دوگین: روسیه نیاز به سانسور و سرکوب دارد
ایراس نوشت: مورد تروریست لیبرال داریا ترپووا، که به طرز وحشیانهای کمیسر نظامی ولادلن تاتارسکی را به قتل رساند و دیگر مردم صلح جو و بی گناه را فلج کرد - کاملاً نشان دهنده است. البته همه لیبرالها تروریست نیستند، اما ایدئولوژی آنها دقیقاً در این راستا است.
«الکساندر دوگین» فیلسوف و اندیشمند روسی در مقاله ای نوشت: هر چه جامعه ما عمیقتر به کشمکش تمدنی با غرب کشیده میشود و رویارویی با آن در اوکراین هر چه تلختر میشود، موضوع سانسور و حتی سرکوب بیش از پیش ضروری میشود.
بیایید با این واقعیت شروع کنیم که سانسور و سرکوب در هر جامعه ای وجود دارد. همیشه حول یک ایدئولوژی کاملاً تعریف شده، سیستمی از نگرشها و اصول اساسی ساخته شده است. در عین حال، آنها هرگز در قوانین جزایی یا اداری به طور دقیق بیان نمی شوند، بلکه یک بردار ایدئولوژیک را از پیش تعیین میکنند که به عنوان یک محرک اضافی برای قانون و کاربرد آن عمل میکند. اینکه چه چیزی جایز است و چه چیزی نه، چه چیزی قابل تحمل است و چه چیزی مستلزم دخالت اجباری دولت است، هرگز توسط قانون بیگانه تعیین نمی شود. برعکس، قوانین توسط حاملان ایدئولوژی حاکم اتخاذ میشود، آنها نیز تفسیر خود را ارائه میدهند و همچنین یک سلسله مراتب میسازند – چه زمانی، چه کسی و در چه مواردی باید کم و بیش دقیق اعمال شوند. آنها همچنین بر برنامه و سیستم مجازات نظارت میکنند. بنابراین، وبر جامعه شناس به درستی تشخیص داد که «تنها دولت حق مشروع خشونت را دارد».
جامعه مدرن غربی از این نظر مستثنی نیست و اساساً هیچ تفاوتی با دیگر رژیمهای توتالیتر قرنهای اخیر، خواه کمونیسم و یا فاشیسم، ندارد. تفاوت فقط در ایدئولوژی و روشها نهفته است، اما در غیر این صورت هر ایدئولوژی حاکم به یک شکل عمل میکند: آنچه با آن مطابقت دارد پذیرفته میشود، آنچه فراتر از چارچوب آن است یا، علاوه بر این، مبانی ایدئولوژیک را به چالش میکشد (در این مورد، لیبرالیسم) به موضوع سانسور و سرکوب تبدیل میشود.
لیبرالیسم سیاست سانسور خود را بر نقد، به حاشیه راندن، اهریمن سازی هر نظریه، نظام ارزشی و عملکرد غیرلیبرالی بنا میکند، با حذف هر چیزی که به آنها مرتبط است از هر گونه اطلاعات و بسترهای شبکهای، آنها را جرم انگاری میکند و سپس خود حاملان دیدگاههای غیرلیبرال را حذف میکند. به این میگویند «فرهنگ لغو»”cancel culture”، «بیداری» (wokeism) و غیره.
ایدئولوژی لیبرال مدرن هرگونه تعلق به یک هویت جمعی اعم از نژاد، جنسیت و حتی تعلق به نوع انسانی (فراانسان گرایی) را نتیجه انتخاب آزادانه فرد میداند. هر کس غیر از این فکر کند مجرم است. از این رو، حامیان خانواده کلاسیک، میهن پرستان، حاملان هر گونه آموزههای جمع گرایانه آزار و اذیت میشوند. هرکسی که مظنون به فقدان لیبرالیسم باشد از دسترسی به کانالهای اصلی، رسانههای جمعی و حتی شبکههای اجتماعی محروم است. در عین حال، اگر کسی، حتی از میان نخبگان، دچار لغزش شود، از دستور کار لیبرال (کاملاً توتالیتر) منحرف شود، آنگاه طرد، سانسور و سرکوب بلافاصله به دنبال آن میآید. رپر معروف آفریقایی آمریکایی کانیه وست وقتی تی شرتی به تن کرد که روی آن نوشته معصومانه «زندگی سفیدها [هم] مهم است (“زندگی سفیدها هم معنی دارد”) ، یک شبه در چشمان مردم به فردی حاشیهای، افراطی و عنصر خطرناک اجتماعی تبدیل شد. هر چیزی که مخالف ایدئولوژی حاکم باشد بلافاصله سرکوب میشود.
البته نه تنها رژیمهای لیبرال توتالیتر هستند (هم فاشیسم و هم کمونیسم رژیمهای توتالیتر بودند)، اما اگر هم هستند، پس هیچ استثنایی وجود ندارد و این را باید تصدیق کرد.
بنابراین، مسئله نیاز به سانسور و سرکوب به این صورت حذف شده است. فقط باید دریابیم که در جامعه مدرن روسیه ما چه نوع سانسور و چه نوع سرکوبی باید باشد. آنها اجتناب ناپذیر هستند، اما آنها چیست؟
ما در حال جنگ تمدنی با غرب هستیم، جایی که ایدئولوژی لیبرال پیروز شده است. ما ارزشهای سنتی خود را تأیید میکنیم و رئیس جمهور حتی فرمان شماره ۸۰۹ را مبنی بر لزوم حفاظت از آنها در مقابل دولت صادر کرد. و این ارزشها – رحمت، عشق به وطن، عدالت، خانواده قوی، پیروزی روح بر ماده، همبستگی و غیره – با لیبرالیسم مشترکات اندکی دارد. بنابراین، کاملاً بدیهی است که سانسور و سرکوب ما باید مبتنی بر معیارهای دیگری غیر از غرب لیبرال مدرن باشد. در این صورت، صرفاً «کپی و چسباندن» استانداردهای غربی برای مبارزه با مخالفان و اعمال سرکوب بر اساس آنها کاملاق پوچ خواهد بود.
با این حال، بقایای کلیشههای لیبرال غربی در جامعه ما، که در دهههای گذشته غالب بود، هنوز بسیار قوی است. ما دیگر در حوزه ایدئولوژی لیبرال نیستیم، علاوه بر این، ما در حال جنگ با کشورهای این اردوگاه هستیم، ما روسیه را تمدنی جداگانه با سیستم ارزشی خاص خود اعلام میکنیم، اما هنوز (گاهی اوقات خارج از اینرسی) با الگوی آنها هدایت میشویم.
برای لیبرالها، مخالفان کلاسیک کسانی هستند که هویت جمعی ملی (راست) یا طبقاتی (چپ) را به رسمیت میشناسند. بنابراین، آنها در درجه اول در معرض سانسور و سرکوب قرار دارند، زیرا هرگونه اعتراض به لیبرالیسم و فردگرایی – و امروز علیه جهانی گرایی، LGBT، نظریه انتقادی نژادی، چندفرهنگی و فراانسانگرایی – قبلاً “جنایت فکری” تلقی میشود. در همان زمان، لیبرالها – بالاخره آنها هژمون ایدئولوژیک هستند! – نه تنها ناقلان قابل قبول، بلکه هنجاری جهان بینی غالب در نظر گرفته میشوند. لیبرالها بلافاصله دشمنان خود را در رده “فاشیستها” (راست) یا “استالینیستها” (چپ) قرار میدهند و سپس سرنوشت آنها غیر قابل رشک است. امروز “الوهیت زلنسکی” به مجموعه ارزشهای لیبرال الزام آور جهانی اضافه شده است.
چگونه میتوان سانسور حاکمیتی خود را ایجاد کرد و چه چیزی را باید به عنوان معیاری برای سرکوبهای غیرقابل اجتناب انتخاب کرد؟
تاکنون اصل منع انتقاد از رئیس جمهور و ارتش را در چارچوب عملیات نظامی مطرح کرده اند؛ معیارهای کاملاً روشن و شفاف. همچنین مقرراتی در مورد ممنوعیت انتقاد عمومی از خود عملیات نظامی ویژه اتخاذ شده است. و هر چه تعارض شدیدتر باشد، این معیارها با دقت بیشتری اعمال خواهند شد.
در اعماق روح خود یا سر سفره خانواده، یک فرد میتواند “نظر مخالف” خود را در مورد عملیات ویژه نظامی، ارتش و رئیس جمهور داشته باشد. اگرچه در غرب لیبرال اطلاع رسانی این موضوع که والدین در یک مکالمه خانگی به خود اجازه می دهند یا چندفرهنگی، یا تراجنسیتیها، یا زلنسکی، یا مهاجران غیرقانونی و به ویژه از پناهندگان بداخلاق اوکراینی را مورد انتقاد قرار دهند، عادی شده است. و این عواقب دارد. اما ما همچنان در مورد نقض عمومی این قانون صحبت میکنیم. در دایره خانواده آزادی کامل وجود دارد: آنچه میخواهید بگویید. اما من هنوز از آن استفاده نمیکنم.
معیارهای ایدئولوژیک هنوز معرفی نشدهاند و در اینجا ما همچنان اسیر فشار لیبرالی دوران قبل هستیم. ما با تقلید از غرب، اقشار محافظهکار – میهنپرست و چپ سوسیالیست جامعهمان را نیز در زمره افراد «غیرقابل اعتماد» قرار دادیم. گاهی اوقات ویژگیهای تحقیرآمیز کپی شده از غرب لیبرال برای آنها به کار میرفت و به همین دلیل اصطلاح تحقیرآمیز “قرمز-قهوهای” در دهه ۱۹۹۰ در میان نخبگان روسیه باب شد. این به معنای “غیر لیبرالها” – خواه چپ یا راست (و گاهی اوقات در هر دو طرف به طور همزمان)- بود. این دوره مدتهاست که گذشته است، اما نگرش ای تعیین شده در آن – از جمله در سازمانهای اجرای قانون، FSB و در بلوک سیاسی دولت روسیه – تا حدی حفظ شده است. اگر ما لیبرال بودیم، این قابل درک بود. اما ما در حال جنگ با لیبرالها هستیم. بنابراین، قطعاً زمان اصلاح دستورالعملهای سانسور و تعریف واضحتر زمینههای سرکوب ایدئولوژیک فرا رسیده است.
بله، چهرههایی در جناح راست و چپ در روسیه وجود دارند که از رئیس جمهور، رهبری وزارت دفاع انتقاد میکنند و گاهی حتی در مورد نیاز به عملیات ویژه نظامی تردید دارند. این ممنوع است، برای این کار دولت باید بی رحمانه مجازات کند. اما شایان توجه است که افراد فعال از نظر ایدئولوژیک و اجتماعی که ستون فقرات داوطلبان و هسته اصلی کسانی را تشکیل میدهند که شبانه روز در سراسر کشور به آنها کمک میکنند تقریباً منحصراً حامل اندیشههای میهن پرستانه راست یا چپ هستند. . یعنی عملیات ویژه نظامی از نظر ایدئولوژیک بر دوش کسانی است که هر ایدئولوژی غیر از ایدئولوژی لیبرال دارند. به تعبیر یگور لتوف: “هیچ لیبرالی در سنگرهای زیر آتش وجود ندارد.” بله، و خداناباوران نیز. بنا بر این، وجود یک ایدئولوژی راست محافظه کار یا چپ سوسیالیستی در میان گناهکاران را باید نه یک عامل تشدید کننده، بلکه چیزی که باعث تخفیف (البته بدون رفع) گناه میشود، در نظر گرفت.
و بالعکس: وقتی انتقاد از رئیس جمهور، رهبری ارتش یا عملیات ویژه نظامی و اقدامات مربوطه در این راستا از سوی لیبرال ها – یعنی کسانی که آشکارا با ایدئولوژی دشمن تمدنی ما مشترک هستند – باشد، در این مورد این دقیقاً یک شرایط تشدید کننده و حضور خود ایدئولوژی لیبرال (که به راحتی به عنوان نفرت حیوانی نسبت به میهن پرستان راست و چپ، یعنی از همان “قرمز-قهوه ای ها” قابل تشخیص است) آشکارا سیگنال هشدار دهنده ای است “خیانت ممکن است! مراقب باشید، افراط گرایی لیبرال!”.
مورد تروریست لیبرال داریا ترپووا، که به طرز وحشیانهای کمیسر نظامی ولادلن تاتارسکی را به قتل رساند و دیگر مردم صلح جو و بی گناه را فلج کرد – کاملاً نشان دهنده است. البته همه لیبرالها تروریست نیستند، اما ایدئولوژی آنها دقیقاً در این راستا است. همه مسلمانانی که ادبیات وهابی و سلفی ممنوع شده در روسیه میخوانند، جرأت کشتن یا منفجر کردن خود را با کمربند انتحاری ندارند، اما به محض اینکه نهادهای انتظامی چنین کتابهایی را پیدا کنند یا اطلاعاتی دریافت کنند که اصولگرایی در فلان مرکز اسلامی تبلیغ میشود، اقدامات پیشگیرانه سختی در پی دارد. منطقی است که همین کار را با لیبرالها انجام دهیم. خواندن یا انتقال کتاب پوپر “جامعه باز و دشمنانش”، این کتاب مقدس سیاه جورج سوروس، یا علاقه ناسالم به شیطان پرست لیبرال آین رند را باید ثبت کرده و بلافاصله مورد توجه قرار داد. توقیف رسانههای لیبرال و دادن مقام عامل خارجی به بیگناهترین آنها گامی در مسیر درست است. قبل از اینکه یک لیبرال شوید، ابتدا باید به دقت فکر کنید که برای آن چه باید بپردازید.
یک لیبرال به هیچ وجه نمیتواند یک میهن پرست روسی باشد، زیرا خود را “شهروند جهان” و حامل ارزشهای تمدن غرب میداند. یک لیبرال ایالات متحده یا اتحادیه اروپا هنوز هم میتواند به نحوی از دولت حمایت کند، به ویژه زمانی که با مخالفان غیر لیبرال در حال جنگ است. اما در روسیه چنین وضعیتی غیرممکن است. البته لیبرالهای سابق یا کسانی هم هستند که به اشتباه (به دلیل عدم آگاهی و شناخت) خود را «لیبرال» میدانند. این مربوط به آنها نیست. اما به اشتراک گذاشتن ایدئولوژی دشمن، که با او جنگ واقعی وجود دارد، اولین قدم برای ارتکاب جنایت است. تصور کنید که با یک فرد شوروی که در طول جنگ بزرگ میهنی کتاب «نبرد من» هیتلر (ممنوع شده در روسیه) را میخواند و مفاد اصلی آن را به اشتراک میگذاشت، چگونه رفتار میشد. و پوپر هم همین است، بنابراین شما میتوانید؟ و “Rain” برای تماشا (خدا را شکر، در روسیه ممنوع شد) ، و گوش دادن به رادیوی بسته شده”صدای مسکو”؟ اتفاقاً صدای مسکو بسته شد چون از انتقال گفتمان مسکو دست برداشت.
اکنون سانسور و سرکوبها که تازه شروع شدهاند، به بدیهیترین چالشها پاسخ میدهند. اما اینها اولین قدمهاست. و در شرایط رویارویی با غرب، در داخل کشور کاملاً احمقانه است که معیارهای آن – چه چیزی ممکن است و چه چیزی نیست- را کاملاً کپی کنیم. برخی از آنچه در غرب ممکن است در اینجا نیز امکان پذیر است. اما بعضی چیزها دیگر ممکن نیست. و برخی از آنچه با ما امکان پذیر است اکنون در غرب غیرممکن است (مثلاً گوش دادن به اسپوتنیک یا تماشای RT). اینستاگرام و فیسبوک (ابزار تهاجم تمدنی فرهنگی که در روسیه ممنوع است) – آنها میتوانند، اما ما این کار را نمیکنیم. در این تفاوت بین راهبردهای سانسور و سرکوب، اجازه دهید هویت تمدنها شکوفا میشود جامعه ای وجود ندارد که همه چیز در آن امکان پذیر باشد. اما جامعه ای وجود ندارد که در آن هیچ چیزی مجاز نباشد. چیزی همیشه ممکن است.
بنابراین به طور مقدماتی همه لیبرالها را میتوان به عنوان عامل خارجی تعریف کرد.به طور کلی، لازم است از هر سه ایدئولوژی سیاسی عصر مدرن اروپا (لیبرالیسم، کمونیسم و ناسیونالیسم) فراتر رفته و جهان بینی حاکمیت اصیل خود را بر اساس ارزشهای اساسی مردم و دولت ما ایجاد کنید. و سپس، با شروع از آن، استراتژی سانسور و سرکوب خود را بسازید. به نام اتحاد، قدرت و وفاداری در برابر دشمنان آشکار و پنهان ایدئولوژیک روسیه