مهاجرانی : گشت ارشاد،تصویری سیاه از دین ایجاد می کند

سیدعطاالله مهاجرانی در یادداشت روزنامه اعتماد نوشت : می‌توانیم تصور کنیم دختری که با اهانت و گاه هل دادن و گاه ضرب و شتم، قرار است امر به معروف شود و گاه مامور محترم دست و بازوی دختر را می‌گیرد و او را می‌کشاند تا او را به زور به درون ون بیندازد. (این تماس با نامحرم مشروع است؟!) برای همیشه تصویری سیاه از دین و ایمان و حجاب در ذهن آن دختر که «مادر» فردای این سرزمین است، نقش می‌شود.

او نوشت: موضوع حجاب و نسبت آن با گشت ارشاد، با هر بینه و برهانی که تاسیس شده باشد؛ جزء اصول دین نیست! تجربه نشان داده است که «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!»

این گشت موجب نفرت و انزجار از دین و آیین و حجاب شده است. می‌توانیم تصور کنیم دختری که با اهانت و گاه هل دادن و گاه ضرب و شتم، قرار است امر به معروف شود و گاه مامور محترم دست و بازوی دختر را می‌گیرد و او را می‌کشاند تا او را به زور به درون ون بیندازد. (این تماس با نامحرم مشروع است؟!) برای همیشه تصویری سیاه از دین و ایمان و حجاب در ذهن آن دختر که «مادر» فردای این سرزمین است، نقش می‌شود.

تصور کنید آن دختر مسیحی باشد. یا اساسا در خانواده‌ای که تقید و پایبندی و شناختی از احکام اسلامی ندارد، پرورده شده باشد؛ ما با آموزش و پرورش و مسجد و مدرسه و صدا و سیما، چه آموزشی به او داده‌ایم؟ تا او را مجذوب دین و آیین کرده باشیم؟ از او چه توقعی داریم؟

مهاجرانی : گشت ارشاد،تصویری سیاه از دین ایجاد می کند

در محله خانه پدری و مادری‌ام در اراک، در محله ابوذر، همسایه‌ای داشتیم که کانون شادی و محبت در محله بود. مرحوم غلامرضا کفاش، خدا رحمتش کند، ستاره همه عروسی‌های محله و نیز عزاداری‌ها بود. در خدمت سر از پا نمی‌شناخت و صدای خنده‌اش خاموش نمی‌شد. همان اوایل انقلاب دخترش را به بهانه بدحجابی گرفته و شلاق زده بودند. آن دختر دیگر از خانه‌شان بیرون نمی‌آمد. مغموم و افسرده شده بود. مادرش برای مادرم تعریف کرده بود که وقتی مهمان هم به خانه‌شان می‌آید، دختر می‌رود در گوشه حمام می‌نشیند و بیرون نمی‌آید. شادی از خانه غلامرضا کفاش و محله رخت بربسته بود. خانه‌شان را عوض کردند. زندگی یک خانواده فدای فهم غلط و جهالتی شد که دختری را به بهانه بدحجابی شلاق زده بودند. مگر این تصویر تا ابد از ذهن و زندگی آن دختر و خانواده و دوستانش پاک می‌شود؟ مرحوم مادرم همیشه این قصه تلخ را با چشم پر از اشک روایت می‌کرد.

به قول شهید حاج قاسم سلیمانی گمان کنیم که «این دختران، دختران ما و شما هستند.» قانون و روش‌ها را اصلاح کنید.گشت ارشاد را تعطیل کنید. شاید فردا دیر باشد!

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک