زن سبیلوی قاجاری که حرف پشت سرش زیاد است(عکس)
زنان بیشماری در دربار ناصرالدین شاه قاجار میزیستند اما تنها یکی از آنان موفق به کسب عنوان علیاحضرت و مقام ملکه ایران شد، انیسالدوله.
زنان بیشماری در دربار ناصرالدین شاه قاجار میزیستند که هر کدام داستانی داشتند اما تنها یکی از این زنان بیشمار موفق به کسب عنوان علیاحضرت و مقام ملکه ایران شد، انیسالدوله.
نامش فاطمه بود، اما پردهنشینی و همنشینی با صاحبقران انیس سلطانش کرد. دختر نورمحمد گرجی امامهای که برای همراهی سوگلی محبوب به دربار آمد و خودش سوگلی شد. زنی که در بیست سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه بدون آن که عقد دائم شاه باشد بانوی اول و قدرتمندترین زن ایران بود.
درست است که تاریخ ایران، تاریخی مردسالار است و مهمترین رویدادهای آن با قلمی مردانه نوشته شده، اما زنانی در همین تاریخ زندگی کردند که حضور و زندگیشان آن قدر پررنگ بود که تاریخ نتوانسته در مقابل نامشان سکوت کند. یکی از این زنان بیتردید انیسالدوله است.
دختری گمنام از امامه در نگاه آنهایی که از او نوشتند ملکه بیتاج و تخت دربار ناصرالدین شاه قاجار بود. او در روزگاری که مردان جرات نگاه کردن در چشمهای ناصرالدین شاه را نداشتند، در مقابل او ایستاد و به حکم آیتالله سید محمدحسن شیرازی قلیانهای سلطنتی را شکست و در مقابل اعتراض همسر تاجدارش گفت: «آن کسی که ما را بر شما حلال کرده، کشیدن قلیان را حرام کرده است.»
زنی که از میان روایتهای ضد و نقیضی که در صفحات تاریخ از او شده و یکی او را زنی خیر و دیگری دسیسهساز معرفی کرده است بیتردید یکی از خاکستریترین شخصیتهای عصر ناصری به شمار میرود.
در مطلب زیر که رسمالخط آن به زبان محاوره است به بررسی زندگی سوگلی ناصرالدین شاه پرداختهایم که میخوانید:
* مثل همیشه تکرار میکنیم که تاریخ کشور ما پر از زنانی است که با توجه به هوش ذاتی، باعث تغییرات عظیم در تاریخ کشور شدند.متاسفانه تاریخنگاری زمخت مردانه به من و شما اجازه دیدن این شیرزنان را نداده و تصور میکردیم که زنان هیچوقت نقشی در تاریخ ما نداشتند.
* یکی از این زنان تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران انیسالدوله است. زنی که نه قیافه داشت، نه خانواده، نه پول نه حتی سواد،ولی از تنها روزنه ای که تقدیر در اختیارش گذاشت استفاده کرد و به بالاترین مقام کشور رسید، این سطور، ادای احترامی است به یکی از بزرگترین زنان این مرز و بوم نام اصلیاش فاطمه بود. وی دختر نور محمد، از روستای امامه. پدرش در جوانی درگذشت و نزد عمه اش بزرگ شد. اینجا یک ابهامی وجود داره، عدهای نوشتند ناصرالدین شاه او را در شکار میبیند و با یکه بدو با او خوشش میاد، عده ای گفتند عمه اش او را به عنوان خدمتکار به قصر میفرسته، هر چی بوده حوالی ١٢۶۴ قمری میاد زیر دست جیران خانم فروغ السلطنهـ زیباترین زن شاه و اعجوبه دوران ـ پس از مرگ ناگهانی جیران کلیه اموال او به فاطمه سپرده شد.
* اما او به جای زن حرم بودن در حوالی ١٢٧۵ قمری تصمیم دیگری میگیرد، میخواد با سواد بشه و سه نفر از اندرون مأمور تربیت او شدند.. در سفر سلطانیه، شاه عقدش میکنه (١٢٧۶ قمری) و فاطمه خانم را «انیس الدوله» لقب میده… از اینجا زندگیش مسیر دیگری میگیره کمی بعد هم مالیات شهر کاشان را به انیسالدوله واگذار میکنه. منابعی چون اعتماد السلطنه میگن خودش از شاه میخواد اما مونس الدوله، مینویسه به دلیل لیاقت، کفایت، کاردانی و آدابدانی به تدریج مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت و مقام ممتازی به دست آورد. و خود شاه بهش عطا میکنه.
زن سبیلوی قاجاری که حرف پشت سرش زیاد است
* تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه در همان زمان مینویسه انیس الدوله زشت بوده، اما چیزی که شاه رو مفتون خودش کرده بود نه قیافه و هیکلش، که سواد و مردمداری این زن عجیب و غریب بود… شاه با او ساعتهای متمادی از مملکت و کتاب و افراد حرف میزد.
* از خاطرات تاج السلطنه؛ در این تاریخ که من مذاکره میکنم، او تقریباً سی ساله، قدی متوسط، خیلی ساده، آرام، باوقار، سبزه، با صورت معمولی بلکه یک قدری هم زشت، لیکن خیلی با اقتدار. تمام زنهای سفرای خارجه به منزل او پذیرفته شده، در اعیاد و مواقع رسمی به حضور میرفتند.
* و این خانم بزرگ محترم اولاد نداشت، و مرا برای خود اولاد خطاب کرده، مهر مخصوص نسبت به من داشت. و همین قسم، جمیع خانوادههای محترم و نجیب و زنهای وزرا و امرا به منزل او پذیرفته میشدند. و تمام عرایض اغلب به توسط او انجام گرفته در حضور سلطان عرض و قبول میشد.
* فعالیتهای سیاسی، اجتماعی در آن دوره که زن با سواد کمتر پیدا میشد، انیس الدوله زنی بود که بدون زیبایی, انشاء روان و سلیس او را هیچ زنی نداشت. کمال انیسالدوله باعث چنان سربلندی و قدرت او نسبت به سایر زنان ناصرالدین شاه بود که به مقام ملکه کشور رسید. بله ملکه.
* مونسالدوله در خاطراتش میگه: «ملکه انگلیس یک گردن بند الماس توسط سفیر به طهران فرستاد که به ملکه بدهند. سفیر از صدراعظم پرسید: زن سوگلی شاه کدام است؟ صدراعظم از شاه پرسید و او گفت: آن گردنبند را برای انیسالدوله بیاورند.
* زن وزیر مختار با تشریفات پر تفصیل به اندرون شاهی رفت و گردنبند ملکه انگلیس را به گردن انیسالدوله انداخت. بعد هم به دستور شاه حاجی طوطی خانم، یک نامه برای ملکه انگلیس نوشت و یک کاسه بشقاب قیمتی فیروزه با چند قالیچه ابریشمی برای ملکه انگلیس فرستاد.
* هوش سرشار که از یک زن روستایی انتظار نمیرفت، باعث شد که انیس الدوله برای خود درباری جداگانه داشت. او یک نفر منشی زن داشت که به امورات دفتری اش رسیدگی میکرد و ملاقاتهایش را تنظیم میکرد و سفرای خارجی وقتی به ملاقات شاه میرفتند، در دفتر این ملکه نیز نام خود را ثبت میکردند.
* و حتی هدایای نفیس از جانب کشورهای خارجی به عنوان «انیس الدوله ـ ملکه ایران» به دربار قاجار میرسید. در مدت کوتاهی اداره امور حرمخانه شاهی و برقراری حفظ و تعادل بین زنان شاه بر عهده انیس الدوله قرار گرفت.
زن سبیلوی قاجاری که حرف پشت سرش زیاد است
* اعتماد السلطنه که خودش یکی از حسودهای او بود مینویسه«… انیس الدوله ناخوش است… حرمخانه شاه منحصر به این زن است،… اینکه من به این زن دعا میکنم بیشتر برای خاطر شاه است که اگر خدای نکرده این زن بمیرد کلیه وضع حرمخانه به هم میخورد.»
* انیس الدوله در تمام تشریفات رسمی و روزهای اعیاد و میلاد به عنوان ملکه ایران از شاهزاده خانمها و بانوان اعیان و همسران سفرای خارجی پذیرایی میکرد. مرتب با زنان سفرای مقیم طهران ارتباط داشت و آنها را با فرهنگ و هنر و آداب ایرانی آشنا میکرد.
* کارلا سرنا که با انیسالدوله خیلی نشست و برخاست داشت مینویسه که شاه بدون مشورت با او آب نمیخوره نامه تاریخی انیسالدوله به ناصرالدین شاه خواندنی است: قربان خاک پای مبارک گردم، جواب عریضه نواب رکنالدوله را مرحمت نفرمودهاید، …باری شنیدم که حکومت شیراز را باز تغییر دادهاید، و اللَّه خیلی تعجب است. بیچاره رکنالدوله هفت ماه است نرفته، با آن همه خسارت، اگر برای پیشکشی است از خود شاهزاده بگیرید. اینطورها پدر رعیت بیچاره در میآید، حاکم از خودش نمیدهد. دور از مروت است، از همه جهت بیچارهها تمام شدهاند، عریضه را به دست کسی ندهید محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهید … اینجوری هوای مردم را داشته و تو روی شاه درمیومده انیس الدوله به مقامات خیلی نزدیک بود و رابطهاش رو با اونها حفظ میکرد. چه در جنبش تنباکو و چه در قرارداد رویتر این همان چیزی بود که سپهسالار با تمام هوش و ذکاوتش به آن کاملا بیتوجه بود و کار دست خودش داد.
* اینجا میخواهیم از حساسترین برهههای زندگی شاه، انیسالدوله، سپهسالار و حتی ایران را تعریف کنیم.
* مسافرت به اروپا یکی از وقایع جالب زندگی انیسالدوله است ، آنچه که قطعی است، انیسالدوله در مسافرت اول فرنگ تا مسکو رفته و از مسکو به ایران بازگشته است. اما اینکه چرا رفته و چرا برگشته اختلاف است.
* میرزا حسین خان سپهسلار، صدر اعظم ناصرالدین شاه با تجربه ده ها سال اقامت در خارج از کشور مرتب بدنبال سرمایه گذاری خارجی بود. مسلما در این مسیر هم اشتباهاتی داشت.
* او که بخاطر قرارداد رویتر تحت فشار بود (انصافا قرارداد قابل دفاع نیست حتی از طرف فردی متجدد چون فریدون آدمیت) مجتهدین آن زمان هم ملاعلی کنی و سید صالح عرب قرارداد را حرام اعلام کردند.
* در همین اثنا میخواد شاه رو به سفر اول فرنگ ببره (١٢٩٠ قمری) و از اهمیت و از قدرت انیس الدوله هم بخوبی آگاهه. سپهسالار برای ایران ایده های بسیار خوب و متجدد داشت و قصد داشت سیستم دیوانی ایران را متحول و روزامد کند ولی بخاطر اقامت طولانی در خارج از جو داخلی ایران خبر نداشت، نه بدنبال اتحاد بود و نه اهمیت زنی قدرتمند چون انیس الدوله رو درک کرد.
* تصمیم میگیرند انیسالدوله هم در سفر فرنگ بعنوان ملکه ایران حضور داشته باشه…. شما فکر کنید در قرن نوزدهم شاه و ملکه ایران به یک سفر رسمی بروند و ایران را به جهان معرفی کنند… تمام مقدمات سفر را سپهسالار فراهم میکنه. برخلاف منابع مختلف که از نارضایتیها از سفر زنان به همراه شاه مینویسند، مقامات از حضور انیسالدوله به عنوان متحد خودشان در کنار شاه و به زعم خودشان سپهسالار خبیث خشنود بودند.
* فرهادمیرزا وقتی شاه و هییت همراهش به انزلی میرسند پیش شاه میره و بهش اطلاع میده اگر سپهسالار به عنوان صدراعظم به طهران قدم بذاره باعث شورش مردم میشه و شاه هم لاجرم قبول میکنه با عزل سپهسالار در همان انزلی. واقعا حیف و صد حیف از ایران اونها میتوانستند با حضور ملکه از جزییات سفر اطلاع داشته باشند و اعمال سپهسالار را کنترل کنند ولی باز هم سپهسالار توجهی نکرد.
* روایت عمومی داستان چنین است؛ وقتی هیئت ایرانی به دروازه های مسکو میرسه رجال سیاسی و حاکم شهر برای استقبال از شاه ایران به پیشوازشان میآیند و در کنار شاه دسته گلی هم به انیس الدوله تقدیم میکنند.
* جماعت در طهران میگن؛ انیس الدوله مقید بوده و در مراسم شرکت نمیکنه ، سپهسالار هم میره پیش شاه و میگه این زن باعث دردسر میشه بیا برش گردونیم طهران و قال قضیه رو بکنیم … شاه اول قبول نمیکنه ولی در نهایت سپهسالار آنقدر اصرار میکنه تا شاه رو راضی میکنه.
* انیسالدوله در طهران برای خودش دفتر و دستک داشته، با تمام سفرای خارجی ارتباط موثر و مستقیم داشته، به احتمال زیاد به زبانهای انگلیسی و فرانسه هم صحبت میکرده تا مسکو هم آمده بود، حالا با یه دسته گل همه چیز به خطر افتاد؟
* سپهسالار از حضور این زن قدرتمند که سابقه حمایت از مقامات در جنبش تنباکو را هم داشت «دلواپس» بوده و به او به چشم مزاحم نگاه میکرد، او اصلا متوجه خطراتی که دشمنی با چنین زن قدرتمندی میتونه براش داشته باشه نبود.
* تازه روسها هم از قرارداد رویتر ناراضی بودند، حتی دولت بریتانیا هم از قرارداد با رویتر (که یک شخص و نه دولت بریتانیا بود) خیلی رضایت نداشتند، این وسط شما خارج از خاک ایران برای خودت یک دشمن دیگه هم میتراشی.خب نتیجه کار از همینجا مشخص بود.
* انیسالدوله با چشمانی اشکبار به طهران بازمیگرده با فرهاد میرزا عموی شاه که نایب سپهسالار بود متحد میشه و موجبات عزل میرزا حسین خان سپهسالار را فراهم میکنه… واقعا حیف از کشور و موقعیتش که برای دعوای بهترین آدمهایش از دست میره.
* در این دسیسه انیسالدوله با همکاری معتمد الدوله فرهاد میرزا ( عموی شاه و نایب سپهسالار در غیبت او) و مستوفی الممالک، میرزا سعید خان انصاری مؤتمن الملک و فیروز میرزا نصرت الدوله (پدر همان فرمانفرمایان بزرگ) متحد شده و برای عزل سپهسالار همنوا میشن.
* فرهادمیرزا وقتی شاه و هییت همراهش به انزلی میرسند پیش شاه میره و بهش اطلاع میده اگر سپهسالار بعنوان صدراعظم به طهران قدم بذاره باعث شورش مردم میشه و شاه هم لاجرم قبول میکنه با عزل سپهسالار.
* انیسالدوله همواره از فقرا دستگیری میکرد و به واسطه بذل و بخشش غالباً مقروض بود. در یک نامهای به شاه مینویسد… اما یک هزار تومان کمینه را چرا ضبط فرمودهاید، الحال نهایت دستتنگی را دارم، سر زمستان است. مخارج لازمه جای خود دارد..
* به اهل بیت هم ارادت داشت و بخش قابل توجهی از مال خود را به قبور مقدس بخشید: تاج الماس به روضه امیر المومنین(ع)، ضریح نقرهای برای شهدای کربلا(ع)، پرده های مروارید نشان برای آستان امام رضا(ع)، تعمیر در طلاکوب مسجد گوهر شاد، وقف ده باب مغازه برای روضه خوانی امام رضا(ع).
* وقف کاشانک برای شاهزاده حسین در روستای امامه، بنای پل در ناصرآباد لواسان و چاپ و توزیع رایگان کتاب ناسخ التواریخ. اهدای نیمتاج جواهر نشانی که ناصرالدین شاه به او هدیه داده بود به حرم امام رضا(ع). دروازه میانه مسجد گوهرشاد از موقوفات انیس الدوله است.
* همانطور که گفته شد یکی از کارهای مهم انیسالدوله این بود که نزد زنان سفرای خارجی اقتدار کشور را به نمایش گذارد که در این راستا مجالس مهمانی برای زنان سفرا ترتیب میداد و سعی میکرد با پوشیدن انواع مدالها و جواهرات ملی ثروت و اقتدار ملی را به رخ انها بکشد.
* حتی گاهی بعضی از آنها را به مجالس تعزیه دعوت میکرد و نوع نمایشهای ملی مذهبی را نشانشان میداد تا بدانند که مللی که شاید آنها را ضعیف میپندارند، دارای چه فرهنگ عمیق و ریشه داری هستند.
* یکی دیگر از کارهای مهم انیسالدوله حساسیت نسبت به پناهندگی به سفارت روس و انگلیس بود که سعی میکرد به هر نحوی شده از رجوع افراد به سفارتهای خارجی جلوگیری کند به عنوان مثال در یک مورد که به دشمن ناصرالدین شاه پناه داده بود و وقتی با اعتراض شاه مواجه شد، گفت «کسی که مورد غضب شاه باشد، من خودم از شاه به او دشمنترم، ولی دیدم اگر من او را پناه ندهم، به سفارتخانههای روس یا انگلیس پناه خواهد برد و آنجا تحصن خواهد جست و یقین داشتم که در این صورت، خشم اعلیحضرت چندین برابر خواهد گشت و آن وقت کاری هم نمیشد کرد و این از همه بدتر بود.
* در مرگ انیس الدوله هم مثل بقیه زندگیش زیاد افسانه سرایی شده ولی چیزی که قطعی است تنها چند ماه پس از ناصرالدین شاه و در همان ١٣١۴ قمری (١٢٧۵ شمسی) از غصه دق میکنه.
* خونه انیسالدوله در خیابان ولیعصر امروزی چهارراه گمرک است این منزل بینظیر که ابتدا در زمان پهلوی اول به تملک وزارت فرهنگ درآمد در زمان پهلوی دوم به اتحادیه گوسفندداران فروخته شد!
* امروز هم محل تعاونی اتحادیه پخش کنندگان گوشت است ولی خوشبختانه این خانه زیبا در سال ١٣٨٢ به ثبت میراث فرهنگی درآمده و فعلا از هر گزندی در امان است تا انشالله یک زمانی موزه بشه.
این چنین پرونده یکی از زنان قدرتمند تاریخ معاصر در فراق شاهی بسته شد که در حدود ۲۰ سال ملکه بیتاج و تخت یکی از مقتدرترین پادشاهان تاریخ ایران بود.