سلیمی نمین: خطکشیهای سیاسی درون نظام به عداوتورزی رسیده/ این آسیب هیچوقت ترمیم نمیشود
عباس سلیمینمین در گفتوگو با همشهری خطر فراموش کردن «دشمن» در خصومتورزیها را گوشزد کرد.
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
با نگاه آسیبشناسانه به حوادث اخیر، چه عوامل و ریشههایی را میتوان در بروز حوادثی از این دست دخیل دانست؟
برای ارائه تحلیلی دقیق در این زمینه، پیش از هر چیز باید درنظر داشته باشیم قشرهای مختلف جامعه که در کنار یکدیگر زیست میکنند، همواره با هم نقاط اشتراک و افتراقی دارند که اگر مورد توجه قرار نگیرد، زمینهساز به رخ کشیدن نقاط تفاوت خواهد شد؛ موضوعی که بهطور قطع جامعه را دچار مشکل خواهد کرد. ما سالهاست که در کشور با این دغدغه مواجه هستیم که نباید نقاط افتراق در سطح جامعه ازسوی برخی افراد و جریانها تعمیق شود؛ بهعنوان مثال گاهی اوقات شاهدیم افرادی در احزاب سیاسی مختلف با یکدیگر نزاعی دارند و به آن دامن میزنند و زمانی که شکل تقابل بهخود میگیرد، زمینهساز ایجاد روندی در کشور میشود که درنهایت از منافع ملی صیانت نخواهد کرد. وقتی حزب و جریانی در انتخابات پیروز میشود و در اکثریت قرار میگیرد، باید با جریانهای اقلیت ارتباطی منطقی ایجاد کند تا روابط شکل خصمانه بهخود نگیرد. چنین رویکردی بهشدت به منافع ملی زیان میرساند. ازسوی دیگر باید درنظر داشت که دامن زدن به مرزبندیهای خصمانه و عداوتآمیز میان جریانهای سیاسی داخل نظام، با تزلزل در اعتماد جامعه همراه خواهد بود.
درچنین شرایطی رویکرد جریانهای سیاسی باید چگونه باشد؟
باید توجه داشت که جریانهای سیاسی درون نظام باید با افراد و احزابی که علیه استقلال ملی کشور موضع دارند، مرزبندی روشنی داشته باشند. درواقع جریانهای سیاسی داخل نظام نباید نسبت به یکدیگر موضع خصمانه بگیرند. این بدان معنا نیست که بر نقطهنظرات و دیدگاههای خود مصر نباشند، اما نباید بر طبل دشمنی میان جریانهای داخلی نظام کوبیده شود و اصرار بر دیدگاهها، شکل خصومت و عداوت بهخود بگیرد. اما متأسفانه سالهاست که شاهدیم افراد و جریانهای سیاسی چندان به این نکته راهبردی توجه کافی نداشتهاند و شاهد سرریز مرزبندیها به سطح عامه جامعه بودهایم که چالشهایی نظیر حوادث اخیر را بهدنبال داشته است. رویکردی که برخی افراد و احزاب سیاسی در سالهای اخیر درپیش گرفتند، بهجای رفع منطقی اختلافها، ورود به وادی خصومتورزی را بههمراه داشته که بسیار برای کشور زیانآور است و مشکلات جدی بهوجود میآورد. فکر میکنم امروز با نوعی عداوت در قشرهای پاییندست جامعه مواجهیم که آن را میتوان نتیجه خطکشیها و خصومتورزی جریانهای سیاسی داخلی دانست.
این روند چه آسیبهایی بههمراه دارد؟
باید حواسمان باشد که دشمنان کشور و نظام از چنین خصومتورزیها و عداوتهایی استفاده میکنند و مانند حشرهای که روی زخمی مینشیند و تخمگذاری میکند، از چنین موضوعهایی برای اهداف شوم خود تغذیه خواهد کرد. متأسفانه مدتهاست که شاهد برخی خطکشیهای سیاسی درون نظام هستیم که زمینهساز بروز سطوحی از عداوتورزی شدهاست، اما به اندازه کافی نسبت به آسیبهای ناشی از آن حساسیت نشان ندادهایم و بهفکر چاره نبودهایم و اقدام عاجل صورت ندادهایم. باید توجه داشته باشیم که دشمن با توجه به قابلیتهای ایران امروز و توانمندی تمدنی ما، بهراحتی نمیتواند سلطه خود را بر کشور احیا کند؛ مگر اینکه نوعی عداوتورزی میان قشرهای مختلف جامعه شکل بگیرد که سبب شود توطئههای دشمنان به فراموشی سپرده شود. بروز چنین شرایطی، بهترین موقعیت برای دشمنان بهمنظور تضعیف کشور و نظام و همچنین احیای سلطه بهشمار میرود. امروز نباید در شرایطی قرار بگیریم که دشمن بهراحتی بتواند در صفوف ما رخنه، رابطه ما را مختل و عقلانیت را تضعیف کند. حواسمان باشد که وقتی عداوتورزی شکل بگیرد، نباید انتظار عقلانیت داشت.
در چنین شرایطی چه باید کرد؟
باید اقدامهای عاجل انجام دهیم و اثرات سوء آنچه دشمنان انجام دادهاند را بهسرعت بزداییم. قطعا عداوتورزی یکطرفه نیست و بهصورت دوطرفه شکل میگیرد؛ بنابراین همه افراد و جریانهایی که به منافع ملی میاندیشند، باید در عملکرد خود که زمینهساز دامن زدن به اختلافها میشود، بازاندیشی کنند و این موضوع را مورد بازخوانی قرار دهند که در چه مقاطعی سبب شدند عداوت شکل بگیرد. باید درنظر داشته باشیم نخستین خطر دامن زدن به عداوتها، فراموش کردن «دشمن» است. عقلانیت حکم میکند در ارتباط با جامعه بهگونهای عمل شود که برای دشمن فرصتسازی صورت نگیرد. متأسفانه برخی دشمن را فراموش کردهاند و افرادی که در کنارشان قرار دارند و قلبشان برای پیشرفت کشور میتپد را بهجای دشمن گرفتهاند.
آنچه در روزهای اخیر اتفاق افتاد با حوادث سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶و ۹۸چه تفاوتهایی دارد؟
بهنظر من، تفاوت در خصومتورزی بیشتر است. درجه این خصومتورزی افزایش یافته و درمقابل شناخت دشمن کمرنگتر شدهاست. در بسیاری از مقاطع تاریخ کشورمان افرادی نقشآفرینی کردهاند که منافعملی را مدنظر داشتند و تلاش میکردند که به دشمنهای داخلی نیفزایند؛ بهعنوان مثال درجریان انقلاب مشروطه عدهای تلاش داشتند در شرایطی که روس و انگلیس در کشور حضور دارند، بسیار معقول عمل کنند، اما برخی عناصر مانند حسن تقیزاده در نقطه مقابل قرار داشتند و میزان خصومتها و ترورها را افزایش دادند؛ موضوعی که درنهایت سبب بهرهبرداری انگلیسیها شد. درجریان انقلاب اسلامی هم شاهد بودیم که امام(ره) اجازه نمیدادند خصومت شکل بگیرد؛ حتی بین ارتش و مردم. این رویکرد درنهایت زمینهساز بروز تحولی بزرگ در بطن جامعه میشود. در سالهای اخیر مقاممعظم رهبری نیز چنین رویکردی داشتهاند، اما برخی درصدد کمرنگ جلوه دادن چنین رویکردی هستند. معتقدم اگر در جریانات اخیر جوانانی را میبینیم که شناختی از مناسبات جاری در ایران و جهان و همچنین آسیبهای پیشرو ندارند، ما هم مقصریم. جوان ۲۰ساله چندان مقصر نیست؛ چراکه فاقد شناخت است و ما شرایط کافی را برای ایجاد شناخت دقیق و مؤثر بهوجود نیاوردهایم.
در این میان رفتارهای آشوبگرانه چه تبعاتی برای کشور بههمراه خواهد داشت؟
در این زمینه میتوان به تبعات اقتصادی، بینالمللی و اجتماعی بروز چنین حوادثی اشاره کرد که بسیار مهم است. با وجود این معتقدم بالاترین زیان اقتصادی و… نیست، بلکه تأثیرات سوء خطکشیهایی است که در درازمدت زیانبار خواهد بود. باید درنظر داشت که هزینه خطکشیها خیلی زیاد است و بعدها نمیتوان بهراحتی آسیبهای آن را ترمیم کرد. برخی از روی دلسوزی خطکشی میکنند که زیانآور است؛ مگر اینکه کسی واقعا پایبند به مصالح ملی نباشد که البته مراجع ذیصلاح دراین زمینه داوری خواهند کرد. متأسفانه برخی باوجود تذکرهای دلسوزان نظام، بر برخی مرزبندیها در جامعه اصرار کردند که طبیعتا زمینهساز بروز برخی آسیبها شدهاست. بهنظر من چنین زیانهایی تأثیرات مخربتری برای کشور بههمراه خواهد داشت.
بهنظر شما چه عاملی سبب شده اعتراضهای اولیه در کمتر از چند ساعت تبدیل به آشوب و اغتشاش شود؟
علت عمده این است که ما دشمنان آماده داریم؛ کسانی که بیشاز ۴۰سال است درحال برنامهریزی علیه کشور هستند تا استقلال امروز ایران را زمینگیر کنند. اینها آماده و مترصد فرصت هستند تا به کشور آسیب بزنند. از این جنبه باید بین شرایط موجود در کشور ما با بسیاری از جوامع دیگر تفاوت قائل شد. همواره باید به این نکته توجه داشت دشمنانی داریم که سرنگونی استقلال ما را در قالب کاربست ابزارهایی از قبیل تحریمها و… دنبال میکنند و دراین مسیر از هیچ اقدامی فروگذار نیستند؛ بههمین دلیل هم هست معتقدم در کنار اینکه مطالبات سیاسی خود را پیگیری میکنیم، باید حواسمان باشد که برای دشمنان کشور فرصتسازی نکنیم. دراین میان باید در تربیت سیاسی جوانانمان بیشاز پیش بکوشیم و آنان را نسبت به مناسبات کنونی آگاهتر کنیم. بهنظرم اقدامهای ما دراین حوزه کافی نبودهاست. در چنین شرایطی طبیعی است که مطالبه جوان درمسیر غلطی قرار میگیرد و با توجه به اینکه دشمنان هم آموزش دیده و آماده هستند، روند مطالبهگیری مخدوش میشود؛ چراکه دشمنان با سازماندهی به میدان میآیند تا مطالبات جامعه را منحرف و از آن سوءاستفاده کنند.
بهنظر شما در شرایط کنونی جایگاه گروههای مرجع دچار تغییر شدهاست و گروههای مرجع فکری جامعه جای خود را به گروههای جدید، از نوع سلبریتیها دادهاست؟
معتقدم در سالهای اخیر به گروههای مرجع جامعه اعتنای کافی نداشتهایم؛ موضوعی که سبب بروز برخی تغییرات در گروههای مرجع جامعه شدهاست. من گروههایی مانند هنرمندان و ورزشکاران را «مرجع فکری جامعه» نمیدانم. اگرچه آنها توانمندیهای قابلتوجهی در حوزههای مختلف جامعه دارند و البته بسیار هم محترم هستند، اما مرجع جامعه کسی است که ازنظر فکری، چند سطح از عامه جامعه بالاتر باشد، اما اکثریت این قشر با وجود توانمندیهایی که دارند، مرجع جامعه بهحساب نمیآیند. گروه مرجع، گروهی است که مطالعاتش و هوشمندیاش در عرصههای مختلف اجتماعی از سطح متوسط جامعه بالاتر است. متأسفانه در خصومتورزیهایی که پیشتر به ویژگیهای آن اشاره کردم، بهنوعی صورتمسئله را پاک کردیم که سبب تزلزل در گفتمان نخبگانی جامعه شد. رهبرمعظم انقلاب بارها بر لزوم رعایت «انصاف سیاسی» در جامعه تأکید کردهاند. ایشان بارها تأکید کردند که گروههای سیاسی نباید یکدیگر را تخریب و بعضا اتهامزنی کنند، اما بعضا شاهد بروز آن بودهایم. انتقاد خوب است، اما تخریب قطعا به زیان جامعه خواهد بود. تخریب نخبگان جامعه ازسوی جریانهای سیاسی، به سود دشمنان نظام و انقلاب خواهد بود. انتقاد مصلحانه برای دشمن فرصت ایجاد نمیکند، اما اتهامزنی و استفاده از شیوههای غیرمنصفانه سبب بروز برخی رفتارهای ناشیانه و ناصواب میشود. این موضوع نخبگان جامعه را تضعیف میکند و طبیعی است که در چنین شرایطی، برخی افراد جامعه بهسوی کسانی متمایل میشوند که در سطح نخبگانی و «مرجع فکری» نیستند. همواره در این عرصه باید دشمنشناسی را مدنظر داشته باشیم و از ریشه تخریب نکنیم.
با توجه به خشونتهایی از جنس آنچه در روزهای اخیر شاهد آن بودیم، نحوه مواجهه حکومت چگونه میتواند باشد؟
معتقدم در گام نخست، باید احساس عداوتی را که در بخشی از جامعه شکل گرفته آرام کنیم. در شرایط التهاب، هرچه استدلال بیاوریم که برخورد با یک شهروند هدفدار نبوده، ممکن است تأثیر مطلوبی نداشته باشد؛ چراکه در شرایط التهاب، برخورد همراه با عقلانیت با قضایا کمتر میشود؛ بنابراین ابتدا باید فضایی مبتنی بر عقلانیت حکمفرما کنیم. بعد از آن باید از نخبگان برای حل مشکل کمک بگیریم. باید برای رفع معدود مشکلات موجود، که بعضا ریشه چندین ساله دارد، فکرهایمان را روی هم بریزیم و بهدنبال راه چاره باشیم. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که مشکلاتمان چندان هم زیاد نیست؛ باید صادقانه از توانمندیهای موجود استفاده کنیم. در کنار این، نیروهای امنیتی نیز اقدامهای لازم را برای شناسایی دشمنان انجام میدهند تا نیروهای آموزشدیده آنان نتوانند صحنهگردانی کنند. زمانی که فضا آرام شد، باید از اندیشههای همه دلسوزان استفاده و سلایق مختلف را بهدور از عداوت، مطرح کنیم و جامعه را به قضاوت بخوانیم