رائفیپور: مسئولان در حوادت اخیر،تلنگر سختی خوردند / سران قوا، از مردم فاصله گرفتهاند / باید از هاشمی، خاتمی و احمدینژاد، استفاده میکردیم
همشهری نوشت : فعال سیاسی اصولگرا گفت: آشتی ملی کار فرهنگی نیاز دارد و به سرعت محقق نمیشود ... بیایید مسئولان قبلی را محاکمه کنید تا حساب کار دست مسئولان تازهنفس بیاید تا آنان درست مدیریت کنند و حکمرانی مطلوب را نهادینه کنند. باید برای یکبار هم که شده قبح این موضوع بریزد.
بخش هایی از گفت و گوی علیاکبر رائفیپور، فعال سیاسی اصولگرا:
- من اعتراضاتی که الان در حال وقوع است را چندبعدی میبینم و نمیشود ابعاد سیاسی یا اجتماعی و فرهنگی وقایع اخیر را ندید و تنها بعد اقتصادی به آن داد. معتقدم مهمترین مسئلهای که اکنون با آن روبهرو هستیم، شناختی – ادراکی است. مردم الان دارند از خودشان میپرسند که باید چه رفتاری از خود نشان بدهند؟ در ذهن خودشان این را مرور کردهاند که هم به چپیها، هم به راستیها و هم به میانهروها فرصت دادند تا سرکار بیایند و مشکلات را کم یا برطرف کنند، اما این اتفاق نیفتاده است. الان مردم دیگر به کسی اعتماد ندارند که به او رأی بدهند. این سردرگمی و گیجی حتما شکست فکری و هویتی ایجاد میکند و سبب ناامیدی میشود. این ناامیدی منشأ کارهای عجیبی خواهد شد.
- در تحلیل این مسئله، خطای حکمرانی ما این است که موضوع را صرفا از جنبه اقتصادی تحلیل کنیم. ممکن است فرد دیگری آن را از بعد رسانهای و گروهی دیگر آن را از بعد اجتماعی و سیاسی تحلیل کنند. تأکید میکنم مسائلی که اکنون با آن دست به گریبان هستیم، تکبعدی نیستند که بتوان تنها به یک وجه آن توجه کرد، بلکه چند بعدی هستند و باید همه ابعاد آن را با هم ببینیم. نمیشود بخشی از واقعیت را دید و بخش دیگری از آن را ندید و در نهایت به تحلیل درستی از وقایع پیشرو رسید. در غرب اندیشکدههایی شکل گرفتهاند که وظیفه آنان مطالعات چندبعدی یک پدیده قبل از وقوع آن است. متأسفانه اندیشکدههای ما در نظام حکمرانی چنین جایگاهی ندارند. چند بعدی نبودن مشاوران حکمرانان سبب شده مسائل در ابعاد مختلف سنجیده نشود و خروجی نهایی نظام حکمرانی به ناراضیتراشی در جامعه منجر شود.
- یک گروه که نمیدانند و جاهل به مسائل هستند و از اقتصاد و سیاست سر درنمیآورند. این دسته تصور میکنند که در حال انجام کار درست هستند، اما خود عامل فساد و ناکارآمدی حکمرانی هستند و دسته دیگری که نفوذی هستند. این دسته، طرح و ایده دارند تا حکمرانی را ناکارآمد کنند. وقتی با توصیه غربیها بانکهای خصوصی درست میکنیم، نتیجه آن ابرتورمهایی میشود که به ناراضیتراشی و ضعیف شدن حکمرانی منجر میشود. خصوصیسازی اسم زیبایی داشت، اما کسی فکر نکرده بود که مبنای شکل دادن بانکهای خصوصی چیست؟
- آشتی ملی کار فرهنگی نیاز دارد و به سرعت محقق نمیشود. برطرف کردن مسائل اجتماعی زمان میخواهد و نمیتوان در کوتاهمدت همه را با هم همراستا کرد. نکته دومی که برای تحول در روند حکمرانی باید مدنظر قرار بگیرد، این است که باید مقصران خطاهای مدیریتی پاسخگو شوند. همه دولتها در دور اول فعالیت خود میگویند در حال آواربرداری هستیم. چهکسی آوار ریخته است؟ دولت قبل؟ پس اگر میخواهید دولتی بیاید و درست کار کند، بیایید مسئولان قبلی را محاکمه کنید تا حساب کار دست مسئولان تازهنفس بیاید تا آنان درست مدیریت کنند و حکمرانی مطلوب را نهادینه کنند. باید برای یکبار هم که شده قبح این موضوع بریزد تا افراد بدون همهجانبهنگری دست به تصمیمگیری نزنند و اصول حکمرانی را بهدرستی رعایت کنند و بدانند خطای آنان حتما پیگرد بعدی خواهد داشت. این مسئله خطاها را کاهش میدهد و حتما روند ناراضیتراشی را متوقف یا دستکم کند میکند.
- نمیدانم سران قوا در نشستهای خود درباره چه مسائلی صحبت میکنند. بهنظر میرسد سران قوا مسائل حکمرانی را باید حل کنند، اما چون آنان از مردم فاصله گرفتهاند و همکاران خود را میبینند، نمیدانند برخی دغدغههای مردم که آنها را کلافه کرده است، چیست و به این دلیل، طرح و برنامهای برای اصلاح رویه حکمرانی و پاسخگویی به مطالبات انباشته مردم ندارند. مجلس در ابتدای فعالیت خود، شعار شفافیت داد. یکی از نمایندگان گفته بود که شفافیت به ضرر ماست و این برداشتها را در مورد برخی مسائل داریم.
- حوادث اخیر، درست است که برای کشور ضررهایی داشته است، اما نباید سود آن را نادیده گرفت. با این حوادث، مسئولان و نظام حکمرانی تلنگر سختی خوردند تا حواسشان به کارهایی که انجام میدهند، باشد و قدر مردم را بیشتر بدانند. مردم جلوی مجلس میروند و تجمع میکنند یا جلوی وزارتخانههای زیادی میروند و حرفشان را میزنند، اما نمیدانند که اگر اعتراضی داشته باشند چطور و کجا باید بروند و سازوکار تجمعات چیست. همه این تجمعاتی که برگزار شده، صنفی است و سیاسی نبوده است. با این حال، سیاسیترین و تندترین حرفها زده میشود.
- وقتی یک رئیسجمهور کارش تمام میشود، چون میداند دیگر محل مراجعه نیست، رفتارهایی از خود نشان میدهد که در راستای منافع ملی کشور نیست. بالاخره این افراد روزگاری مسئولیت کلانی در کشور داشتهاند و به داشتن دفتر کار، راننده و چنین تشریفاتی عادت کردهاند. هاشمیرفسنجانی با عربها، خاتمی با اروپا و احمدینژاد با آمریکای لاتین روابط خوبی داشتند و میتوانستیم با استفاده از ظرفیت این افراد و برقراری روابط با محوریت آنان با این کشورها، وضعیت بهتری را برای کشور رقم بزنیم، اما از آنها به نفع منافع ملی بهرهبرداری نکردیم. این موضوعات مسائلی است که باید از آنها در شیوه حکمرانی خوب بهدرستی استفاده کنیم و صرفا منافع ملی را در این قالب تعقیب کنیم.
- مسئولان ما حرف مردم را متوجه نمیشوند و مردم هم حرف مسئولان را درک نمیکنند. در برخی موارد هر دو طرف یک حرف را میزنند، اما برداشتها اشتباه است. حاکمیت دغدغه خود را دارد و مردم هم دغدغه خود را دارند. مسئولان باید بین مردم بروند تا سوءتفاهمها برطرف شود. درست مانند کاری که سخنگوی دولت انجام داد و بازتاب خوبی پیدا کرد. باید حلقه واسطی وجود داشته باشد تا حرف یک طرف را برای طرف دیگر ترجمه کند تا هم مردم و هم مسئولان به درک مشترکی از مسائل برسند. کسی که استدلال دارد، فحش نمیدهد. مسئولان نباید بترسند. باید بین مردم بروند و با آنها حرف بزنند. ما نیازمند افرادی متخصص و خدمتگزار در جامعه هستیم. این مهم نیست که فرد ریش دارد یا ندارد. این مسائل نباید ملاک عمل ما باشد. این اشکال کار ماست. باید فضای جامعه را باز کنیم و اجازه بدهیم افرادی که ظاهر آنها شبیه نگاه و ترجمه غلط ارائه شده از حکمرانی نیست هم بتوانند به فضای مدیریتی و حکمرانی ورود کنند و مشکلات را با کمک و مشارکت همه سلیقهها برطرف کنیم