سیاست ما عین دیانت ما هست یا نیست؟
«من، سیاسی نیستم. من نه متعلق به این جناح هستم نه عضو آن جناح. من عضو هیچ حزبی نبودم و نیستم».
در
4 روزی که مجلس، مشغول بررسی رای اعتماد به وزرای پیشنهادی بود، این
عبارات را در اشکال مختلف از زبان چند تن از وزیران پیشنهادی شنیدیم تا
بتوانند از مجلس اصولگرا رای اعتماد بگیرند و جامه وزارت بپوشند.
این
سخنان در همان مجلسی شنیده می شود که نمایندگان آن در همه ادوار اصرار
داشته اند و دارند که خود را پیرو سید حسن مدرس معرفی کنند. مشهور ترین
سخن او اما که بارها شنیده ایم و خوانده ایم این است:« سیاست ما عین دیانت
ماست». اما اگر سیاست ما عین دیانت ماست چرا اصرار داشته باشیم خود را غیر
سیاسی معرفی کنیم؟ اگر یک وزیر نباید پیشینه سیاسی یا حزبی داشته باشد چه
کسی و کدام مقام می تواند یا باید چنین باشد؟!
به نظر می رسد برخی
از گویندگان، «سیاست معطوف به قدرت» را با «سیاست معطوف به حقیقت» یکسان می
انگارند حال آن که کنش سیاسی الزاما معطوف به قدرت نیست و کنش معطوف به
قدرت نیز همواره مذموم نیست.
کوتاه این که اگر سیاست ما عین دیانت
ماست، این همه برائت جستن از ذات سیاست موجه نیست. اساسا مگر می توان عضو
یک دولت بود و داعیه غیر سیاسی بودن داشت؟
دو مثال می تواند به انگیزه اصلی این گفتار یاری می رساند:
یکی
شهرداری تهران است که منصبی غیر سیاسی به نظر می رسد و خود شهرداران نیز
چنین داعیه ای ندارند. اما کافی است نام شهرداران تهران از ابتدای تشکیل
جمهوری اسلامی را به یاد آوریم. یکی رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی است، دیگری
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی و سومی دبیر کل حزب کارگزاران. شهردار کنونی
نیز دوبار کاندیدای ریاست جمهوری شده است. البته این در حالی است که هیچ یک
در مقام شهردار تهران فعالیت سیاسی نداشته اند (یا نباید می داشته اند).
اما مگر می توان عنصر سیاست را از این منصب جدا ساخت؟
اگر منظور
دخالت ندادن انگیزه های سیاسی و چینش مدیران از هم حزبی ها باشد کاملا درست
است اما از اصل سیاست نمی توانند تبری بجویند و به سیاسی نبودن افتخار
کنند.
«سیاست ما عین دیانت ماست» جمله کسی است که الگوی سیاسی
بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده و امام خمینی(ره) که در وصف شخصیت های تاریخی
بسیار ملاحظه می کرد و دقت داشتند تا تایید شان به همه رفتارهای آن شخص
تسری نیابد درباره مدرس اما یک سره در ستایش گفته اند که طبعا شامل این
جمله هم می شود.
مثال دوم وزارت ارتباطات یا همان پست و تلگراف و
تلفن است که شاید دورترین وزارتخانه با سیاست در نظر آید. حال آن که وزیر
پست در دهه 60 ، بعدتر روزنامه منتقد دولت وقت را تاسیس کرد و اکنون نیز یک
چهره قدیمی در میان اصولگرایان به حساب می آید. یا می توان به دو وزیر
بعدی ( مهندس غرضی و دکتر عارف) اشاره کرد که هر دو در انتخابات اخیر ریاست
جمهوری نامزد شدند. در دولت جدید نیز یک دیپلمات باسابقه عهده دار وزارت
ارتباطات شده است.
از این دست مثال ها باز هم می توان آورد( مثل کاندیداتوری چند رییس سازمان تربیت بدنی در انتخابات ریاست جمهوری).
نمی
خواهیم این جمله را تکرار کنیم که “در این مُلک، شما هم با سیاست کار
نداشته باشید سیاست با شما کار دارد” بلکه تاکید بر این است که وزارت، فی
الذات،منصبی سیاسی است ولو وزارت ارتباطات باشد و هیچ وزیری نمی تواند خود
راغیر سیاسی بداند اما باید این هنر را داشته باشد که علایق خود را دخالت
ندهد و حوزه های مختلف را تفکیک کند. بارزترین مثال مثبت دو رییس پیشین
فدراسیون فوتبال هستند که اتفاقا هر دو نیز کارنامه های موفقی بر جای
گذاشتند و در عین حال به دو حزب رقیب تعلق داشتند اما در فدراسیون هیچ کار
سیاسی انجام ندادند. به عبارت دیگر فدراسیون را با حزب اشتباه نگرفتند.
افتخار
به سیاسی و حزبی نبودن این بیم را نیز به همراه دارد که زمینه برای به
قدرت رسیدن افراد “فاقد هویت مشخص” در آینده فراهم آید. اکنون شخصیت های
سیاسی هر یک خود را به چهره های انقلابی شناخته شده نسبت می دهند اما باید
به جایی برسیم که شخص با حزب و خاستگاه خود تعریف شود.
بهتر آن است که یک وزیر در معرفی خود بگوید من در حزب «الف» پرورش یافته ام اما در مسوولیت تازه از همه نیروها استفاده خواهم کرد.
احزاب،
باشگاه های سیاسی اند.افتخار به حزبی و سیاسی نبودن به این می ماند که یک
بازیکن تیم ملی فوتبال بگوید که من تا کنون عضو هیچ باشگاهی نبودم و نیستم!
آیا این پرسش شکل نمی گیرد که او در سال های قبل کجا بازی می کرده است؟!
تا
صحبت از حزب می شود ناخواسته حزب توده در اذهان متبادر می شود که بالاترین
میزان تحزب و تقید را در اعضای خود ایجاد کرده بود و از این رو نگاه منفی
به واژه حزب در ذهن و زبان ایرانیان نهادینه شده است.تا جایی که اصطلاح
«پارتی بازی» در زبان فارسی نیز متاثر از ترجمه واژه «پارتی» به «حزب»
دانسته می شود.
اقتصاد با شرکت ها، ورزش با باشگاه ها، هنر و
ادبیات با انجمن ها و کانون ها و سیاست هم با احزاب و تشکل ها شناخته می
شوند.همان گونه که انکار تعلق به شرکت و باشگاه و انجمن افتخاری برای یک
بازرگان و ورزشکار و هنرمند به همراه ندارد اعلام برائت از احزاب نیز نباید
متضمن افتخاری باشد.
عجالتا می توان امید داشت عملکرد وزیر کشور
در توسعه و تقویت احزاب به گونه ای باشد که از این پس مقامات انتساب به
احزاب را انکار نکنند.