تعطیلی وطن امروز و تعصب حرفه ای رسانه ای
روح الله رجایی برای تابناک نوشت :
1- «وطن امروز» تعطیل شد.برای
نخستین بار خود این روزنامه،خبر توقف انتشارش را اعلام کرد و امروز هم
آخرین شماره اش منتشر شد.خط و ربط این روزنامه را ممکن است «خیلی ها»
نپسندند.این «خیلی ها» را برای این می گویم که کم نبودند کسانی که باید
ظاهرا همسو با وطن امروز می بودند،اما نبودند؛منتقدان و مخالفان که به جای
خود.اما مسئله تعطیلی خود وطن امروز نیست،نکته اینجاست که روزنامه ای به
خاطر بی پولی تعطیل شده و شماره خداحافظی هم منتشر کرده است.آدم یاد «مرگ
آگاهی»،«مرگ شیرین» و این جور چیزها می افتد.وقتی روزنامه ای تعطیل می شود
در کنار ناراحتی آنهایی که به رسانه شان دلبستگی داشته اند،غم کسانی که
سفره شان خالی تر از اینی که هست می شود تلخ تر است.اهالی رسانه بهتر می
دانند یک حروفچین ساده،یک ویراستار معمولی یا خبرنگار حق التحریر الان در
مطبوعات چقدر و با چه کیفیتی حقوق می گیرد.بسته شدن همین «آب باریکه»
محاسابات خیلی از زندگی ها را به هم می ریزد.
2- من هر دو مدل
تعطیلی را تجربه کرده ام؛ هم بسته شدن رسانه به دستور «مقامات» و هم تعطیلی
در نتیجه «بی پولی» را.شک نکنید که دومی از اولی سخت و غیر قابل تحمل تر
است.یک سال پیش مجبور شدم بچه های تحریریه هفته نامه مان را دور هم جمع کنم
و خبری به آنها بدهم که مثل پرتاب سنگی به آینه بود.روسای ما گفته بودند
پول نداریم و البته چیزهایی هم درباره «نفروش» بودن نشریه می گفتند.اما هر
چه بود به همان «بی پولی» مربوط می شد.چون از اول نه قرار بود و اصلا نه می
شد ما دخل و خرج را تراز کنیم.کاغذ بدجوری صعودی بالا می رفت و و «حامی»
ما کم آورده بود.خبرنگارهای مجله البته «چیزکی» شنیده بودند،اما مطمئن
نبودند که یک هفته نامه بعد از 80 شماره به همین راحتی تعطیل شوند.خجالت
کشیدم توی چشم های بیست و چند نفر آدم نگاه کنم و خبری که نقشی در تحققش
نداشتم را بدهم.بغضش هنوز توی گلویم هست؛هم برای نشریه ای که شب های زیادی
تا حوالی نماز صبح برایش بیدار مانده بودیم و هم برای آنهایی که عزای
نگرفتن حقوق های کم و البته با تاخیرشان را گرفته بودند.مجله ما یک سال قبل
تعیطل شد،غمش هنوز به دلم هست و بعید می دانم روزی یادم برود.حال امروز
همه آنهایی که به هر شکلی در این روزنامه بوده اند،برای خیلی از ما «غریب»
نیست و چون این وضعیت شتری است که ممکن در خیلی از روزنامه ها بخوابد،تجربه
اش برای بسیاری از ما «قریب» هم خواهد بود.
3- بعد از تعطیلی وطن
امروز انتقاد و اعتراض اهالی رسانه که هیچ،حتی همدردی آنها تقریبا در حد
هیچ بوده است. البته در سرزمینی که گاهی روزنامه ای در سرمقاله اش علیه
روزنامه دیگر دادخواست می دهد و خواستار تعطیلی آن می شود،چنین اتفاقی عجیب
نیست.اما به نظرم باید روزنامه نگاران ایرانی کمی بیشتر به «تعصب حرفه ای»
فکر کنند.اصلا شما بگو وطن امروز یک روزنامه غیر حرفه ای ! اما جای دوری
نمی رفت اگر همکاران ما مثلا در روزنامه شرق هم این خبر را منتشر می کردند و
خسته نباشید را از روزنامه نگارهایی که حتی «قبول شان» نداشتند،دریغ نمی
کردند.به جز یکی دو خبرگزاری و سایت های که هر خبری را از هر جایی کپی می
کنند،من رسانه ای را ندیدم که درباره این تعطیلی چیزی بنویسید.وطن امروز
البته در ردیف روزنامه های درجه یک نبود،اما هر چه بود،«روزنامه» که بود.
4-
«سوژه های خوب با پرداخت های متوسط و گاهی ضعیف»؛این مهم ترین چیزی است
که درباره و«وطن امروز» می توانم بگویم. اگر قرار بر یار کشی بین منتقدان و
هواداران این روزنامه باشد،حتما در صف منتقدان خواهم بود،اما برای من که
به اقتضای شغلم هر روز تقریبا همه روزنامه ها ورق می زنم،وطن امروز همیشه
نکته ای هم داشته است.کاستی ها به جای خود،اما خلاقیت در فرم صفحه
یک،سرمقاله هایی که در مسیر خودشان بی اثر و خنثی نبودند وجدی بودن در آنچه
شعارش را می دادند و ادعایش را داشتند را در مورد وطن امروز نباید فراموش
کرد.این را دوست نداشتم که نویسنده های شناخته شده تر این روزنامه اصرار
داشتند خودشان را تنها یا از معدود رسانه های مستقل و جدی ترین عضو رسانه
ای جبهه فرهنگی انقلاب معرفی کنند،اما حرکت به جلو و لحن منتقدانه این
روزنامه در مورد برخی رسانه های بیگانه و البته مغرض قابل تقدیر یا دست کم
قابل توجه است.همه اینها را نوشتم برای اینکه به سهم خودم به خبرنگاران و
نویسنده های وطن امروز بگویم از تعطیلی روزنامه شما نارحتیم و البته خسته
نباشید.