باید آماده گذر از طالبان شد/ واگذاری سفارت سوال‌برانگیز است

طالبان، سفارت افغانستان در تهران را در اختیار گرفت. آنها که خود را مجاهد می‌نامند و حالا مدتی است در برخی منابع، نام «دولت موقت افغانستان» را به خود گرفته‌اند، بیش از یک سال و نیم است که به ارگ رسیده‌اند، اما پس از گذشت این مدت، مسائل و نگرانی‌ها درباره افغانستان همچنان همان دغدغه‌های حل‌نشده‌ای است که مرداد سال گذشته با تسخیر این کشور توسط طالبان ایجاد شد؛ امنیت افغانستان و منطقه، حقوق زنان و قومیت‌هایش، وضعیت اقتصادی مردم و مشروعیت طالبان که هنوز مخالفان جدی داخلی و خارجی دارد که حاکمیت آنها را «موقتی» می‌دانند

باید آماده گذر از طالبان شد/ واگذاری سفارت سوال‌برانگیز است

طالبان، سفارت افغانستان در تهران را در اختیار گرفت. آنها که خود را مجاهد می‌نامند و حالا مدتی است در برخی منابع، نام «دولت موقت افغانستان» را به خود گرفته‌اند، بیش از یک سال و نیم است که به ارگ رسیده‌اند، اما پس از گذشت این مدت، مسائل و نگرانی‌ها درباره افغانستان همچنان همان دغدغه‌های حل‌نشده‌ای است که مرداد سال گذشته با تسخیر این کشور توسط طالبان ایجاد شد؛ امنیت افغانستان و منطقه، حقوق زنان و قومیت‌هایش، وضعیت اقتصادی مردم و مشروعیت طالبان که هنوز مخالفان جدی داخلی و خارجی دارد که حاکمیت آنها را «موقتی» می‌دانند. نمونه آنها جبهه مقاومت ملی افغانستان است که همچنان بر مواضع خود ایستاده و این‌ بار در بیانیه‌ای اقدام ایران در «واگذاری نمایندگی دیپلماتیک افغانستان به گروهی که قاتل مردم افغانستان است و نام رهبران‌شان همچنان در لیست سیاه سازمان ملل متحد است» را «سؤال‌برانگیز» دانست. علی میثم‌نظری، مسئول امور خارجه جبهه مقاومت ملی افغانستان، در گفت‌وگو با «شرق» به وضعیت این کشور و حاکمان خودخوانده آن پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

‌در ابتدای به قدرت رسیدن طالبان، پویایی بیشتری در فعالیت‌ها و پوشش خبری اقدامات جبهه مقاومت ملی دیده می‌شد، اما مدتی است این دست خبرها کم‌رنگ شده‌اند؛ این به معنای تغییر شرایط یا موضع مقاومت است؟

شاید پوشش خبری در قسمت جبهه مقاومت ملی کمتر شده باشد، اما از سال پیش تاکنون جبهه مقاومت ملی دستاوردهای بسیاری داشته است. دلایل مختلفی وجود دارد که این دستاوردها و نتایج مثبت پوشش داده نشده که یکی از آنها بحران‌های دیگر در سراسر جهان است که جهان و منطقه به آنها مشغول هستند. در نتیجه علاقه‌مندی به موضوعات مربوط به افغانستان کم شده است. بااین‌حال، جبهه مقاومت ملی در میدان جنگ و در داخل افغانستان نه‌تنها باقی مانده است، بلکه توانسته گسترش پیدا کند. این دستاوردهای نظامی فراوان، به‌ویژه در فصل جنگی سال گذشته میلادی، در پلتفرم‌های مختلف شبکه‌های اجتماعی، وب‌سایت و دیگر رسانه‌ها بازتاب داده شد. در ابتدا مقاومت از استان پنجشیر و یک شهرستان در استان بغلان به نام اندراب آغاز شد، اما امروز در بیش از 12 استان افغانستان حضور دارد. در خارج از افغانستان نیز فعالیت‌های دیپلماتیک ما نتایج مطلوبی به همراه داشته است. زمانی که مقاومت آغاز شد، در منطقه و جامعه جهانی، به‌جز یک یا دو کشور، دیگران علاقه‌مند به مقاومت نبودند، رابطه‌ای با ما نداشتند و حتی از ارتباط با ما پرهیز می‌کردند. آنها طالب را به‌عنوان یگانه قدرت حاکم بر افغانستان می‌شناختند. اما ما با تلاش‌های دیپلماتیک خود این باور را تغییر داده‌ایم و امروز جبهه مقاومت ملی به‌عنوان یک واقعیت شناخته می‌شود. علاوه بر آن، جهان و بسیاری از کشورهای منطقه که در ابتدا طالب را به‌عنوان یک فرصت می‌شناختند و حاضر بودند با طالب همکاری کنند و حتی ما را تشویق می‌کردند به طالب بپیوندیم، امروز چنین موضعی ندارند و طالب را به‌عنوان یک تهدید می‌شناسند. این یکی از نتایج فعالیت‌های دیپلماتیک، تبلیغات و کوشش‌های مقاومت در قسمت روشنگری درباره افغانستان و در طول یک سال و نیم گذشته بوده است‌. در این زمینه به نقطه بسیار مطلوبی رسیده‌ایم و تغییری مثبت در موضع‌گیری کشورها حاصل شده است. ازجمله نمونه‌های آن نشست بین‌المللی مسکو بود که در آن کشورهای منطقه به مواردی همچون گسترش تروریسم بین‌المللی و منطقه‌ای و مسائل دیگری اشاره کردند که باعث نگرانی و ناامیدی آنها در قسمت افغانستان شده است.

‌در نشست امنیتی مسکو مطرح شد که کشورهای غربی با گروه‌ها و طرف‌های مخالف با طالبان ارتباط برقرار کرده‌اند؛ آیا جبهه مقاومت ملی افغانستان نیز یکی از این گروه‌هاست؟

خیر، با جبهه مقاومت ملی چنین ارتباطی برقرار نشده است. از روزی که جمهوری افغانستان سقوط کرد، هیچ رابطه‌ای فراتر و به‌جز روابط دیپلماتیک میان ما و کشورهای منطقه و جامعه جهانی برقرار نشده است.

‌ادعایی که هنوز هم در پیش‌بینی‌ها و تحلیل شرایط دیده می‌شود، مبنی بر حضورنداشتن طولانی‌مدت طالبان در قدرت است. این پیش‌بینی با وجود گذشت یک سال و نیم از حاکمیت طالبان و تلاش این روزهای آنها برای حضور مقتدرتر در داخل کشور و تلاش برای ایجاد روابط خارجی، همچنان قابل باور است؟

چنین محاسبه‌ای دقیق و درست است. طالبان گروهی نیست که در طولانی‌مدت در افغانستان استقرار داشته باشد و حتی قدرت کنونی آنها تضمین‌کننده چنین چیزی نیست. در طول تاریخ افغانستان این وضعیت پیش آمده، اما شکننده و کوتاه‌مدت بوده و زود دگرگون شده است. این دگرگونی نیز بسیار سریع صورت گرفته است. حالا بعد از یک سال و نیم حضور طالبان در قدرت، چیزی که دیده می‌شود، این است که آنها توانایی ادامه قدرت خود را ندارند، شکنندگی‌هایشان افزایش یافته و افتراق در میان تنظیمات مختلف آنها عمیق‌تر شده است. هر روز که می‌گذرد ناتوانی‌هایشان در موارد مختلف مثل بحران اقتصادی، سیاسی، امنیتی و حقوق بشر شدیدتر و وضعیت افغانستان وخیم‌تر می‌شود. وضعیت کشور به سمتی می‌رود که ایجاد خلأهای قدرت در بخش‌های مختلف بسیار محتمل است؛ در آینده‌ای که ممکن شش ماه یا یک سال بعد صورت گیرد. ایجاد خلأهای قدرت هم یک فرصت برای منطقه، مردم افغانستان و جامعه جهانی است و هم یک تهدید و چالش. اگر گروه‌هایی که هدفشان آزادی مردم و کشور و برقراری یک نظام مقبول برای همه مردم است، بتوانند پیش از ایجاد چنین وضعیتی خود را از نگاه نظامی در داخل افغانستان و نگاه سیاسی در خارج از افغانستان آماده کنند، این خلأ به یک فرصت تبدیل خواهد شد. از این نظر، تنها گزینه، مقاومت ملی است و گروه دیگری که هم در افغانستان حاضر باشد و هم چشم‌اندازی داشته باشد، وجود ندارد. اما اگر منطقه و جامعه جهانی با جبهه مقاومت ملی همکاری نکند و جبهه مقاومت ملی آمادگی لازم را برای پرکردن این خلأ نداشته باشد، گروه دیگری مثل داعش پیدا می‌شود که از این خلأ استفاده و آن را پر کند. بنابراین ایجاد خلأ امری اجتناب‌ناپذیر است و طالب نمی‌تواند از این مسئله جلوگیری کند. بااین‌حال، سؤال اصلی این است که چه کسی این خلأ را پر می‌کند و کشورهای مختلف باید بر اساس این محاسبه آمادگی‌ خود را در قبال افغانستان ایجاد کنند.

‌نظری که بارها درباره ارسال کمک‌های مالی به افغانستان چالش‌برانگیز شده‌، این است که برخی اظهار می‌کنند در صورت کاهش یا کمک‌نکردن به طالبان، ضربه اصلی به مردم افغانستان وارد می‌شود؛ آیا شما نیز باور دارید کمک‌ها به افغانستان باید به هر حال صورت گیرند؟

از یک و نیم سال گذشته هر چند هفته یک بار کمک‌های کشورهای مختلف از طریق سازمان ملل متحد به صورت بسته‌های 40 میلیون دلاری به کابل می‌رسد. مجموع همه آنها در طول یک و نیم سال گذشته به بیش از یک میلیارد دلار رسیده است، اما آیا این کمک‌ها بحران حقوق بشر در افغانستان را کاهش داد؟ خیر، حتی شاهد بودیم وضعیت در این ابعاد وخیم‌تر شد. بنابراین ارائه کمک‌های مالی به طالبان یا افغانستان هیچ دردی را درمان نمی‌کند؛ چراکه دلیل بحران امنیتی، سیاسی و حقوق‌بشری در افغانستان، نبود پول نیست، بلکه بودن یک گروه جنایتکار و تروریستی در رأس امور است. این گروه انضباطی ندارد، پایبند به اصول نیست، فاسد است، دست در قاچاق انسان و مواد مخدر دارد و هر روز که می‌گذرد ظلم و استبداد خود را بر مردم افغانستان افزایش می‌دهد و همچنین زمینه افزایش تروریسم و افراط‌گرایی را در داخل کشور فراهم کرده است. طالب از این کمک‌ها سوءاستفاده و بهره‌برداری شخصی می‌کند و این کمک‌ها به اکثر کشور و مردمی که نیازمند و مستحق هستند، نمی‌رسد.

‌آنچه در مخالفت با ارائه کمک‌های مالی به طالبان مطرح می‌شود، نگرانی‌ها برای قدرتمندشدن طالبان و در ادامه گسترش افراط‌گرایی و بربریسم آنها در کل منطقه است. این امر می‌تواند متضمن تغییر و استقرار طولانی آنها شود؟

همین حالا نیز این پول‌ها از طریق طالبان به گروه‌های تروریستی می‌رسد. شاهد هستیم که در افغانستان این گروه‌های تروریستی منطقه‌ای و جهانی در طول یک سال گذشته قوی‌تر شده‌اند و فعالیت آنها نیز افزایش یافته است. بااین‌حال، این پول‌ها برای تأمین یک دولت کافی نیست. دولت قبلی افغانستان بسیار بیشتر از این کمک می‌شد و برای 20 سال کمک‌هایی به افغانستان سرازیر شد که هزار درصد بیشتر از آن چیزی بود که امروز افغانستان دریافت می‌کند. تنها بودجه نظامی افغانستان بیش از چهار میلیارد دلار بود. بنابراین پول تعیین‌کننده آینده افغانستان نیست. با نشانه‌هایی که امروز شاهد هستیم، مثل افتراق در طالبان و اختلاف‌هایی که کابل و قندهار دارند و هر روز بیشتر می‌شود و همچنین با وضعیت امنیت و حقوق بشر در کشور، افغانستان دائما در حال مواجهه با بحران است و در این شرایط، گروه‌ ضعیف و شکننده‌ای همچون طالبان آسیب می‌بیند و نمی‌تواند قدرت خود را حفظ کند.

‌هنگام تصمیم‌گیری درباره ارائه کمک‌های بشردوستانه به افغانستان، همواره تأکید شده است که با استفاده از برخی روش‌ها از رسیدن کمک‌ها به دست مردم و عدم دسترسی طالبان به آنها اطمینان حاصل می‌شود. این امر در عمل محقق شده است؟

اگرچه چنین ادعا می‌شود، اما خبر داریم که طالبان از راه‌های مختلفی که یافته است از این کمک‌ها سوءاستفاده می‌کند و این کمک‌ها به اکثر مردم نمی‌رسد.

‌یکی از این موارد کمک شش میلیارد دلاری بود که سازمان ملل قصد داشت برای حفاظت از کارکنان خود، زمستان سال گذشته به‌طور مستقیم در اختیار طالبان قرار دهد. اطلاع‌رسانی دیگری در این زمینه انجام نشد تا اینکه امسال پس از حضور مقامات سازمان ملل متحد در افغانستان، بار دیگر صحبت از کمک شش میلیارد دلاری به افغانستان اما به‌عنوان کمک‌های بشردوستانه به میان آمد و باز هم سرنوشت این تصمیم‌گیری مبهم باقی ماند. ‌این کمک‌ها در عمل صورت گرفته‌اند؟

دقیق معلوم نیست این پول به کجا فرستاده شده است، اما در همان زمان نیز مقاومت، نگرانی‌های خود را اعلام کرد. هر دلاری که از هر مرجع یا کشوری فرستاده شود و به طالبان برسد، متأسفانه علیه مردم افغانستان استفاده می‌شود. طالب گروهی نیست که آمده باشد تا به مردم افغانستان خدمت کند و از این کمک‌ها و همکاری‌ها استفاده درستی انجام دهد، بلکه برای استثمار مردم افغانستان در قدرت است. هر روز که می‌گذرد بیشتر بر همه آشکار می‌شود که هر دلاری که به افغانستان می‌رسد، برای سرکوب مردم و وخیم‌کردن وضعیت کشور استفاده خواهد شد.

‌سیاست‌هایی در روابط خارجی طالبان دیده می‌شود؛ پیش‌تر پوتین ادعا کرد با رهبران طالبان در کابل و درباره روابط اقتصادی گفت‌وگو داشته است، درحالی‌که مقامات سازمان ملل متحد حتی با حضور در افغانستان نیز نتوانستند با مقامات سطح بالای طالبان دیدار کنند و به تأکیدهای آنها بر رعایت حقوق افراد مختلف جامعه مثل زنان کوچک‌ترین توجهی نمی‌شود. بنابراین آیا مسائلی همچون کسب مشروعیت در جامعه جهانی هنوز هم جزء اولویت‌های طالبان است یا به روابط با قدرت‌هایی مانند چین و روسیه اکتفا می‌کنند؟

طالبان یک گروه متعارف سیاسی و نظامی نیست که با به قدرت رسیدن در پی عادی‌سازی وضعیت داخلی و خارجی باشد؛ بلکه یک گروه تروریستی است و از سوی دیگر درگیر قاچاق مواد مخدر و انسان است؛ مثل کارتل‌های مکزیک. آنها با حضور خود حتی کشورهای منطقه را آسیب‌پذیر کرده‌اند. طالبان گروهی متفاوت با گروه‌های نظامی و سیاسی است و تا حد ممکن بر اساس ایدئولوژی خود عمل می‌کند که آن هم تفاوتی با داعش، القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی ندارد. رهبرشان در هر سخنرانی با یادآوری جهاد فراتر از مرزهای افغانستان، کشورهای منطقه و جامعه جهانی را تهدید می‌کند. آنها در پی کسب مشروعیت از جامعه جهانی و کشورهای منطقه و ایجاد روابط مستحکم بین‌المللی نیستند و اگر بودند، امروز این سیاست‌ها را اتخاذ نمی‌کردند. منبع مشروعیت آنها، نخست از افراط‌گرایی و تروریسم بین‌المللی گروه‌های تروریستی و دیگر از گسترش فعالیت‌های جنایتکارانه مثل قاچاق است.

‌طالبان سال‌ها و حتی در زمان جمهوری افغانستان نیز در بسیاری از شهرها حضور داشت و درگیری‌های منطقه‌ای میان آنها و نیروهای دولت همواره بوده و فراتر نرفته است. آنها پس از 20 سال به‌سادگی کشور را تسخیر کردند و حالا که کشورهایی همچون چین در روابط با آنها پیش‌دستی کرده‌اند، سناریوی دست‌داشتن قدرت‌های خارجی در به قدرت رسیدن آنها و مدیریت تقویت‌ شده است. شما هم چنین باوری دارید؟

آنچه واضح است، این است که طالب توانایی تسخیر کل کشور را نداشت. با بعضی دسایس از سوی بعضی عناصر در داخل دولت افغانستان، پیش از سقوط جمهوری، عمدا یک خلأ به وجود آمد. از سوی دیگر، مشروعیت‌بخشیدن به طالب از طریق موافقت‌نامه دوحه، زمینه را برای رسیدن آنها به قدرت فراهم کرد. اما فعلا وضعیت داخلی طوری است که یک کشور نمی‌تواند در سراسر افغانستان و بر تمام تنظیمات طالبان نفوذ داشته باشد، حتی یک کشور مثل پاکستان. حتی آن هم حالا با طالبان مشکلات بسیاری پیدا کرده است. درواقع وضعیتی در افغانستان به وجود آمده است که به نفع هیچ کشوری نیست. گرچه همه کشورها حالا با طالبان به‌نوعی رابطه دارند، بعضی همکاری سیاسی یا اقتصادی دارند و بعضی حتی همکاری استخباراتی (اطلاعاتی)، اما این امر به آن معنا نیست که آنها آمده‌اند و تمام کشور را در دست گرفته‌اند. آنچه حالا در کنفرانس‌ها و جلسات مطرح می‌شود، بر این مبناست که همه درباره وضعیت افغانستان به‌نوعی نگرانی هستند.

‌بنابراین سهم چندانی برای تأثیر قدرت خارجی بر کسب و حفظ قدرت طالبان قائل نیستید؟ آیا آن دسایس داخلی، پشتیبانی خارجی نداشتند؟

باید توجه داشت که در سال‌های اخیر حاکمیت جمهوری افغانستان، آمریکا تنها علیه طالبان نمی‌جنگید، بلکه علیه چند کشور منطقه بود و طالب تنها یک وسیله در این رقابت و جنگ بود و هر کشوری بخشی از طالبان را حمایت و تقویت می‌کرد. طبعا آمریکا با آن مذاکرات و توافق‌نامه راهی را برای خود یافت تا از افغانستان درآید؛ چون این جنگی نبود که در درازمدت به نفع آنها تمام شود و هر روز که می‌گذشت، فشارها بر آن بیشتر می‌شد. طبعا برای اینکه بعضی رقبای آمریکا در سطح منطقه و فراتر از آن، نشان دهند آمریکا متحمل یک باخت بزرگ شده است، علاقه‌مند چنین اتفاقی بودند، اما چنین سند و مصداق دقیقی در این زمینه در دست نیست که به صورت قطعی درباره آن اظهارنظر کنیم. نکته دیگر آن است که هنگام به قدرت رسیدن طالبان، در ابتدا بسیاری از کشورهای منطقه آنها را به‌عنوان یک فرصت می‌دیدند که شاید بتواند ثباتی را ایجاد کند و همکاری‌های اقتصادی و فعالیت‌های تجاری منطقه تسهیل و امنیت این فعالیت‌ها تضمین شود. بااین‌حال، در این سطح نیز هر روزی که گذشت این کشورها دریافتند آنها گروهی نیستند که انضباط و مدیریت لازم را داشته باشند. بنابراین فکر نمی‌کنم حالا این کشورها نیز بر این نظر باشند که طالب توانایی چنین کاری را دارد و بتواند رابطه استراتژیک درازمدتی با آنها داشته باشد، بلکه شاید بیشتر برای جلوگیری از برخی تهدیدات برآمده از افغانستان به‌خصوص برای کشورهای منطقه اقدام می‌کنند و مجبور به داشتن و ادامه ارتباط با طالب هستند. این ارتباط جدی نیست.

‌فکر نمی‌کنید طالبان تا حدی در تحقق فضای مدنظر برای این‌گونه روابط موفق بوده و فضای افغانستان با حضور خود طالبان در قدرت نسبتا امن‌تر شده است؟

خیر، اگر با افرادی که همین حالا در افغانستان زندگی می‌کنند صحبت شود، می‌توان دریافت که جرم و جنایت به‌ویژه در سطح شهرها بیشتر شده است. همچنین طالبان بسیار فاسد شده‌اند و نیروهایشان فشارهای زیادی را بر مردم وارد می‌کنند. از سوی دیگر، نقش طالبان در افزایش قاچاق را شاهد هستیم؛ به‌خصوص قاچاق انسان که مسئله بسیار حساسی است و بسیاری از خانواده‌ها درباره آن در رسانه‌ها صحبت نمی‌کنند، اما می‌دانیم که چگونه طالبان دختران جوان را از خانواده‌ها ربوده‌ و به پاکستان و بسیاری از کشورهای دیگر فرستاده‌ است. حالا هیچ منطقه‌ای از دست آنها مصون نیست. آیا حملات انتحاری با سر کار آمدن طالبان متوقف شد؟ در حملات انتحاری گروه‌های تروریستی، بسیاری از مردم هزاره و اهل تشیع افغانستان جان خود را در اماکن مختلف مثل مساجد و بیمارستان‌ها از دست دادند. برای مثال در حمله‌ای به یک هتل، چینی‌ها کشته شدند. در محل ورودی وزارت خارجه افغانستان نیز حمله خونین دیگری انجام شد که در ۲۰ سال گذشته و در دوره جمهوری چنین حادثه‌ای در آن منطقه از کابل هرگز سابقه نداشته است. در شمال افغانستان که ما هستیم نیز جنگ‌ها شدید بوده‌اند و طالبان استبداد شدیدی را ایجاد و بسیاری از مردم را دستگیر کرده‌اند که ویدئوها و اسناد آن موجود است و حتی ریچارد بنت، گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل متحد، مدتی پیش دراین‌باره اظهاراتی داشت. هیچ‌یک از ابعاد وضعیت امنیتی به‌طور مثبت تغییر نکرده است و حتی هر روز وضعیت بدتر می‌شود.

‌با وجود چنین شرایطی، آیا بحث‌ها بر سر پذیرش حاکمیت طالبان و اعطای مشروعیت به آنها همچنان موضوعیت دارد؟

سال گذشته مسئله به‌رسمیت‌شناختن طالبان روی میز بسیاری از کشورها بود، اما امروز دیگر چنین نیست. ما بر اساس ارتباطات دیپلماتیک دریافته‌ایم که بحث به‌رسمیت‌شناختن طالبان دیگر مطرح نیست، نه از سوی کشورهای منطقه و نه جامعه جهانی. پس نسبت به سال گذشته آنها به نقطه‌ای رسیده‌اند که کسی دیگر امیدوار نیست طالب بتواند گروهی باشد که در افغانستان حکومت بسازد و در درازمدت باقی بماند. به همین دلیل است که حالا مسئله این است که خلأ قدرت بار دیگر چه شکلی پیدا می‌کند و همه باید آماده آن باشند. امروز شاهد هستیم که رهبر شبکه حقانی در استان خوست در شرق افغانستان،‌ به سیاست‌های قندهار انتقاد می‌کند و هر روز که می‌گذرد این مسئله شدت بیشتری می‌یابد. مهلت طالبان تمام شده است. آنها در یک و نیم سال گذشته فرصت داشتند، اما از آن‌ استفاده نکردند و حالا در حال فروپاشی و افتراق هستند.

*منتشر شده در سالنامه شرق

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک