همه چیز به کت آقای مجری برمی گشت!

آن روز صبح شهاب مرادی را متفاوت از دیگر برنامه های تلویزیونی اش دیدم.گویا بغضی در گلو داشت...

وحید ملتجی در بهانه
ها
نوشت:

درست در بهترین و طلایی ترین زمان آنتن شبکه دوم سیمای جمهوری
اسلامی ایران،یعنی ساعتی قبل از تحویل سال 1391 هجری شمسی (و در زمانی که انگار
ناظران پخش به تعطیلات رفته بودند !) و در دکوری متفاوت و بسیار داغ که در اقدامی
کم سابقه از شب قبلش تا صبح انواع و اقسام آقایان و خانم های ورزشکار و خواننده و
بازیگر هرچه داشتند را رو کرده بودند تا هم خودشان (و البته لباسها و نوع چهره
آراییشان را نشان دهند)و هم سال 1390 را با خوشی به پایان برسانند و تلاش کنند تا
خدای ناکرده پلکهای ملت پای تلویزیون به هم نرسد…

درست در دقایقی قبل از
انفجار بزرگ ! کت آقای مجری همه چیز را به هم ریخت…

شاید مجری هم فکرش را
نمی کرد که در فینال برنا مه اش نتیجه بازی برگردد !

البته شاید تقصیر
برنامه سازان بود.میان صد نفر آدم جورواجور یک دفعهیک روحانی را به برنامه آوردند
(که البته مدیوم رسانه را خوب می شناسد و شاید تلویزیونیها فکر نمی کردند که او از
استانداردهای کلیشه ای تلویزیون یعنی تایید صرف نظر مجری و آنچه تمام آدمهای قبلی
گفته اند ،بیرون بزند …)

آقای شهاب مرادی با هوشمندی و فراست همیشگی اش از
مدل کت آقای مجری وارد نقد موضوعی شد که از شب تا صبح همه برایش هورا کشیده
بودند:

مجری : شما چرا لبخند می زنید؟

شهاب مرادی : برای اینکه تا
لباس شما را دیدم یاد لباس اسکار افتادم.

مجری : یعنی شما می خواهید تبریک
بگید به آقای فرهادی ؟

شهاب مرادی : نه

مجری : تبریک نمی گید به
ایشون !!!

شهاب مرادی : برام اهمیتی نداره،اسکار برای من اتفاق مهمی
نیست.کلا چیزی که آمریکاییها می پسندند،من نمی پسندم.

###

آن روز
صبح شهاب مرادی را متفاوت از دیگر برنامه های تلویزیونی اش دیدم.گویا بغضی در گلو
داشت.

افسوس می خورد از این همه ساده انگاری و کم خردی تلویزیون که از شب تا
به صبحدرتلاشند تا برانگیزاننداحساسات و غرور ملی را در ماجرایی که در نقدش
باید موشکافانه و باتیزهوشی و خرد و تدبیر سخن گفت .

او آبرو و اعتبارش را
در نقدی شجاعانه به صحنه آورد…و گفت و رفت…و جا داشت و دارد تا چهره های فرهنگی
و هنری و کارشناسان اهل نقد و نظر و آنهایی که دغدغه فرهنگ انقلاب را دارند به
توضیح و ترویج این دیدگاه بپردازند.

البته این حرف ها را اکنون به گونه ای
بهتر از قبل می شود بیان کرد، گرچه قطعا در جنگ نرم شناختن تأثیر و قدرت لحظه هاست
که می تواند دامنه و عمق نفوذ پیام را افزایش دهد.حالا اما هیاهو های چند ماه قبل
فروکش کرده و عالمانه تر و از زاویه ای غیر احساسی می شود به مسأله
پرداخت.

پر واضح است که تلویزیون در میدان جنگ نرم رسالتش چندین برابردیگر
رسانه هاست است.

آنجا که عرصه جنگ نرم است(گرچه زمان جنگ نرم رو به پایان
است و باید منتظر قدم بعدی دشمن در جنگی دیگر بود ! )تلویزیون به عنوان تنها رسانه
ملی وظیفه دارد با رصد دقیق فضای جنگ به وظیفه اش عمل کند.در جایی که شبکه های دشمن
(مانند “من و تو” و…)برعلیه این دشمن شناسی آقای شهاب مرادی عمل کردند و فضای
مجازی را پر از فایل 21ثانیه ای این اظها نظر (ونه بقیه سخنانش در حمایت از خانواده
شهدا)نمودند، جا داشت تا تلویزیون جمهوری اسلامی این دیدگاه را که مقابله با فرهنگ
و آمیختگی سیاست و فرهنگ آمریکایی بود را حمایت می کرد.

متأسفانه رسانه ملی
وظیفه ذاتی اش را انجام نداد وتنها بهانه ی حضور حاج آقا شهاب در تلویزیون یعنی
برنامه”پارک ملت”نیز در اقدامی قابل تأمل تعطیل شد !

حالا مخاطبان او که نه
فقط جوانان که قاطبه مردم در هر سلیقه و سطح فرهنگی هستند ،منتظرند تا او را ببینند
و نظرات و دیدگاه هایش را از زبان خودش و باز هم از تلویزیون بشنوند و ببینند. (عدم
حضور او در این چند ماهه در رسانه ملی هم جای بحث دارد…)البته وی دروب سایت شخصی
اش با رویی باز و به نرمی به پرسش های بعضا تند پاسخ داد و بهتبیین مسأله پرداخت
و به ضرورت مقوله دشمن شناسی در هر لباس و لزوم هوشیاری در شناخت آن اشاره کرده
است.

# # #

از کت آقای مجری که بگذریم واقعا باید فیلم”جدایی نادر از
سیمین”را به درستی تحلیل و نقد کرد تا مشخص شود خروجی این فیلم سیاه است حتی اگر
بیان یک واقعه باشد.و مگر حالا هر واقعیتی را در هر قاب و مدیوم و رسانه ایو برای
همه مخاطبان باید طرح کرد !

مگر نه اینکه حتی اگر هدف از طرح مسأله اصلاح
است ، شرایط زمان و مکان و نوعابزارو شیوه و روش بیان ، نقش اساسی و تعیین کننده
دارند ؟

به اینها کاری ندارم ، اما به فرض اگر بهترین فیلم ایرانی به لحاظ
مضمون و محتوا و ساخت هم در اسکار جایزه بگیرد ، چقدر باید برای ما اسباب غرور ملی
و افتخار باشد؟

همانطور که مثلا اگر تیم فوتبال ما قهرمان آسیا شود (جهان را
نمی گویم چون حرفی غیر واقع است ! )تهییج غرور ملی چرا و با کدام استدلال و چگونه
و به چه میزان و با چه معیاری باید تعریف شود؟ و رسانه چقدرو چگونهبه تعریف و
اعمال عالمانه آن برای مردم باید بپردازد؟

اگر اسکار سیاسی است و بر مبنای
سیاستهای صهیونیسم و آمریکا تعریف و اجرا می شود،با عرض معذرت از تمامی اهالی هنر و
سیاست ،باید با احتیاط به آن نگریست.(اوباما در پیام نوروزی اش با اشاره به این
جایزه به ما تبریک می گوید ! )

اگر اسکار استانداردهای صنعت سینمای هالیوود
را روز به روز به همه فرهنگهای جهانی ابلاغ می کند، باید مراقب بود تا با این
چارچوب به سینمای خودمان نگاه نکنیم.

اهالی سینما خودشان باید و نباید های
این هنر را بر اساس فرهنگ دینی و بومی طراحی کنند.جایزه تمام ایرانی در اندازه و
قواره ای جهانی به جای پیکر نحیف و برهنه اسکار !

پاورقی :

1-به سهم
خودم از آقای مرادی تشکر می کنم که فارغ از جایگاه و بدور ازترس به خطر افتادن
محبوبیت و یا غلطیدن به ورطه روشنفکر مأبی ،موضعی شجاعانه و درست اتخاذ کرد، اجرش
با خدا.

2-او روشنفکری دینی است. بدور از افراط و تفریط . مردم، مخاطب و
زمانه اش را می شناسد. او را پای منبرهایش باید شناخت.

والسلام علی عباد
الله الصالحین

لینک سخنان
آقای مرادی در برنامه نوروز91

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک