به من، كسي مظلوم نگردد. من شما را هم فردي متدين، متعهد، مبارز و داراي هوش سياسي ميدانم. براي من شما و آقاي محتشمي فرقي ندارد. من هر دوي شما و همينطور همه دستاندركاران صديق نظام و تمامي افرادي كه چون شما قلبشان براي اسلام و ايران ميتپد را فرزندان اسلام و انقلاب ميدانم. همه بايد سعي كنيم تا روح وحدت و پاكي را بر محيط كارمان حاكم گردانيم، تا بتوانيم تمامي قدرتها و ابرقدرتها را به زانو درآوريم. بايد تلاش كنيم زهد و قدس اسلام ناب محمدي را از زنگارهاي مآبي و تحجرگرايي اسلام امريكايي جدا كرده و به مردم مستضعفمان نشان دهيم. ما اگر توانستيم نظامي بر پايههاي نه شرقي نه غربي واقعي و اسلام پاك منزه از ريا و خدعه و فريب را معرفي نماييم، انقلاب پيروز شده است. توفيق جنابعالي را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه
28/ 6/ 67
روحالله الموسوي الخميني