چگونه «رونالدو» جای مفاخر ملی را میگیرد؟! / دکتر بنیانیان به این سوال مهم پاسخ داد
خراسان نوشت: دیدارهای معلمان با رهبرانقلاب که معمولاً به صورت سالانه و در اردیبهشتماه، مصادف با هفته گرامیداشت مقام معلم برگزار میشود، از منظر رهنمودهای معظمله درباره مدیریت کلان تعلیم و تربیت، جایگاهی بسیار ویژه و راهبردی دارد
امسال نیز، این دیدار انجام شد و حضرت آیتا… خامنهای به بیان دیدگاهها و رهنمودهای خود در این عرصه پرداختند. یکی از دغدغههای مهم ایشان در حوزه تعلیم و تربیت که امسال نیز در بیانات گنجانده شد، پرداختن به مقوله تقویت جایگاه هویت ملی در فکر و اندیشه دانشآموزان، با اتخاذ برنامههای دقیق و صحیح تربیتی بود. رهبرانقلاب در این دیدار گفتند: «ما بایستی کاری کنیم که دانشآموز ما دارای هویت ملی بشود. مهمتر از علمآموزی یا لااقل در حد علمآموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند. از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود، این چیزی است که امروز وجود ندارد؛ خیلی از افتخارات، حالا ایشان اسم مرحوم آقای کاظمی آشتیانی را آوردند، شما بین بچههای مدرسهتان، مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود، داشت، میشناسند؟ چند درصد؟ رونالدو را چند درصد میشناسند؟ ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمیشناسیم؟» این نگاه آسیبشناسانه رهبرانقلاب را میتوان از زوایای مختلف مورد بررسی و ریشهیابی قرار داد. در گفتوگو با دکتر حسن بنیانیان، عضو شورای ستاد اجرایی نقشه مهندسی فرهنگی در شورایعالی انقلاب فرهنگی و یکی از صاحبنظران عرصه مسائل فرهنگی و تربیتی، به دنبال چرایی این کاستیها و یافتن راهی برای رفع این آسیب از ساختارهای آموزشی کشور بودیم. آنچه در پی میآید، مشروح این گفتوگو است.
غفلت از یک اصل راهبردی
بنیانیان در آغاز سخن، موضوعی را که رهبرانقلاب مطرح کردند، یکی از مهمترین و اصلیترین چالشهای پیش روی ساختار تربیتی در آموزش و پرورش دانست و گفت: اینکه چرا دانشآموزان ما، رونالدو را میشناسند، اما با مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی، آشنایی ندارند، به مسئله محوری غفلت از اصل راهبردی تربیت بازمیگردد و همین مسئله، باعث میشود که فرزندان ما، شخصیتها و قهرمانان ملی خودشان را کمتر بشناسند یا اصلاً نشناسند. تربیت، مفهومی فراگیر و همگانی است و باید آحاد جامعه نسبت به آن احساس مسئولیت کنند. البته این را هم بگویم که احساس مسئولیت به تنهایی نمیتواند این مسئله را حل کند؛ ما نیازمند دانش کافی در این زمینه هم هستیم. با چنین دغدغهای بود که آمدیم و نهادهای فرهنگی را در کشورمان تأسیس کردیم، نهادهایی که مانند شمشیر دو دم عمل میکند؛ یکی از این نهادها، همین نهاد امور تربیتی در آموزش و پرورش و حضور مربیانی در مدارس است که مسئولیت سازماندهی برنامههای تربیتی را برعهده دارند
دارند. کسی منکر کارکردهای مثبت و ضرورت وجود این نهاد نیست؛ اما وقتی چنین نهادی در مدرسه مستقر میشود، باید درک بقیه معلمان و مدیران مدارس این باشد که نقش آنها هم در فرایند تربیتی دانشآموزان ضروری است؛ همانطور که خانوادهها و جامعه در این زمینه نقش دارند و نقش آنها هم مهم و اساسی است؛ اما متأسفانه میبینیم که در موارد زیادی، عکس این مسئله اتفاق میافتد؛ یعنی اولیای مدرسه مسئولیت طبیعی و نقش خودشان را در این عرصه، واگذارشده به معاون یا مربی تربیتی میبینند و کنار میکشند. بزرگواران امور تربیتی هم، با آن امکانات محدود و روشهای مستقیمی که معمولاً برای دوره نوجوانی جواب نمیدهد و درصد کمی از دانشآموزان را تحت پوشش میگیرد، نمیتوانند مسئولیتی را که برعهده دارند، درست انجام دهند و همین مسئله، اسباب تقلیل جایگاه امور تربیتی را در مدارس ما فراهم میکند و نتیجهاش این میشود که بچه، علم را در مدرسه میآموزد، اما برای مقولههای فرهنگی و تربیتی که یکی از آنها شناخت شخصیتهای برجسته ملی است، احساس نیاز نمیکند و اگر هم احساس نیاز کند، به سراغ منابع دیگری میرود.
تربیت؛ یک مقوله حساس و پیچیده
البته عضو شورای ستاد اجرایی نقشه مهندسی فرهنگی، دلایل بروز چنین آسیبی را محدود به ساختارهای اداری امور تربیتی در مدارس کشور نمیداند؛ او معتقد است: موضوع دیگری که باید به آن توجه ویژه داشت و البته ما تا حد زیادی از آن غفلت کردهایم، پیچیدگی موضوعِ تربیت است؛ اینکه باید برای اجرای درست سیاستهای تربیتی، قویترین افراد انتخاب شوند. بگذارید اینگونه بگویم، اصل این است که برای ارتقای جایگاه آموزش و پرورش، باید قویترین افراد معلم باشند و در بین آنها، باید قویترین فرد را به لحاظ توانایی برقراری ارتباط، مدیریت و توانمندیهای امور تربیتی، به عنوان مربی تربیتی انتخاب کنیم. در حالی که الان، توانمندترین افراد در حوزه آموزش و پرورش ما، معلم ریاضی و فیزیک و درسهایی از این قبیل میشوند. افراد چهره در حوزه امور تربیتی، به اندازه کافی وجود ندارند و آنهایی هم که هستند، فعالیتهایشان در مدارس خاص، محدود شدهاست. موضوع تربیت، ابداً موضوع ساده و کوچکی نیست؛ متأسفانه ما آن را خیلی آسان و در حد فعالیتهای روبنایی گرفتهایم.
ارزشگذاری غیرواقعی در زمینه تربیت
دکتر بنیانیان، موضوع جنس ارزشگذاری فعالیتهای تربیتی در مدارس را هم یکی از دلایل بروز این آسیب میداند و میگوید: به کنکور و رقابتهای مربوط به آن نگاه کنید؛ ببینید چگونه فضای فکری محیطهای آموزشی ما را تحت تأثیر قرار میدهد؟ اصالت در این محیطها با حفظ کردن محتوای درسی و پرداختن به علومی است که در کنکور مورد پرسش قرار میگیرند و ملاک ارزیابی هستند. جایگاه تربیت و تقویت هویت ملی، در این فرایند گسترده و تأثیرگذار، کجاست؟ ارزشگذاری ناشی از کنکور، باعث شدهاست که حتی خانوادهها به فعالیتهای تربیتی چندان روی خوش نشان ندهند و نگذارند بخشی از فرصت و انرژی فرزندانشان، صرف تقویت فضای تربیتی و نهادینه کردن موضوع هویت ملی که بخشی از آن، شناخت همین شخصیتهای برجستهاست، بشود. این مسئله، به خصوص در مدارسی که از نظر آموزشی و جذب دانشآموزان مستعد و توانمند جایگاه خوبی دارند، حادتر است. از آنجا که دانشآموزان این مدارس از شانس بیشتری برای ورود به دانشگاههای خوب و رشتههای مهم و راهبردی برخوردارند، فاجعه کمتوجهی به مقوله تربیت آنها، بیشتر به چشم خواهد آمد. یکی از دلایلی که ما با پدیده فرار مغزها روبهرو هستیم، اهمال و کمکاری در همین عرصه است؛ نتیجه و ثمره نامبارک بیخیالی نسبت به تقویت جایگاه هویتی و عِرق به وطن در ذهن دانشآموزان، در دانشگاه دیده میشود، در آنجا سر باز میکند و دشمنان نظام و مملکت ما هم از آن سوءاستفاده میکنند.
لزوم تغییر در نگاه نهادهای اجرایی و تقنینی
این کارشناس شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ادامه دوباره گریزی به ریشههای ساختاری این آسیب جدی میزند و میگوید: نکتهای که نباید فراموش کنیم، این است که کلیت نهادهای اجرایی کشور هم در روند کنار زدن اصالت فعالیتهای تربیتی که موضوع شناخت مفاخر و ایجاد هویت و عِرق ملی هم بخشی از آن است، نقش دارند. ما در انتخاب افراد برای سپردن شغلهای مهم و کلیدی، چقدر به ویژگیهای تربیتی توجه داریم؟ اصلاً ساختار و روشی برای سنجش این مسئله طراحی کردهایم؟ ببینید، منظور از ویژگیهای تربیتی، فقط نماز خواندن و دانستن مسئله شرعی نیست؛ اینکه این فرد چقدر به مملکت و هویت خودش وابستهاست؟ در چه سطحی از قانونپذیری قرار میگیرد؟ آیا خلاقیت و ریسکپذیری دارد؟ آیا فرد پُرکاری هست؟ و موارد مختلف دیگری که میتواند در این فضا پیشبینی شود. واقعیت تلخ این است که ما کاری به این امور نداریم، درست مثل نگاهمان به مقوله کنکور، اینجا هم به همه چیز توجه داریم، جز فضای تربیتی و نقش آن در تأثیراتی که یک فرد مسئول بر جامعه میگذارد. در سیاستهای کلان هم، ما این مشکل را به صورت جدی داریم؛ چند نماینده مجلس را میشناسید که در کمیسیون فرهنگی یا آموزش و پرورش مجلس بگویند ما یک نظام ارزیابی کیفیت تربیت در نظام آموزشی کشور میخواهیم و وزیر مربوطه هم باید بیاید هر شش ماه یکبار گزارش عملکرد خودش را در این زمینه، با شاخصهای تعیینشده بدهد؟ متأسفانه وضعیت عمومی این است که در مجلس ما، در دولت ما، اگر مقوله تأسیس مدارس جدید و توسعه فیزیکی و همچنین، استخدام معلم مورد نیاز برای فرستادن به همه کلاسها، حل شود، انگار دیگر دغدغهای برای مقوله تعلیم و تربیت نداریم، در حالی که ابداً چنین نیست و ما در حال غفلت از موضوعی هستیم که بزرگان ما و به ویژه رهبر انقلاب، بهحق نسبت به آن دغدغه دارند و نگران هستند. حتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم که نهادی ذاتاً فرهنگی است و باید به این قضیه از زاویه صحیح آن نگاه کند، همین رویه قابل مشاهده است. برای تحول در این عرصه، همانطور که رهبرانقلاب اشاره کردند، نیاز به یک حرکت انقلابی داریم؛ حرکتی که بتواند سدهای موجود در این مسیر را بردارد و شرایط را بهبود ببخشد