مصاحبه جالب با محمدرضا هدایتی

بازی کردن من در نقش پیرمردهای اغراق شده و فانتزی فقط مخصوص کارهای مهران مدیری است و فقط اگر روزی مهران مدیری بخواهد فیلم سینمایی بسازد من را با این گریم روی پرده سینما خواهید دید.

مصاحبه جالب با محمدرضا هدایتی
هفت صبح:زمانی که می خواستم با محمدرضا هدایتی قرار مصاحبه بگذاریم، تا دلتان
بخواهد بهانه گفت و گو با او وجود داشت. از شروع مجدد تصویربرداری قهوه
تلخ و صحبت کردن در مورد شکاهکاری به نام مجموعه کلاه قرمزی و پسرعمه زا
تا تولید جدیدترین آلبومش «ماه می خنده». 
هدایتی
که از سیستان و بلوچستان به تهران آمده است پس از 17 سال از شروع کارش در
یک کتاب فروشی تبدیل به یکی از بازیگران ثابت کارهای مدیری شده است. 
طغرل
(پاورچین)، یاور طغرل (شب های برره)، منصورخان (باغ مظفر) و جهانگیرشاه
دلو (قهوه تلخ) معروف ترین نقش های هدایتی هستند که در همه آنها در نقش
پیرمرد و با گریم سنگینی جلوی دوربین رفته است. 
هدایتی
از آن دسته بازیگرانی است که به قول معروف برای سینما ساخته نشده اند و با
اینکه بازیگری است که اکثر کارهایش کمدی است ولی اصولا کم می خندد. 
به
قول خودش قیافه اش از دور دل آب می کند و از نزدیک زهله می برد! هدایتی در
مصاحبه ای که در ادامه می خوانید حرف های جالبی درباره خودش و آن سه بهانه
ای که به خاطر آنها به سراغش رفتیم زده است.
*محمدرضا
هدایتی زمانی برای مخاطب محبوب شد که با چهره ای غیر از چهره اصلی خودش
جلوی دوربین رفت (نقش طغرل در سریال پاورچین) و زمانی که دیگر کارهای موفق
شما در تلویزیون را نگاه می کنیم هم می بینیم که در کمتر کاری شما با چهره
اصلی خودتان و بدون گریم های سنگین موفق بوده اید. این علاقه شما به ایفای
نقش هایی که به خود واقعی شما شباهت کمتری دارد از کجا ریشه می گیرد؟
دلیل
اصلی این اتفاق این است که همیشه دوست دارم کارهایم متفاوت باشد و نقش
هایی که بازی می کنم بیشترین فاصله ممکن را با شخصیت واقعی خودم داشته
باشد. معتقدم اگر بتوانم در نقش هایی که هیچ شباهتی با خودم ندارند بازی
کنم و موفق باشم، می توانم اسم بازیگر را روی خودم بگذارم. در غیر این
صورت خیلی ها می توانند با همان چهره اصلی خودشان و بدون کمترین زحمت یک
سری دیالوگ را جلوی دوربین بگویند و بعد هم اسم بازیگر را روی خودشان
بگذارند. البته کتمان نمی کنم که اکثر نقش هایی که در کارهای آقای مدیری
با آن نوع گریم ها بازی کرده ام تیپ بوده اند، ولی تیپ هایی بوده اند که
آرام آرام به شخصیت تبدیل شده اند. واقعا نمی دانم در همین نوع بازی هم
چقدر موفق بودم چون نظر خود بازیگر در مورد خوب بودن بازی هایش ملاک
معتبری برای قضاوت نیست، ولی شاید اگر با همین جنس سختی، چنین نقش هایی
خارج از فضای کمدی و در یک بستر کاملا جدی به من پیشنهاد می شد الان می
توانستم یک بازیگر قابل اعتناتر در عرصه سینما باشم. البته شاید هم موفق
نمی شدم ولی کلا در اختیار گذاشتن چنین فضاهایی که در آن مجبورید برای
درآوردن یک نقش کلی سختی بکشید و با نقشی دچار چالش های اساسی شوید را
دوست دارم.
*اگر بخواهید 10 سال همکاری با مهران
مدیری را مرور کنید و پنج شخصیت طغرل (پاورچین)، یاور طغرل (شب های برره)،
ددی (نقطه چین)، منصورخان (باغ مظفر) و جهانگیرشاه دلو (قهوه تلخ) که موفق
ترین و شناخته شده ترین کارهای شما در عرصه بازیگری برای مخاطب محسوب می
شود را کنار هم بگذارید، کدام یک برای شما جذاب تر و دوست داشتنی تر هستند
و چرا؟طغرل و جهانگیرشاه میدان بیشتری برای ارایه تیپی که قرار
بود نشان دهند داشتند، بنابراین نسبت به نقش هایی که میدان کمتری برای
حضور پیدا می کردند پخته تر از کار درآمدند.
مصاحبه جالب با محمدرضا هدایتی

*این میدان کمتر یا بیشتر دقیقا به چه معنی است؟
وقتی
در داستان کمتر دیده شوید یا شخصیت جانبی تری داشته باشید میدان کاری شما
محدودتر و کوچک تر می شود و در نتیجه ممکن است نتوانید خیلی از ویژگی های
تیپی که می سازید را نمایش دهید. «جهانگیر شاه» میدان زیادی برای دیده شدن
داشت و این میدان زیاد باعث می شود تعادل خوبی در استفاده از انواع و
اقسام ویژگی های تیپیکال به وجود بیاید. مثلا «بابا اتی» یا «بابا شاه» در
«قهوه تلخ» تیپ هایی هستند که میزان کمدی بودنشان بسیار بالا است و تقریبا
شبیه کاریکاتور هستند. خب اگر اینها زیاد به مخاطب نشان داده شوند باعث
خستگی مخاطب و ایجاد حس تکراری بودن در او می شود به همین دلیل است که در
هر قسمت قهوه تلخ در یک سری سکانس مشخص و محدود آنها را می بینید. این
اتفاق باعث می شود تاثیر فضای کمدی که آنها خلق می کنند روی مخاطب چندین
برابر شود. حالا اگر من هم قرار بود به اندازه این دو شخصیت حضور محدودتری
داشته باشم باید دزد کمدی جهانگیرشاه را خیلی بالاتر از این می بردم ولی
الان که این نقش حضور بیشتری دارد باید متعادل تر باشد و همین باعث می شود
کمی بیشتر به یک شخصیت با خصوصیات رفتاری مشخص نزدیک شوم.

*تا
به حال اتفاق افتاده که مهران مدیری از شما بخواهد شخصیتی را بازی کنید که
گریم آنچنانی نداشته باشد و به چهره و سن و سال شما کمی نزدیک باشد؟
نه.
چون دیگر به درد مهران مدیری و کارهایی که می سازد نمی خورم. شخصیت هایی
که همیشه بازی می کنم کاملا فانتزی هستند و اگر قرار باشد مدیری بازیگری
را برای یک نقش با چهره ای عادی پیدا کند مطمئنا به دنبال بازیگری می گردد
که چهره واقعی اش برای مردم جذابیت بیشتری داشته باشد. مثلا یک بازیگر جدی
و محبوب سینمایی که وقتی در یک نقش کمدی قرار می گیرد محبوبیت چهره واقعی
اش می تواند به جذب مخاطب و ارتباط برقرار کردن آنها با نقش کمک کند. شاید
عادی بودن چهره من برای مردم خیلی دوست داشتنی و جذاب نباشد و حتی اگر
بازی خیلی خوبی هم ارایه دهم چون مردم با گریم های سنگین و نقش های کاملا
متفاوت من را دوست دارند چنین نقشی را در یک کار کمدی از من نپذیرند.
*شما
تجربه های موفق سینمایی در کارنامه کاری تان ندارید. فکر نمی کنید اگر
فرصت ایفای نقش هایی مشابه آنچه در کارهای مهران مدیری بازی می کنید به
شما داده می شد شما الان در سینما هم آدم خیلی موفقی بودید؟
شاید
اگر فیلمی ساخته شود که به همین اندازه شخصیت های اغراق شده و فانتزی در
آن وجود داشته باشد بازی من مثل تلویزیون به چشم بیاید و مورد قبول قرار
گیرد ولی اگر همین مدل تیپ در فیلمی کمدی که شخصیت هایش شبیه آدم های
واقعی و رئال هستند حضور داشته باشد بعید می دانم موفقیتی آن چنانی به دست
آورم. مگر اینکه پیرمردی متفاوت از این نقش هایی که تا امروز بازی کرده ام
باشد. البته اگر نگاه کنید من در سریال در «چشم باد» هم با گریم یک پیرمرد
و در یک نقش دیدم ولی همان گونه که گفتم درهای سینما خیلی برای بازیگری
مثل من باز نمی شود. 
البته این را هم بگویم که
بازی کردن من در نقش پیرمردهای اغراق شده و فانتزی فقط مخصوص کارهای مهران
مدیری است و فقط اگر روزی مهران مدیری بخواهد فیلم سینمایی بسازد و در آن
چنین نقشی برای من وجود داشته (مثلا نسخه سینمایی شب های ببره) من را با
این گریم روی پرده سینما خواهید دید.
*یکی از
ویژگی ها و جذابیت های سریال های آقای مدیری پخش پشت صحنه های آن برای
مخاطب است. از «پاورچین» پخش این پشت صحنه ها آغاز شد و الان که «قهوه
تلخ» ساخته می شود هم ادامه دارد اما نکته جالب توجه این است که شما در
پشت صحنه هایی که گاها خیلی از بازیگران و حتی مهران مدیری از شدت خنده
حالشان بد می شود همیشه خیلی خونسرد هستید و کمتر دیدیم که شما بخندید.
واقعا تا این اندازه آدم کم خنده و سفت و سختی هستید؟
نه
واقعا این گونه نیست چون اگر من زمانی خنده ام بگیرد هیچ کس نمی تواند
جلوی خندیدن من را بگیرد ولی وقتی نمی خندم واقعا موقعیتی پیش نیامده که
بخواهد خنده آن چنانی از من بگیرد. اگر شما بازیگرانی مثل برزو ارجمند یا
سیامک انصاری را می بینید که به شدت قهقهه می زنند به دلیل حساسیت هایی
است که به بازیگر مقابلشان دارند. مثلا وقتی آنها در حالت عادی هم به جواد
عزتی نگاه کنند نمی توانند جلوی خنده خود را بگیرند چه برسد به اینکه در
آن گریم باشد و آن طنازی های مخصوص به خودش را هم انجام دهد. دلیل دیگرش
هم این است که ذات کار کمدی برای من خیلی جدی است. من بیشتر نگران نخندیدن
مردم هستم. اصولا ترجیح می دهم پشت صحنه کم خنده ای داشته باشیم ولی مخاطب
با دیدن کار تا جایی که می تواند بخندد اگرچه شاید خیلی اوقات مردم پشت
صحنه های ما را از خود داستان سریال هم بیشتر دوست داشته باشند.
*در
بسیاری از سریال هایی که بازی کرده اید تکیه کلام هایی به زبان آورده اید
که تا مدت ها پس از پخش سریال هم سر زبان مردم بوده است. چقدر از این تکیه
کلام ها و دیالوگ ها حاصل ذهن شما و بداهه پردازی است و چقدر از وفاداری
شما نسبت به متن نشات می گیرد؟
من به اصل متن
کاملا وفادارم. فقط گاهی در حاشیه های متن یک سری بداهه پردازی هایی می
کنم. همه بازیگران هم همین کار را می کنند فقط میزان بداهه پردازی هایشان
در حاشیه متن با هم فرق می کند. به نظرم هیچ بازیگری وجود ندارد که بخواهد
در یک کار خوب با بداهه پردازی چارچوب متنی را عوض کند.
*خب
شما جزو کدام دسته از بازیگران هستید؟ آنها که بداهه بیشتری در حاشیه متن
از خودشان بروز می دهند یا آنهایی که کمتر تن به این کار می دهند؟
زیاد
و کم بودن بداهه پردازی کاملا بستگی به متن دارد. البته در یک سری از
کارها مثل کلاه قرمزی همه چیز کاملا بر پایه بداهه پردازی جلو می رود، چون
متنی برای کار وجود ندارد. در کلاه قرمز آقای طهماسب فقط به ما موضوع می
داد و باقی کار روی بداهه پردازی ما جلو می رفت.
*خب
کمی هم به سراغ کلاه قرمزی برویم. بدون شک ایرج طهماسب یکی از کودک شناس
ترین آدم هایی است که در عرصه سینما و تلویزیون کار می کند. سوال من
اینجاست که این طرز فکر و کودک شناسی ایرج طهماسب چگونه به محمدرضا هدایتی
منتقل می شود تا شخصیت عروسکی پسرعمه زا به وجود بیاید و کاملا هم موفق
شود؟
طهماسب در ابتدا می گذارد شما هرگونه که
دوست دارید بداهه پردازی کنید تا از بین تمام بداهه پردازی های شما به
شخصیتی که می خواهد برسد و چارچوب مشخصی برای شخصیتی مثل پسرعمه زا ترسیم
کند. بعد از اینکه در تمرین های فراوان آن چارچوب برای ایرج طهماسب به
وجود آمد کار را کاملا به عهده خود شما می گذارد تا آن شخصیت را پخته
کنید. مثلا قبل از اینکه عروسک پسرعمه زا ساخته شود من با عروسک دیگری
تمرین می کردم و طهماسب از من می خواست که با صدایی مشابه کلاه قرمزی آن
را جلو ببرم. من کم کم در طول تمرینات به یک سری ویژگی ها رسیدم و وقتی
تمرین ها تمام شد طهماسب به من گفت که فلان ویژگی و فلان ویژگی را در
شخصیت نگه دار و پسرعمه زا را بر مبنای همین ویژگی ها جلو ببرد. اگر شما
کلاه قرمزی 88 را ببینید و آن را با کلاه قرمزی 90 و 91 مقایسه کنید متوجه
می شوید که چقدر این شخصیت چارچوبش مشخص تر و ویژگی هایش اختصاصی تر شده
است. ضمن اینکه تمام بچه هایی که به جای عروسک های مختلف صحبت می کنند از
بهترین های این عرصه هستند و انتخاب های ایرج طهماسب نشان داده چقدر خوب
فضا و توانایی های آدم ها را می شناسد.
*باتوجه
به اینکه می گویی همه چیز در کلاه قرمزی بر پایه بداهه پردازی شخصی صدا
پیشگانش شکل می گیرد، پسرعمه زا دقیقا از کجای ذهن محمدرضا هدایتی به وجود
آمده است؟ این همه دیالوگ و خلاقیت که هم برای مخاطب کودک و نوجوان جذاب
است و هم برای مخاطب بزرگسال از کدام قسمت های زندگی محمدرضا هدایتی بیرون
می آید؟
خیلی از این خلاقیت ها و دیالوگ های
متفاوتی که می گویید ریشه در دوران کودکی من که در سیستان و بلوچستان
گذشت، دارد. دورانی که من در یک روستا و با کمترین امکانات موجود زندگی می
کردم و کودکی ام را می گذراندم. خیلی از شوخی ها و ساده دلی های آدم ها در
آن محیط برای ساختن شخصیت پسرعمه زا به من کمک کرد اما شخصیت دیوانه وار
پسرعمه زا مطمئنا تنها با  تکیه بر دوران کودکی من نمی توانست موفق باشد. 
به
دلیل اغراق بالایی که در حرکات و طرز حرف زدن، وجود رسم و رسوماتی که در
محل زندگی او وجود دارد، هیولاها و ترس های درون ذهنش و از همه مهم تر
عادت ها و باورهایی که در پسرعمه زا وجود دارد مشابه این شخصیت را نمی
توانستیم در هیچ ده و روستایی پیدا کنیم و از طریق الگوبرداری به آن
برسیم. اینجاست که هنر ایرج طهماسب در زنده کردن بخش کودک درون ما باعث شد
این شخصیت با این ویژگی هایی که می بینید خلق شود. 
تنها
اصرار طهماسب این است که کودکی در درون ما زنده نگه داشته شود، به خیلی از
مسائل از دید یک کودک نگاه کنیم و اتفاقات را با دلایل و توجیهات کودکانه
تجزیه و تحیل و در نهایت بیان کنیم. تمام شخصیت ها در کلاه قرمزی باید
وجهه کودکانه قدرتمندی داشته باشند. چه سن و سالی از آنها گذشته باشد مثل
فامیل دور و آقای همساده و چه همچنان بچه باشند مثل کلاه قرمزی، پسرخاله
یا پسرعمه زا.
*یک دوره ای حضور ستارگان سینما
در مجموعه کلاه قرمزی خیلی پررنگ شد ولی امسال خبری از ستاره ها نبود و
انگار مردم بیشتر دیدن همین عروسک ها را دوست دارند تا دیدن ستاره های
پرطرفدار سینما را. فکر می کنید علت این اتفاق چیست؟
هدف
از آوردن ستاره ها در کلاه قرمزی 88 غیر از آن چیزی بود که همه فکر می
کنند. آمدن ستاره ها به کلاه قرمزی به نظرم لطفی بود که آن دوستان به
خودشان کردند.
*چرا این یک لطف به خودشان بود؟
چون
می توانستند به این وسیله به بچه ها بگویند که برایشان اهمیت دارند.
ابراهیم حاتمی کیا، علیرضا خمسه، آتیلا پسیانی و خانواده اش یا امین حیایی
با آمدن به کلاه قرمزی به بچه ها نشان دادند که در نظرشان بچه ها اهمیت
زیادی دارند. آن زمان چون سال ها از حضور کلاه قرمزی در تلویزیون گذشته
بود این آمدن ها باعث شد همه بدانند با اینکه 20 سال از عمر کلاه قرمزی می
گذرد ولی همچنان یک شخصیت مهم و محبوب به شمار می رود. چرا هیچ عروسکی
کلاه قرمزی نمی شود. مگر ظاهرا مثل خیلی از عروسک ها متشکل از چند تکه ابر
نیست؟ فرق کلاه قرمزی با خیلی از همنوعانش این است که سازندگانش هیچ وقت
کودک را یک موجود ابله یا کوچک فرض نکرده اند. هم کلام شدن ابراهیم حاتمی
کیا با چند تکه ابر که نامش عروسک کلاه قرمزی است هم بزرگ منشی حاتمی کیا
را نشان می دهد، هم محبوبیت کلاه قرمزی را و از همه مهم تر اهمیت داشتن
بچه ها برای آدم بزرگ ها و ستاره ها را به تصویر می کشد.
*فکر می کنی علت موفقیت طهماسب و عروسک هایش در بیش از دو دهه فعالیتی که داشته چه بوده است؟
طهماسب
به خوبی به این نکته پی برده که اگر آدم می خواهد ماندگار شود باید جای
خود را در دل بچه ها باز کند و روی دوست داشته شدن توسط کودکان سرمایه
گذاری کند. اگر شما خاطره خوب یک کودک باشید 20 سال بعد هم که آن کودک
بزرگ شود شما هنوز بهترین خاطره اش هستید و آن کودک بزرگ شده هم کودک خود
را به دوست داشتن کسی که خودش در کودکی دوست داشته تشویق می کند و این
داستان سال های سال تکرار می شود. الان من هم خوشحالم چون فکر می کنم در
بین کودکان طرفدارانی دارم که اگر روزی به سن پیری برسم همچنان دوستم
داشته باشند و شاید همین برای من کافی باشد. البته من در آلبوم جدید
موسیقی ام با کمی تفاوت در سن و سال با همین فکر جلو رفتم. هدفم از ساخت
آلبوم ماه می خنده خواندن یکسری آهنگ هایی بود که اصطلاحا تین ایجرها
دوستش داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کنند.
*آیا
محمدرضا هدایتی دوست دارد او را در بین خواننده های کشور در یک رتبه مشخص
قرار دهند یا اینکه فقط چون به موسیقی علاقه دارید و از طرفی توانایی عرضه
یک آلبوم موسیقی را دارید دوست دارید کار موسیقی هم انجام دهید؟من
دوست دارم مردم همان اندازه که در بازیگری من را پذیرفته اند، در خوانندگی
هم من را قبول کنند. هرچند اول راهم و تا امروز دوتا آلبوم بیشتر به بازار
نداده ام. قصد هم ندارم «ماه می خنده» آلبوم آخرم باشد چون کار ساخت آلبوم
جدیدم را آغاز کرده ام. اگر مردم من را قبول کنند قول می دهم تمام تلاشم
را به  کار بگیرم که آثار لذت بخشی به آنها ارایه دهم.
*این آثار لذت بخشی که می گویید، در ذهن محمدرضا هدایتی دارای چه ویژگی های خاصی است؟
یعنی
اثری که وقتی می شنوند پس از چند لحظه از آن رد نشوند و قطعه دیگری را گوش
کنند. در ذهن آنها تداعی کننده خاطرات خوبی باشد و 10، 20 یا 30 سال بعد
هم به آن رجوع کنند.
*این وسط چقدر حس شما در آثارتان دخیل است و چقدر تکنیک های موسیقی؟
من
بخش حسی قدرتمندتری دارم. به دلیل اینکه نه سواد موسیقی آنچنانی دارم و نه
با تکنیک موسیقی آشنایی دارم. بخش تکنیکی قضیه را به دوستم رشید رفیعی
سپرده ام و خودم کاملا در بحث درست درآوردن حس و حال آثارم کار می کنم.
درست درآوردن حس درست در یک اثر بسیار مهم است. اینکه شما بتوانید یک
ملودی گوش نواز را در کنار یک ترانه خهوب و شیرین قرار دهید اتفاق خیلی
خوبی است که در عین حال بسیار سخت است. دوست ندارم قطعه های موسیقی ام
صدها  نمونه مشابه دیگر هم داشته باشد. دوست دارم ملودی ها برای گوش مخاطب
کاملا جدید و تازه باشند و برای رسیدن به این هدف در آلبوم «ماه می خنده»
همه تلاشم را انجام دادم.
*سلیقه خیلی از مردم و
خواننده ها به سمت آثاری رفته که در آنها از تلخی، جدایی، خیانت و کلا
اتفاقات بد در زمینه عشق و احساس خوانده می شود. در  آلبوم ماه می خنده ما
با این موضوع مواجه نیستیم. فکر نمی کنی این برخلاف مسیر آب حرکت کردن کمی
در تعداد مخاطبانی که می توانید  داشته باشید اثر منفی بگذارد؟
اصلا
اگر بخواهم به این سمت بروم هم نمی توانم چون این نوع شعرها و موسیقی ها
به صدای من نمی آید. صدای من از جنسی است که باید با آن ترانه های مهربان
بخوانم. اگر هم مشکل صدا را فاکتور بگیریم، باتوجه به شناختی که مردم از
من دارند شاید خواندن این گونه آهنگ ها خیلی به مذاق شان خوش نیاید. دوست
ندارم تصویر غلطی از من در ذهن مخاطب به وجود بیاید. شاید خیلی ها بگویند
خب هدایتی نقش طغرش را بازی کرده که خیلی هم خشن است ولی طغرل با همه خشن
بودنش در بین مخاطب منفور نیست.
*اگر روزی به
این نتیجه برسید که مردم محمدرضا هدایتی را به عنوان خواننده قبول نکرده
اند و همچنان او را صرفا به عنوان یک بازیگر دوست دارند از خواننده بودن
کنار می کشید؟
امیدوارم این اتفاق نیفتد. ولی
اگر هم روزی این مساله ای که شما می گویید را حس کنم پس قطعا کاری که
انجام داده ام خوب نبوده که مردم با آن ارتباط برقرار نکرده اند. آن وقت
اگر بخواهم ادامه دهم می شود آزاردادن مردم. در بازیگری هم همیشه سعی کرده
ام تا جایی که می توانم از بازی کردن در کارهای بد پرهیز کنم. البته سعی
خواهم کرد در موسیقی ام دو نکته را رعایت کنم تا دچار قهر مردم نشوم. اول
اینکه موسیقی را تبدیل به یک کار روتین نکنم و اگر چند سال هم طول کشید که
یک آلبوم خوب بیرون بدهم آن چند سال را صبر کنم چون آبرو و اعتبارم بین
مردم از همه چیز مهم تر است و دوم اینکه در کارم تنوع داشته باشم تا همه
سلیقه ها سهمی از کارهایم داشته باشند. کما اینکه در حال حاضر در این فکرم
که آلبومی تلفیقی ارایه دهم که موسیقی اصلی اش کاملا مختص به موسیقی نواحل
سیستان و بلوچستان است. با این کار هم ادای دینی به زادگاهم و مردم مهربان
و خونگرمش کرده ام و هم شاید کاری جدید و خوبی در عرصه استفاده از موسیقی
های محلی با تکنیک های روز کرده باشم.
*اینکه دوباره اعضای تیم قهوه تلخ پس از مشکلات و حاشیه های فراوان جمع شده اید تا این کار را بالاخره به پایان برسانید چه حسی دارد؟
خیلی
خوشحالم چون ما هیچ وقت دوست نداشته ایم به مردم بی احترامی کنیم و کار
ناقصی به آنها تحویل دهیم. اگر تا به حال هم این اتفاق برای بعضی کارهای
آقای مدیری افتاده به دلیل عوامل و اتفاقاتی بوده که هیچ ارتباطی با تصمیم
کارگردان و عوامل نداشته است و ناقص ماندن بعضی کارها واقعا تقصیر ما و به
علت خواسته ما نبوده است.
*خیلی از مردم سی دی
های شب های برره را در خانه هایشان دارند و هرچند وقت یکبار آن را نگاه می
کنند. اتفاقی که شاید برای خیلی از سریال ها حتی سریال های خود مهران
مدیری هم رخ نداده است. قهوه تلخ هم با آغاز کارش موج بزرگی از محبوبیت را
به دنبال خودش راه انداخت. باتوجه به سابقه بلند مدتی که در همکاری با
مهران مدیری داشته اید فکر می کنید قهوه تلخ سال های بعد چه جایگاهی در
بین مردم خواهد داشت؟
مطمئنم 10 سال بعد یکی
دیگر به جای شما رو به روی من خواهد نشست و همین نکته ای که درمورد شب های
برره گفتید را در مورد قهوه تلخ خواهد گفت. مهران مدیری و تک تک عوامل
برای جزئی ترین نکات بیشترین وقت ممکن را گذاشتند و برای ساخت این سریال
واقعا زحمت بسیار زیادی کشیده شد. در دکوری که برای این مجموعه ساخته شد
می توانید چند سریال تاریخی بسازید. بازیگران بهترین و هنرمندانه ترین
بازی های خود را در این سریال به نمایش گذاشتند. به نظرم قهوه تلخ مثل شب
های برره و شاید حتی بیشتر از آن در ذهن مردم ماندگار خواهد بود.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک