باهنر: قالیباف نیروی اجرایی قدرتمندی است اما مجلس با «از جلو نظام و خبردار» اداره نمیشود / تن «مونتسکیو» از نوع تعامل سه قوه ایران در «گور» میلرزد
ایسنا نوشت: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: اگر مشارکت قرار است زیاد شود، فضای سیاسی باید باز شود نه اینکه بگوییم رقبای ما را رد کنید چون ما میخواهیم انتخاب شویم. یک قهرمان دو هم وقتی میخواهد مدال بیاورد باید بتواند با دیگران رقابت کند، اگر همه رقبا را کنار بگذارد که دیگر چه رقابتی و چه قهرمانی؟ شورای نگهبان باید مشخصاً بیاید و بگوید برنامهاش برای پرشور شدن انتخابات چیست؟ باید وزیر کشور بگوید برنامهاش برای انتخابات مشارکتی چیست؟ حتی شورای عالی امنیت ملی هم باید در این زمینه برنامه داشته باشد آقایان نگویند رهبری فرمودند مشارکت باید بالا برود، بله پس حتماً باید بالا برود. اینکه جواب نیست!
بخش هایی از گفتگوی محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را بخوانید:
- متاسفانه قانون انتخابات بیشترین تغییرات را در ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته داشته است. من یک تئوری کلی دارم و آن زمان که در مجلس بودم هم نظرم همین بود که چون مجلس خودش نتیجه انتخابات است، ورود مجلس به قانون انتخابات میتواند تضادی به وجود آورد و گرفتاری ایجاد کند. در جلسهای اداره مجلس به عهده من بود و آقایان نمایندهها برای اصلاح قانون انتخابات شرط و شروط بسیاری میگذاشتند تا نامزدها چه ویژگیهایی داشته باشند و به خودشان که میرسید خود را معاف میکردند و میگفتند نمایندهها شامل نمیشوند. در آن جلسه گفتم شما چرا اینقدر پیشنهادات بهمریخته میدهید؟ بگویید به غیر از نمایندههای موجود کسی حق کاندیداتوری ندارد! این مسئله را حل میکند.
- این طنز ماجراست اما بهجد معتقدم قانون انتخابات باید نه اینکه از دسترس نمایندهها خارج شود اما با ضوابطی پیش رود. ما در مجمع تشخیص برای سیاستهای کلی انتخابات موضوع را پیگیری کردیم و چندین سال است که ابلاغ شده و بسیاری از تضادهای داخلی را رفع کرده است. مثلاً گفتیم قانون انتخابات کمتر از فاصلهای دهساله نمیتواند اصلاح شود یا گفتیم اصلاح قانون باید مبتنی بر لایحه باشد نه طرح. یعنی دولت و مجلس باهم به این جمعبندی برسند که اصلاحیه ضرورت دارد. این دو کار خودش میتوانست بسیاری از پارادوکسهای داخلی را حل کند.
- دولت و مجلس متاسفانه مقداری تعلل کردند. الان یک قانون در مجلس مطرح است و بخشی دارد که گفته نتیجه انتخابات تناسبی باشد. مثلاً در همین تهران در دورههای گذشته نتیجه انتخابات ۳۰ به صفر است. یعنی یا ۳۰ نماینده راست وارد میشوند یا ۳۰ نماینده چپ. در حالی که فاصله آرا اینطور نیست. در مجلس نهم تا جایی که به خاطر دارم آن جناحی که رای نیاورد ۳۵ درصد آرا را داشت و جناحی که رأی آورد ۴۶ درصد آرا را، اما با همان ۴۶ درصد تمامی ۳۰ کرسی را تصاحب کرد. در حالی که انتخابات تناسبی اینطور است که هر جناحی هر مقدار رای آورد به همان اندازه میتواند در مجلس نماینده داشته باشد.
- چون آن ۳۵ درصدی که احساس میکنند رای نمیآورند میگویند ما چرا پای صندوق برویم؟ رای ما که به نتیجه نمیرسد. در مجلس هم همیشه این بحث را داشتیم که اکثریت درست است که تفوق دارد اما نباید دیکتاتوری اکثریت راه انداخت. در مجلس اگر جناح ما ۵۱ درصد رای دارد آن ۴۹ درصد را مدام کنار میزند.
- در همان مجلس آقای ناطقنوری رقیب آقای خاتمی در زمان انتخابات بود و من هم رئیس ستاد انتخابات ایشان بودم و نتیجه انتخابات هم به نفع آقای خاتمی رقم خورد. وقتی دولت جدید روی کار آمد، آقای ناطق رئیس و من هم از چهرههای اصلی مجلس بودم و دولت تصور میکرد که چه اتفاقی خواهد افتاد اما در همان سال اول دولت دو مورد پیش آمد، یکی به همه وزرای معرفیشده رای اعتماد داده شد و یکی هم اینکه اولین بودجه دولت اصلاحات که تحویل مجلس شد، اینها مانده بودند که مجلس چه بلایی سر این بودجه خواهد آورد و از شانس بدشان هم من رئیس کمیسیون تلفیق بودم، اما بودجه را تصویب کردیم، رفت به شورای نگهبان، اصلاح شد و به دولت تحویلش دادیم و البته دولت اصلاحات هم عالمانه عمل کرد. من شب در خانه بودم که آقای مهاجرانی که آن زمان سخنگوی دولت بود در تلویزیون آمد و گفت امروز لایحه بودجه از مجلس به دولت برگشته و اعلام میکنم این لایحه بسیار دقیقتر و بهتر از لایحهای است که ما به مجلس تحویل داده بودیم.
- پس اینکه بگوییم چون دولت اصلاحات است باید پدرش را درآوریم و بودجهاش را دستکاری کنیم، بیمعنی است. یک رئیسجمهوری هم داشتیم که اسمش را نمیبرم اما زمانی که موعد تحویل لایحه بودجه میشد میگفت من خودم روی بودجه خیلی کار کردم، ما میپرسیدم چه کار کردی؟ معلوم میشد با رییس سازمان برنامه و بودجه نشسته و پرسیده این بودجه مال کجاست؟ مثلاً بودجه فلانجا بوده و او میگفته نمیخواهد آنقدر بودجه بدهی، کمترش کن! این یکی مال جای دیگری است، سهم بودجهاش را بیشتر کن. اینجوری کار کردن و مملکت اداره کردن که جواب نمیدهد! مونتسکیو هم که به اصل تفکیک قوا اعتقاد داشت الان تنش در گور میلرزد که میبیند قوای سهگانه میخواهند مملکت را علیه هم اداره کنند! اینها باید باهم مملکت را اداره کنند.
- نمیخواهم وارد بحثهای جناحی شوم اما آقای دکتر لاریجانی که به اِشکال و به هر شکلی که هست در انتخابات اخیر صلاحیتش احراز نشد، یکی از اشکالاتی که به او گرفته بودند این بود که او در مجلس با دولت همکاری کرده است! من از بن دندان معتقدم که مجلس باید به دولت مستقر کمک کند. هرکس میخواهد باشد، جناح حاکم بر مجلس باشد یا جناح مخالفش فرقی نمیکند، دارد مملکت را اداره میکند، اینکه مجلس قرار باشد چوب لای چرخ دولت بگذارد و کارش را جلو نبرد که ظلم است.
- متاسفانه مجلسی که فعلاً داریم هرچند کارهای خوبی هم داشته است اما آن همدلی و همراهی که باید داشته باشد را ندارد. در ماجرای استیضاح وزیر صمت یکی از نمایندهها که البته نمیخواهم این دیدگاه را به همه نمایندگان تسری دهم، میگفت آقایان نماینده! یا به استیضاح رای میدهید یا مردم به ما رای نمیدهند! یا یکی از نمایندگان از گیوتین مجلس صحبت میکرد، مگر سلاخخانه است؟ مجلس باید از اقتدارش استفاده کند. البته یک مزاحی هم میتوان کرد، اگر دولت هم آن دو وزیری که خودش کنار گذاشت، یکی را به مجلس حواله میداد و میگفت شما او را بردارید کار به اینجا نمیرسید. (باخنده) حکمرانی مطلوب به تعاملات و همکاریهای سازنده نیاز دارد.
- من مجلس را قاطع اداره میکردم و نمایندگان گاهی دلخور میشدند اما زمان انتخابات هیئت رئیسه که میشد دوباره رای میدادند چرا که احساسشان این بود وقتی باهنر پشت صندلی باشد بلاخره کار پیش میرود. یعنی در مجلس باید به دلها حکومت کرد. آقای قالیباف هم در مجلس زحمات بسیاری کشید اما یکی از اشکالاتی که به ایشان وارد میدانند این است که ایشان نیروی اجرایی قدرتمندی است. فرمانده ناجا که بود قدرتمند بود، در شهرداری قدرتمند بود و کارهای بزرگی هم کرده است اما مجلس با فرماندهی اداره نمیشود. از جلو نظام و خبردار ندارد.
- بعضی که میخواستند به من بدوبیراه بگویند میگفتند باهنر سلطان لابیگری در مجلس بود. من اصلاً لابی را در اسلام به امر به معروف و نهی از منکر ترجمه کردم. لابی یعنی بروی و طرف مقابل را قانع کنی که این کار درست نیست یا آن کار درست است. اگر لابی با چماق و هویج باشد و تهدیدی در بر داشته باشد آن موقع بد است. وگرنه تمام نمایندگانی که پشت تریبون میروند و سئوال میکنند همین کار را انجام میدهند، کسی که مخالف حرف میزند میخواهد مخالفها را جمع کند و کسی که موافق حرف میزند میخواهد موافقان را جلب کند. اصلأ کار مجلس همین تعامل فکری است و لابیگری در مجلس مسئله مهمی است تا طرف مقابل قانع شود. کسانی را داشتیم که در مجلس برای دبیری یا دیگر موارد کاندید میشدند و ۱۵۰ نفر موافق خودشان جمع میکردند و قول میگرفتند که رای بدهند اما موقع رایگیری که میشد ۱۲ نفر رای میآوردند. وقتی بروی و یقه دیگری را بگیری که باید به من رای بدهی، طرف میگوید چشم ببینیم چه میشود و روز رایگیری که برسد هم چیزی نمیشود! گاهی در مجلس قبل از اینکه دگمه رأیگیری را فشار دهم میدانستم حدوداً چند نفر به این پیشنهاد رای میدهند و کاملاً فضای مجلس را میشناختم. با فشار و دعوا و گروکشی نمیتوان مجلس را اداره کرد.
- ما یک مشکل اساسی در مردم سالاری داریم که اصولاً ابزار اعمال مردم سالاری که حزب باشد را در دست نداریم. من بارها گفتم در غیبت سه تا چهار حزب قدر، فراگیر و پاسخگو اصلا بر آینده مردمسالاری دینی بیمناکم و نمیدانم به سر منزل مقصود میرسد یا نه. برخی میگویند اگر حزب بیاید ممکن است شاخ و شانه بکشد و مقابل نظام بایستد، این موضوع هم تکلیفش در دنیا مشخص است. حزبی که مقابل نظام بایستد، طرفش قوه قضاییه و انحلال است. حزبی میتواند کار کند که در چارچوب نظام فعال باشد. همه حکومتها هم همینطور است. هیچ حکومتی اجازه نمیدهد حزبی بیاید و به اصطلاح زیر دو خم نظام برود و کار کند. ما یک سری اصولی داریم که هیچ حزبی نمیتواند دنبال تغییرش باشد اما جز این، همه احزاب باید بتوانند کار کنند و در انتخابات حاضر شوند و رقابت کنند.
- من اصلاً لابی را در اسلام به امر به معروف و نهی از منکر ترجمه کردم، لابی یعنی بروی و طرف مقابل را قانع کنی، اگر لابی با چماق و هویج باشد و تهدیدی در بر داشته باشد آن موقع بد استسواستفادههای شخصی به نظارت نیازمند است. ما اگر در مجلس احساس میکردیم کسی دارد صید میشود به او نزدیک میشدیم و مذاکره میکردیم تا حواسش جمع شود. بعضی وقتها هم کسانی هستند که به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش میکشیدند. نمایندهای ماجرای تحقیق و تفحص از فولاد مبارکه را مطرح کرد بعد مشخص شد که ۹۰ هزار میلیارد تومان تفاوت وجود دارد و وقتی پیگیری انجام شد، دیدند که ۵۰ هزار میلیارد تومان برای تفاوت قیمت دولتی و آزاد بوده و مابقی هم به همین شکل دلایلی داشته است. به چه دلیل چنین کاری انجام شده؟ نباید اینطور برخورد کرد! این موضوعات در ذهن مردم رسوخ میکند. مردم اما همین الان هم درباره آن ماجرا میگویند خوردند و بردند! همین الان هم اگر من بروم و در تلویزیون این موضوع را توضیح دهم که چنین چیزی نبوده باز گفته میشود که حتما باهنر هم به چیزی رسیده است.
- در نظارت بر نمایندگان حتماً به موضوعاتی مثل شاسیبلند هم باید رسید اما به این رفتارها هم باید رسیدگی کرد. من زمانی میگفتم در مجلس بسیاری از این بهکارگیریهای اهرمهای نظارتی روی کاغذ یک چیز بود و زیر کاغذ یک چیز دیگر. طرف به وزیر میگفت فلان مدیرکل را عوض کن و وزیر میگفت عوض نمیکنم و جواب میگرفت که استیضاحت میکنم. در چنین شرایطی وزیر مجبور بود معامله کند. یک دفعه ۵۰ نفر یک استیضاح را امضاء میکردند و یک هفته بعد این امضاها به پنج مورد میرسید. این چهل و پنج نفر کجا رفتند؟ یعنی گاهی استیضاح، تحقیق و تفحص و سئوال پشت پرده دیگری داشت. نمیتوانستند بگویند که وزیر فلان مدیرکل را عوض نکرده، میگفتند وزیر کارآمد نیست.
- حتی رهبری انقلاب هم اخیرأ تاکید کردند که نمایندگان مجلس در امور اجرایی وارد نشوند. متاسفانه گاهی میشنوم که در بنگاههای بزرگ خصولتی مثل مس و فولاد مبارکه و امثال آن نمایندهها باهم کلکل میکنند که چه کسی رئیس یا معاون شود. اینها دخالتهای بیجایی است که اعتماد مردم را به صلاحیت نمایندگان خراطی میکند.
- در اصلاح قانون اساسی اصل ۱۷۷ به آن اضافه شد که در آن مشخص شده چطور میتوان قانون اساسی را تجدیدنظر کرد و چطور این امر امکانپذیر است. اصولی که به جمهوریت و اسلامیت نظام بازمیگردد غیرقابل تغییر است اما در بقیه اصول این امکان وجود دارد. اگر قانون اساسی بخواهد اصلاح شود و مثلاً در آن طرح کنند که مجلس وجود نداشته باشد قابل قبول نیست. مجلس نماد دموکراسی و جمهوریت نظام است اما میتوان دو مجلس داشت یا مدت زمان هر دوره را به شش سال افزایش داد. یا این طرح را داشت که رئیسجمهوری در طول عمرش فقط دو دوره این مقام را تجربه کند، قانونی که در آمریکا وجود دارد اما در ایران به دو دوره پیاپی محدود شده است. این موارد را میتوان اصلاح کرد.
- هنوز معتقدم در کنار این مجلس فعلی باید یک مجلس داشته باشیم که فقط مسائل ملی را پیگیری کند. در این مجلس آدمهای خوبی هستند که علاقمند و دلسوزند اما منافع قومیتی، منطقهای و حزبی و جنسیتی یا خدای نکرده منافع شخصی میآید و روی منافع ملی را میگیرد. اصلأ خاستگاه مجلس هم جوری است که نمیتواند منافع ملی را به معنای دقیقش پیگیری کند. مثلاً فرض کنید که منافع ملی بگوید زایندهرود باید سالی شش ماه آب داشته باشد. من نماینده اصفهان را هم میشناسم و او هم کاملاً منافع ملی را میفهمد اما نمیتواند بگوید با این حرف موافق است، اگر بگوید با لنگه کفش از او پذیرایی میشود. بنابراین مجلسی میخواهیم که صرفا مواظب منافع ملی باشد و البته در دنیا هر دو سیستم هم وجود دارد، باید منافع و ضررهای هردوی این سیستمها بررسی شود.
- در مجموع معتقدم که در یک جاهایی از قانون اساسی باید تجدیدنظر شود. البته بدانیم که نمیشود برای هر مشکلی در کشور رفراندوم برگزار کرد، مثلاً اینکه بنزین گران شود یا نشود، شاید مردم گفتند بنزین مجانی شود! اینکه رهبری انقلاب گفتند برای هرچیز نمیتوان رفراندوم کرد به معنای مخالفت ایشان با رفراندوم نیست. اولین کسی که برای حل مسئله فلسطین به راهکار رفراندوم اشاره کرد رهبری انقلاب بود اما نه اینکه هرچیزی را به رفراندوم گذاشت. مثلاً حزبیشدن انتخابات هم میتواند از موارد اصلاحی قانون اساسی باشد.
- اگر در دورههای قبل دیگران میخواستند زودتر سراغ بحثهای مربوط به انتخابات بروند رهبری تاکید میکردند که صبر کنید من خودم نزدیک به انتخابات نکاتی مطرح میکنم. اما در این دوره ایشان پیشدستی کردند و هشت تا ۹ ماه زودتر از چهار واژه پرمحتوا برای توجه در انتخابات رونمایی کردند، مشارکت، رقابت، امنیت و سلامت که امنیت و سلامت آن به عهده مسئولان حکومتی است مثل وزارت کشور، نیروهای امنیتی، نیروی انتظامی و امثال آنها. زیر سئوال رفتن سلامت یعنی خیانت در امانت کردن و ارتکاب حرام شرعی. در مشارکت و رقابت هم باز بخشی از امر به مسئولان حکومتی باز میگردد اگر مشارکت قرار است زیاد شود، فضای سیاسی باید باز شود نه اینکه بگوییم رقبای ما را رد کنید چون ما میخواهیم انتخاب شویم. یک قهرمان دو هم وقتی میخواهد مدال بیاورد باید بتواند با دیگران رقابت کند، اگر همه رقبا را کنار بگذارد که دیگر چه رقابتی و چه قهرمانی؟ در لیگ هم اگر تیمی قهرمان میشود ۳۰ بازی سخت را پیشرو داشته است وگرنه یک تیم لیگ برتری را به مصاف یک تیم دسته سومی بفرستید و ده گل هم به آن تیم بزند هنری نیست.
- بنابراین یکی از راههای بالابردن مشارکت این است که فضا باز شود. وقتی میگوییم فضا باز شود نه اینکه فتنهگر و اغتشاشگر و هنجارشکن وارد شوند ولی هستند کسانی که نظام را قبول دارند و فعال سیاسی هستند اما نقد دارند، اصلأ باهنر را قبول ندارند و از دولت فعلی خوششان نمیآید، مثلاً با حزب موتلفه یا جامعه اسلامی مهندسین نمیتوانند کار کنند اما حق فعالیت و حضور و تلاش برای کسب رای دارند.
- بهجد معتقدم دستاندرکاران انتخابات باید به این مطالبه قانونی رهبری پاسخ دهند و از حالا شروع به برنامهریزی و کار کنند. حتی رهبری هم تاکید داشتند که مسئولان باید به این چهار مورد توجه کنند. اینکه برخی حرفهای کلی میزنند که دولت باید اقداماتی انجام دهد تا وضعیت اقتصادی بهتر شود و مردم دلگرم باشند اینکه فقط حرف است، همه کارهای خوب و حرفهای خوب به جای خود، شورای نگهبان باید مشخصاً بیاید و بگوید برنامهاش برای پرشور شدن انتخابات چیست؟ باید وزیر کشور بگوید برنامهاش برای انتخابات مشارکتی چیست؟ حتی شورای عالی امنیت ملی هم باید در این زمینه برنامه داشته باشد. پس این مسئولان محترم باید اعلام کنند که برنامهشان برای برگزاری یک انتخابات مشارکتی چیست؟ و این پاسخ باید جنبه اجرایی داشته باشد نه جنبه کلی. آقایان نگویند رهبری فرمودند مشارکت باید بالا برود، بله پس حتماً باید بالا برود. اینکه جواب نیست!
- همین صداوسیما از روزی که رهبر معظم انقلاب بحث انتخابات را باز کردند چند میزگرد و برنامه برگزار کرده است تا راههای افزایش مشارکت و بالا بردن مثلا امنیت انتخابات را بررسی کند؟ برای استیضاح وزیر چندین و چند نشست و برنامه تولید کردند، برای انتخابات برنامهای ندارند؟ باید فعال شوند و افراد مختلف و مسئولان را دعوت کنند، وزیر کشور را دعوت کنند، دبیر شورای امنیت ملی را دعوت کنند، سخنگوی شورای نگهبان را دعوت کنندو فعال باشند. از احزاب و گروههای سیاسی هم باید دعوت کنند تا به این مطالبه مشروع و قانونی رهبری انقلاب پاسخ دهند.